فقط محرمان

ای منتظر! شنیدی که زلیخا، نام یوسف علیه‌السلام را در میان نام‌ها مخفی می‌کرد. سرّ مطالب او را محرمان او می‌فهمیدند. مثلاً هر وقت زلیخا می‌گفت: بنگرید که ماه طلوع کرد، منظور او جمال یوسف بود. اگر می‌گفت برگ‌ها چقدر زیبا می‌جنبند، قصدش از شکوفایی طبیعت، جمال یوسف بود. اگر می‌گفت گُل، اسرار خود را به بلبل گفت، منظورش این بود که یوسف، اسراری را به او گفت. اگر می‌گفت بخت چقدر همایون و سعادتمند است، منظورش این بود که بخت من به خاطر یوسف، سعادتمند شده است. اگر می‌گفت سقّا آب آورده، مرادش این بود که آب جمال یوسف، حرارت قلبش را تسکین داده است. اگر می‌گفت نان نمک ندارد، منظورش این بود که بی‌عشق یوسف، زندگی نمکی ندارد. اگر می‌گفت سرم درد می‌کند، مرادش این بود که از فراق یوسف، حالم بد است.

صد هزاران نام، گر بر هم زدی **** قصدِ او و خواهِ او، یوسف بُدی(۱)

پس گوییم: حال درون و برون ما، نسبت به حضرت صاحب، این‌چنین است که زلیخا به یوسف داشته بود؟!

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.