وبلاگ

مقام انصراف

۱- اشاراتی به معانی

انصراف: برگردانیدن ذهن از کار قبلی، بازگرداندن فکر، منصرف شدن از اشتغال قبلی، دست کشیدن، صرف‌نظر نمودن از اندیشه پیشین

۲- اشاراتی از قرآن

۱- فَأعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّٰی یَخُوضُوا في حَدیٖثٍ غَیْرِه: (چون کسانی را بنگری که در آیات ما به یاوه‌گویی می‌پردازند) از آنان روی‌گردان تا در گفت‌وگویی جز آن درآیند. (انعام: ۶۸)

۲- إذٰا نُودِیَ لِلصَّلٰاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إلٰی ذِکْرِ اللهِ وَ ذَرُوا الْبَیْعَ ذٰلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ: چون روز جمعه گلبانگ نماز در دهند، به یادکرد خدا بشتابید و خریدوفروش را وا‌نهید، این برای شما اگر بدانید بهتر است. (جمعه: ۹)

۳- اشاراتی از احادیث

۱- دعای جوشن کبیر بند ۹۹: «یٰا مَنْ لٰا یَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ: ای آنکه باز ندارد، او را شنیدن از شنیدن دیگر.»

۲-دعای جوشن کبیر بند ۹۹: «یٰا مَنْ لٰا یَمْنَعْهُ فِعْلٌ عَنْ فِعْل: ای آنکه مانع نشود او را کاری از کار دیگر.»

دعای جوشن کبیر: «یٰا مَنْ لٰا یُلهیٖه قَولٌ عَنْ قَوْل: ای آنکه سرگرم نکند، او را سخنی از سخن دیگر.»

دعای جوشن کبیر: «یٰا مَنْ لٰا یُغْلِطُهُ سُؤاٰلٌ عَنْ سُؤالٍ: ای آنکه به‌اشتباه نیندازد او را پرسشی از پرسش دیگر.»

دعای جوشن کبیر: «یٰا مَنْ لٰا یُحْجِبُهُ شَیءٌ عَنْ شَیءٍ: ای آنکه حجاب نشود او را چیزی از چیز دیگر.»

در زیارت شعبانیه آمده است که: خداوندا مرا ملحق به نور بهجت خود کن تا برایت عارف (وَ عَنْ سِوٰاکَ مُنْحَرِفاً) و از غیر تو دورباشم

۴- نکته‌ها

* بدان! یکی از مقامات اولیاء الهی، مقام انصراف است؛ چه آنکه سالک در شبانه‌روز مجبور است، به اشتغالات کاری، عبادی، خانوادگی، اجتماعی و… بپردازد. پس اگر به همه‌چیز مشغول باشد، نتواند مثلاً در وقت عبادت فقط در عبادت باشد و در کار، فقط کار انجام دهد، چون اشتغالات فکری نمی‌گذارد تا هرکدام را در جای خودش انجام دهد. لذا احتمال اختلاط و ممزوج شدن هر کاری به کار دیگر وجود دارد و این خود حجاب بوده و نمی‌گذارد. در یک کار ممحض باشد.

وقتی نماز تمام می‌شود، مستحب است سه تکبیر گوید و روی را به طرف راست و چپ بگرداند، معنی آن این است که منصرف از نماز گردید و نماز تمام شده است.

* اینکه گاهی دیده‌شده که کافران و منکران و جاهلان، قبول طریقه ایمان نکنند و سریع به کارها و معتقدات خود بازگردند، به این دلیل است که انصراف آنان سریع و درب پذیرش را می‌بندند و جمود حاکم را رها نمی‌کنند. وقتی سالک همّت در کار طریقت دارد، مثلاً در موضوع خاصی، مانند ریاضت جوع، چون گرسنگی فشار می‌آورد و ذهن را مشغول می‌کند، احتمال دارد که تمرکز و حضورش را غبارآلود کند، بهتر آنکه که جوع را بر عدم افراط‌وتفریط بگذارد تا نفس گرایش بیشتری پیدا کند و در همتش، به حضور قلب لکه و لطمه‌ای وارد نشود.

* انصراف گاهی حالت جسمانی دارد که چشم و روی را به چیز مشغول کننده می‌پوشاند و روی برمی‌گرداند و گاهی حالت فکری و قلبی دارد که انصراف قلوب ارجح و لزوم دارد، چون «هر آنچه دیده بیند دل کند یاد» معلوم است که چشم، آلت دیدن است، اما نفس است که می‌خواهد ببیند، بااینکه این دیدن حرام است.

لذا گفته‌اند: «قلب باید روزه بگیرد، روزه از تغذیه فکر می‌شود که آلوده به تشتّت افکار دنیوی است».

