وبلاگ

عطیه امام حسین علیه السلام

روزی واعظ مشهور مرحوم آقای فلسفی در بیمارستان آبان تهران به عیادت شیخ صدرایی گیلانی می‌رود و در ضمن می‌پرسد: وضع مادی شما چگونه است؟ می‌گوید: عطیه آقا سیدالشهداء ما را اداره می‌کند. می‌پرسند چطور؟ می‌گوید: یک قطعه باغ چای داشتم و برای فروش، قولنامه کرده بودم. دو روز بعد به دیدن آیت‌الله کوهستانی رفتم، وقتی محضرش رسیدم، فرمود: چرا عطیه ملوکانه را می‌فروشی؟ گفتم: من با شاه کاری ندارم! فرمود: منظورم امام حسین علیه‌السلام است این‌ها الفاظ (ملوکانه) را دزدیده‌اند. یادت هست جوان بودی رفتی حرم امام حسین علیه‌السلام، قسمت بالا سر، سرت را به ضریح چسباندی و گفتی: آقا به من لطفی کنید تا موقع پیری سر سفره شما اداره شوم؛ این باغ اجابت آن دعاست. چرا معامله کردی؟ دست آقای کوهستانی را بوسیدم و یک ماشین گرفتم به گیلان بازگشتم و قولنامه را پاره کردم و تا الآن زندگی من از این باغ، عطیه امام اداره می‌شود.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.