وبلاگ

مقام اُلفت

۱- اشاراتی به معانی

اُلفت: به‌هم‌پیوستگی، خو گرفتن، اُنس گرفتن، همدمی، پیوند
مألوف: الفت گرفته‌شده؛ أَلوف: بسیار اُلفت گیرنده.

۲- اشاراتی از قرآن

۱- إذْ کُنْتُمْ اَعدٰاءً فَاَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأصْبَحْتُمْ بِنِعمَتِهٖ إخْوٰاناً: به یاد بیاورید که دشمنان‌ همدیگر بودید و خداوند دل‌های شما را به هم پیوند داد و به نعمت او باهم برادر شدید. (آل‌عمران: ۱۰۳)

۲- وَ ألَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ مٰا فِی الْأَرْضِ جَمیٖعاً مٰا اَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلٰکِنَّ اللهَ اَلَّفَ بَیْنَهُمْ: دل‌های آنان را خداوند پیوستگی داد. اگر همۀ آنچه را که در زمین است می‌بخشیدی، میان دل‌های آن‌ها پیوستگی نمی‌دادی، امّا خداوند ایشان را با هم پیوستگی داد. (انفال: ۶۳)

۳- إنَّمَا الصَّدَقٰاتُ لِلْفُقَرٰاءِ وَ الْمَسٰاکیٖنَ وَ الْعٰامِلیٖنَ عَلَیْهٰا وَ الْمُؤلَّفَةِ قُلُوبُهُم: همانا زکات از آنِ تهیدستان و بیچارگان و مأموران دریافت آن‌ها و دلجویی شدگان و … می‌باشد. (توبه: ۶۰)

۳- اشاراتی از احادیث

۱- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «خردمند، با خردمندی مثل خود، اُلفت گیرد.» (غررالحکم، ح ۶)

۲- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «انصاف، دل‌ها را به هم اُلفت می‌دهد.» (غررالحکم، ح ۱۱۳۰)

۳- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «روزگار، وکیل کرده شده است به پراکنده کردن جمعی که با یکدیگر الفت دارند». (غررالحکم، ح ۱۱۷۳)

۴- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «عقل، هر جا که باشد الفت دهنده‌ترین الفت‌هاست.» (غررالحکم، ح ۱۲۵۱)

۵- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «مؤمن، الفت گیرنده با مردم، مألوف مردم و مهربانی کننده با ایشان است». (غررالحکم، ح ۱۴۳۲)

۶- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «دوستی، میل کردن دل‌هاست به یکدیگر در الفت روح‌ها». (غررالحکم، ح ۲۰۵۷)

۷- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «سزاوارترین مردم به این‌که انس گرفته شود به او، دوستی است که الفت گرفته‌شده باشد.» (غررالحکم، ح ۲۹۶۰)
۸- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «زشت‌ترین ستم، ستمی است که بر جمعی که باهم الفت داشته باشند روا دارند.» (غررالحکم، ح ۳۰۰۷)

۹- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «نفس‌ها هرگاه مناسب باشند (در خوبی یا بدی) با هم الفت می‌گیرند.» (غررالحکم، ح ۳۳۹۳)

۱۰- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «سبب الفت وفاداری است.» (غررالحکم، ح ۵۵۱۱)

۴- نکته‌ها

از الطاف حق نسبت به بندگان این بوده که آن‌ها را پیوسته به هم پیوند داده است تا با هم زندگی کنند و بهره ببرند و معاش آنان به‌طور مستمر ادامه داشته باشد. چه اگر این نهاد در دل‌های بندگان نبود نمی‌توانستند با یکدیگر زیست کنند و دلجویی نمایند و خوی بگیرند.

* در سورۀ انفال آیۀ ۶۳ حق‌تعالی منّت نهاده که هر چه در روی زمین است خرج می‌شد، امکان نداشت که دل‌ها به‌هم‌پیوسته شوند. این اوست که دل‌های آنان را به هم پیوند داده و واقعاً جای شکرش باقی است. اگر دل‌ها الفت نگیرند لازمه‌اش تفرقه و دوئیت و طلاق است. قوم و شهری اگر این‌چنین باشند مستحق عذاب می‌شوند.

* رسول خدا صلی‌الله علیه و آله فرمود: «خیری نیست در کسی که الفت نگیرد و دیگران با او مأنوس نشوند.» (اخلاق شبّر، ص ۲۰۶)

این حدیث اشارت دارد که افراد جامد و بی‌احساس از نظر فردی و اجتماعی انگار همانند چوب خشک هستند که ثمره نمی‌دهند و نتیجه ندارند.