وقتی یهودیان مطالبی علیه حق‌تعالی می‌گفتند که نه‌تنها زیبنده نبود، بلکه بسیار غلط و اشتباه بود، حرف‌ها و حرکات آنان پیامبر صلی‌الله علیه و آله را آزرده‌خاطر می‌کرد، خداوند به پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «(ذَرْهُم) بگذار آنان را تا در ژرفای باطل خود به بازی سرگرم شوند» (انعام: ۹۱)

چون اینان درست نمی‌شوند، پس خود را به آن‌ها مشغول نکن، بگذار در افکار باطل خود سرگرم شوند.

* وقتی در احوالات کارهای ملائکه مطالعه می‌کنید؛ می‌بینید که مثلاً ملائکۀ شب، هنگام طلوع فجر به جایگاه خود می‌روند و ملائکۀ روز به کارهای خود مشغول می‌شوند و اولیای الهی از دیدن ملائکۀ روز متوجه اذان صبح می‌شوند. (به کتاب میل معشوقان صفحه ۳۸ نگاه کنید.) این دلیل است که آنان از کار دیگر منصرف‌اند.

* سبب اینکه اکثر مردم به فضول و زیادی کارهای دنیوی مشغول‌اند؛ این است که از حق روی‌گردان هستند و فضولات دنیا حدوحصر ندارد و هر روز چیز تازه‌ای به اشتغالاتشان اضافه می‌گردد. لذا توان و همّت منصرف شدن از آن‌ها را ندارند.

وقتی کسی به مجادلات نفسانی و شیطانی مشغول است؛ از راز و نیاز و مناجات به حق‌تعالی بازمی‌ماند و این خود نقصی است بسیار بزرگ که از راز گوئی با حق بازداشته می‌شود.

* در مدارج انصراف گوییم: باید مبنای سالک بر این باشد که همّتش را عزم و جزم کند؛ مثلاً از چیزی که ۲۰ درجه آثار دارد به چیزی که ۸۰ درجه آثار دارد، رغبت پیدا کند، یعنی از دانی به عالی و در وقت انصراف، مقصودش که والا و بالاست دیگر به پایین نگاه نکند. پس عدول از چیزی به چیز دیگر خریدوفروش نیست، بلکه نوعی تعویض است، کهنه را می‌گذارد دنبال نو است، سستی را رها می‌کند، جدوجهد را می‌گیرد.

پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «نزد عالمی بنشینید که شما را از پنج صفت به پنج صفت بکشاند: از شک به‌یقین، از کبر به تواضع، از ریا به اخلاص، از عداوت به نصیحت، از رغبت به زهد.» (بحارالانوار ۲۰۶)

البته این عدول کار ساده‌ای نیست که انسان از حالات و ملکات گذشته صرف‌نظر کند مگر به توفیق الهی و رهنمای حاذق و همّت و کوشش شخص.

* در مسئلۀ مراقبه، کسی که در مسئلۀ چشم مشکل دارد، همّتش فقط در پیرامون مسائل کلی و جزئی چشم باید باشد و در آن ممحض شده تا بتواند با کمک هادی به تمرین و ریاضت، آن را مهار کند. اگر کسی از این موضوع به چیزهای دیگری مشغول باشد نمی‌تواند در مراقبت چشم نتیجه کافی و شافی بگیرد.

اگر فکری در دوستی مال، ریاست و… شد، انصرافش از آن به دوستی خدا و رسول و اولیاء الهی کاری مشکل است. چون عدول از این منزل‌به‌منزل دیگر، از یک صفت سی‌ساله به صفت دیگر بسیار سخت است. خداوند دربارۀ نماز جمعه چنین فرمود: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید چون برای نماز جمعه ندا در داده شد، به‌سوی ذکر خدا بشتابید و داد و ستد را واگذارید،‌ اگر بدانید این برای شما بهتر است.» (جمعه: ۹)

پس ترک بیع و شراء و انصراف از آن در نماز جمعه، لزوم دارد.

آنگاه فرمود: «چون نماز جمعه گزارده شد، در روی زمین پراکنده گردید و فضل خدا را (به‌وسیلۀ دادوستد) جویا شوید.» (جمعه: ۱۰)

بعد از انصراف از نماز، برای مخارج زندگی لزوم دارد شخص به خریدوفروش پردازد.

