عذر

نفس بنده در مقابل روح متعالی، چون دچار خطا و بلا و معصیت می‌شود، وقتی به خود می‌آید در برابر جانان شروع می‌کند به اقرار و اعتراف و ندبه و شکوه و زاری و می‌گوید: ای جانان من هر چه دارم از توست و در برابر حکم تو مطیع هستم. تو بارها لطفت را شامل حالم کردی و برای دردم معالج بودی، ولی من بهوش نبودم. این ندبهٔ من، دلیل بر اقرار من است؛ جانم فدای تو، کاش به اعماق زاری‌ام پی می‌بردی که راست می‌گوید. من به خاطر کارهایم توبه می‌کنم و از آن‌ها جدایی می‌طلبم. تو شکوه و قدرت و استغنا داری و من عذر خواهم و وصال تو را می‌خواهم. درست است که اوایل جوانی صادق بودم و هر چه می‌گفتی گوش می‌کردم، ولی پیرتر شدم مغلوب شهوت نفسم شدم. اگر در حرف‌هایم کفر و ناشکری نسبت به توست، آن را واقعی مپندار که از جهل گفته شده است. اگر روزی در جوانی شیفتهٔ تو بودم، به خاطر ناپختگی تسلیم نفس اماره‌ام شدم و ترا اذیت کردم، ولی امید به عفو تو دارم. اگر می‌خواهی کفن و شمشیر را به نزدت می‌آورم و عذر خواهم، هر چه خواهی بکن. صاحب صفات علیا هستی و دارای کرامت و جودی، شفیع من صفات و کرامتت می‌باشد. اگر زشتی کارم ترا به خشم آورده، ترحّمت را که از صد مَن عسل شیرین‌تر است نصیبم کن.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.