عقوبت خاطره
جنید بغدادی در مسجد شونیزیه با جماعتی منتظر جنازهای بود که بر وی نماز کند، درویشی را دید که در مسجد آمد و از حاضران کمک مالی خواست. جنید میگوید: در همان اثناء در خاطر من آمد که اگر این درویش به کسبی مشغول بودی، مؤنت خود را از دیگران بازداشتی، بهتر بودی. آن شب در خواب دیدم که مردهای پیش من حاضر کردند و گفتند: از این تناول کن.
گفتم: گوشت آدمی مرده، چون خورم؟! گفتند: چنانکه دیروز خوردی، چون بدیدم، صورت آن درویش بود. دانستم که عقوبت به آن خاطر است که چیزی در حق او مرا وارد شد. گفتم: غیبت او بر زبان نرفت، بلکه آن در خاطر و ضمیر بگذشت، گفتند: نمیدانی که امروز خاطر در حق تو همچنان بود که به فعل آوردن آن در حق دیگران، گفتم: توبه کردم، در حال آن را از پیش من برداشتند.