آنگاه فرمود: «چون دادوستد یا سرگرمی ببینند، به‌سوی آن روی‌آور می‌شوند و تو را درحالی‌که ایستاده‌ای ترک می‌کنند.» (جمعه: ۱۱)

چون اشتغال پیشین به دنیا داشتند، عده‌ای نمی‌توانستند زیاد به نماز جمعه پیامبر آیند و از تجارت و خریدوفروش صرف‌نظر نمایند. لذا در اعتبارات غوطه‌ور و همّت پیوستن به‌حق و حقّانیّت را نداشتند. عده‌ای وقتی در مشاهد مشرفه می‌روند، نمی‌توانند حال انقطاع صددرصدی داشته باشند؛ لذا از وقت رفتن و زمان ماندن و مجاورت در آنجا و برگشت، دائم در حال شنود و گفتگوی تلفنی و موبایل هستند. دلیل این است که اینان از شهر و اقوام دل نکنده و در حال مجاورت، نیز خبر روز و ساعت آمدن خود را می‌دهند. پس اینان نمی‌توانند در مشاهد مشرفه خوب استفاده کنند، چون حالت انصراف از وطن و تعلقات آن را ندارند.

* در تهذیب نفس، اساتید این فن، بیشتر به این موضوع سفارش می‌کنند که سالک با ریاضات از خواسته‌های طبع و خواهش نفس رهایی یابد. باید عدول کند تا از شهوات طبع فرار کنند تا بتوانند به عبودیت و تزکیه برسند؛ در گذشته بعضی اساتید برای شکستن خواهش درون دستورالعمل‌هایی می‌دادند تا نفس شکسته شود. مثلاً مشک آبی را در میان مردم به پشت می‌گرفت، پشته هیزمی را روی سر می‌گذاشت و در میان بازارها راه می‌رفت. (راه روشن ۲/۲۷۲) تا خودخواهی و عجب و تکبّر از بین برود.

این‌ یکی از راه‌هایی است که سالک، برای دور شدن و صرف‌نظر نمودن از بعضی از ملکات ناپسند به این مسائل روی می‌آورده است.

* یکی از مصادیق «انصراف» این است که پیامبر صلی‌الله علیه و آله هرگاه کسی با ایشان دربارۀ مسئله‌ای صحبت می‌کرد، درنگ می‌نمود تا آن شخص انصراف پیدا کند و کلامش تمام شود، آنگاه به جواب‌گویی می‌پرداخت.

دیگر آنکه «انصراف» گرچه به مجاز شاید ممکن شود، اما بدون علم و عزم نمی‌شود.‌ لذا عرفا برای قوی شدن اراده اربعیناتی می‌دادند تا سالک قصد و اراده‌اش قوی شود و بتواند دل بکَند و از مجاز بگریزد. اگر نداند؛ عدم ترقی او چیست؟ و حجاب‌ها را درک نکند نمی‌تواند به سیر سیرتی خود ادامه دهد.

* انصراف، گاهی از چیزی به چیز دیگر که هم‌جنس و نزدیک هستند، مانند از حسد به غبطه، از پُرخوری به کم خوری، راحت‌تر و بهتر است. البته کمی طول می‌کشد تا بتواند منصرف شود، اما اگر هم‌جنس نباشد، همانند موضوع دفع خطورات از جهاتی راحت‌تر است، مانند عدول از تکبّر به تواضع.

* اگر سؤال شود آیا دارویی وجود دارد که در انصراف دل از گرایش به اسباب ظاهری و حسن ظن به خداوند در فراهم کردن اسباب پنهانی سودمند باشد؟ می‌گوییم: آری؛ وجود دارد و آن این است که بدانی بدگمانی از تلقینات شیطان و حسن ظن تلقین خداوند است. خداوند فرمود: «شیطان شما را (به هنگام انفاق) وعدۀ فقر می‌دهد و به کارهای زشت دعوت می‌کند، ولیکن خداوند به شما وعده آمرزش و فزونی می‌دهد.» (بقره: ۲۶۸)

یعنی انسان بنا به طبیعت نفسانی خود، شیفتۀ شنیدن اوامر شیطانی و نفسانی است. (راه روشن ۷/۵۱۸) و این از قوای جنود جهل است که درگیر قوای جنود عقل می‌باشد غیر مهذبین، نفس امّاره تا می‌تواند شخص را از رفتن به سمت جنود عقل بازمی‌دارد و منصرف می‌کند.

در هر کار بدی، نفس میل دارد آن را بیابد و بخورد از اغذیه جسمانی و روحانی برای صرف‌نظر نمودن از آن، باید مخالفت طبع و خواست نفسانی کند نه آنکه آن را در نظر داشته باشد.

اگر تغذیه کم‌کم قطع شود، کم‌کم آن خواست نفسانی هم دفع می‌گردد تا آنگاه‌که قدرت انصراف پیدا می‌کند و از آن به‌کلی رها می‌شود. انصراف از دنیا لازمه‌اش میل به آخرت است و بازگرداندن و بازگشت از آخرت لازمه‌اش میل به دنیاست و این دو حالت بستگی به توسل و همّت سالک دارد که کدام طریق را انتخاب کند.

در این موضوع سالک باید بداند که انصراف فقط از منفیات و خواطر سوء تنها نیست، بلکه در چیزهای خوب و مثبت هم جاری است. اگر کسی نماز می‌خواند نباید هنگام نماز به فکر چیز دیگر از مثبت و منفی باشد، وقتی غذا می‌خورد فقط مشغول غذا خوردن باشد. وقتی رانندگی می‌کند ممحض در رانندگی باشد. چون اگر انسان فکرش در چند چیز حتی مثبت باشد، لازمه‌اش آن است که در یک مورد، رها و آزاد نبوده و نتواند در مورد خاص بهره کافی و وافی را ببرد.

* امام، مقام جمع‌الجمعی دارد و دارای ولایت مطلقه است. امیرالمؤمنین علیه‌السلام در جنگ صفین ده‌ها نفر را می‌کشد و سپس به نماز می‌ایستد و در نماز هیچ خطوری نمی‌کند. چون انصراف به مبنای تام را داراست و مقام جمع‌الجمعی که نوعی مظهریت همۀ اسماء جمالی و جلالی است و ظهور هر اسمی به نحو تام بوده، پس کسری ندارد.

* در بعضی ادعیه مانند مناجات شعبانیه واردشده که بنده عرض می‌کند: «خداوندا مرا از کسانی که صرف‌نظر کرده (برتافتی) از آن رویت را قرار مده.»

یعنی حال بنده در گفتن این است که خدایا از من منصرف نشو، نکند تمام روزنه‌ها را ببندی و به من نگاه نکنی. درواقع اگر حق از بنده منصرف شود، او را به خود واگذاشته و این بدترین بدبختی است.

کار بنده این است که به طرف حق فرار کند، به درگاه و آستانش بایستد و زاری کند و با امیدواری این کار را دنبال کند. اگر خداوند کسی را محروم کند، دیگر هیچ رزق معنوی نصیب او نمی‌شود. راهش این است که اگر فهمید که چنین شده بگوید: «الهی اگر برای رحمتت بی‌لیاقت هستم، پس تویی اینکه ببخشی بر من به افزون بخشی گسترده‌ات» (زیارت شعبانیه)

عارف حق را شناخته، پس لازمه‌اش آن است که از غیر حق دور باشد (وَ عَنْ سِوٰاکَ مُنْحَرِفاً) و حالی مراقب و خائف دارد، از اینکه نکند ورق برگردد، چه آنکه گاهی بنده به اندک امتحانی برمی‌گردد و این‌همه از عوارض واگذاری به حال خود بوده و اصلاح آن مشکل است. حال اگر از نظر فکری یا عملی بلیه و ناراحتی و امتحانی پیش آید از آن نجات یافت پس فرج و گشایشی شود، اما بعضی از آزمایش‌ها و کیفر اعمال بسیار سنگین است و نمی‌توان از آن رها شد.

* در صحیفۀ سجادیه فرمود: «ای پروردگارم چیزی که سنگینی‌اش مرا به‌زحمت انداخته و به درد آورده مرا، چیزی که وامانده کرده مرا بر داشتنش و تو به توانایی‌ات بر من وارد کرده‌ای (بقدرتک اوردته) و به اقتدارت متوجه گردانیدی آن را به‌سوی من، پس گرداننده‌ای نیست، بدان چه وارد کردی و دفع‌کننده‌ای نیست، بدان چه متوجه ساختی.» (فَلٰا مُصْدِرَ لِمٰا أورَدْتَ وَ لٰا صٰارَفَ لِمٰا وَجَّهْتَ) (مفاتیح‌الجنان ص ۲۲۸)

نتیجه آنکه برای قدرت انصراف در حول و قوه‌ای ظاهری و باطنی، استمداد‌جویی و کمک لازم است، چه آنکه بعضی از مسائل کمرشکن بوده و فکر را مشغول می‌کند و سلطه و غم و اندوه را شخص نمی‌تواند از خود دور کند و حتی در فرایض از تمرکز بازمانده و از انجام سنّت‌ها دور می‌ماند.

پس برطرف کردن گرفتاری‌ها و دفع آن فقط به توسل انجام می‌گیرد. آب رفته را کسی نمی‌تواند برگرداند، مگر به معجزه و کار فوق‌العاده. اگر ذهنی از اندیشه‌های ناپاک و آلوده پرشده باشد، نمی‌توان آن را خالی کرد مگر به توسل و ریاضت و آنچه انسان در انصراف لازم دارد، ممحض شدن در کاری و از کار دیگر فارغ بودن است و این صورت نمی‌پذیرد تا مراحل تخلیه را بگذراند و از خواطر گذشته رهایی پیدا کند.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.