* ارواح، لشگری بودند (در عالم ذر) متفرق، پس اگر در آن عالم به هم الفت پیدا کردند، در این عالم نیز به هم الفت دارند. هرکدام آنجا به‌هم‌پیوسته نشدند اینجا هم الفت میان آن‌ها نیست. (شرح مصباح الشریعه، ص ۳۶۰)

این روایت از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل‌شده است که دلالت دارد بر این‌که خصوصیات روحی و تشخّصی و اخلاقی انسان‌های مؤمن و اهل ولایت بر سرشت آن‌ها الفت ریخته شده بود، لکن ظهور آن لطف خفی، در عالم خلق نمودار شده است.

* ضد الفت، کناره‌گیری از خلق و دوری گزیدن از اقوام و مؤمنین است. حق‌تعالی می‌خواهد که بندگان به هم اُنس بگیرند، همدمی کنند و از یکدیگر دلجویی نمایند تا نام مألوف: (الفت گرفته‌شده) حقیقی بر آن‌ها مصداق پیدا کند.

* علمای اخلاق گفته‌اند: هرچه را انسان به آن خو بگیرد حتّی عادات ناپسند و صفات ناصواب،‌ همان ملکه آن‌ها می‌شود تا زمان مُردن و برزخ و قیامت؛ یعنی کلمۀ الفت عام است، ولی استعمال آن بیشتر در مُثبّات است تا در منفیّات. مثلاً می‌گویند: مؤمن، الفت‌گیر است نمی‌گویند کافر، الفت‌گیر است.

* ازآنجایی‌که قهر و عدم پیوستگی نشانۀ این است که شیطان، مسرور می‌شود، لذا از قهر کردن بین ارحام و خویشان و مؤمنین نهی شده است. از آن‌طرف، امر به آشتی و صلح و همدمی و به‌هم‌پیوستگی شده است.

امام باقر علیه‌السلام فرمود: «خدا رحمت کند کسی را که میان دو نفر از دوستان ما الفت بیندازد. ای گروه مؤمنان! باهم الفت بگیرید و با یکدیگر مهربانی کنید.» (علم اخلاق اسلامی ۳/۳۳۴)

* چون سالک به درجاتی از مقامات معنوی رسد، مظهر الفت و مهربانی می‌شود. لذا برای جلب محبت و دفع حسادت و عداوت این صفت را میان افراد، القاء کند تا دیگران در پیوندها اگر رذیله‌ای همانند حسادت داشته باشند از بین برود.

* خداوند در سورۀ آل‌عمران آیۀ ۱۰۳ الفت را نعمتی دانسته تا برادر دینی شوند. پس باید این نعمت را سپاسگزاری کرد و ترک نعمت، موجب کفران و جدایی می‌گردد. پس نعمت وقت، چیزهای مادی از خانه و پول و ماشین نیست. روح اخوّت و همدلی و اُنس، نعمت بزرگی است که حق‌تعالی در این آیت بدان اشاره کرده است.

* از رذایلی که سبب عدم الفت می‌شوند و آن را از بین می‌برد، جدال کردن و پرخاش نمودن و بحث نمودن غیر صواب و بدون منطق است که مهر و محبت را زایل می‌کند و کم‌کم روح دلجویی و همدمی از بین می‌رود و تیرگی به‌جای می‌نشیند.

* بدان که هر چیزی طبعاً به مشابه و مانند خود کشیده می‌شود و این از صورت و اندام نیست، بلکه موضوع باطن است و سیرت‌ها از کششی که باهم دارند یکدیگر را جذب می‌کنند. پس الفت و اُنس با یکدیگر، از جهت صورت نیست؛ اگر باشد پایدار نخواهد بود. استحکام در پیوند و پایداری در اُنس، سازگاری روح به روح است که سبب آشنایی و شناسایی می‌شود. پس دشمنی یا عدم شناخت و رمیدن از یکدیگر، دلیل به عدم سنخیت باطنی است.

* بعضی‌ها اَلوف یعنی بسیار الفت گیرنده هستند. این‌چنین شخصی، هم‌طراز و هم‌شأن می‌خواهد. چون زیادی هر صفتی لازم دارد کسی را که پایین‌تر نباشد؛ اگر باشد شاید اصطکاک و ناموزونی پیش آید و آخر کار، فاصله ایجاد گردد. پس اعتدال در صفات با یکدیگر مناسب‌تر است برای کسانی که همدمی می‌خواهند و دوست دارند با کسی اُنس بگیرند.

* یکی از سنّت‌های شب عروسی این است که وقتی عروس به خانه رسید، همسر دو رکعت نماز بخواند پس این دعا را عرضه بدارد: «خداوندا! الفت و دوستی و خشنودی او را روزی من گردان.» (آداب الدینیه، ص ۲۹۶)

این دعا اشاره دارد که زندگی بر اساس پیوند و دوستی و رضایت، از عنایات الهی است و الّا هر زوج جوانی که دارای این سه صفت ممدوح نباشند، زندگی‌شان آفت‌پذیر است.

* از نکته‌های دقیق آن است که همیشه خلیفه و نائب خداوند و مرد خدا و عالم ربّانی سبب تألیف قلوب می‌باشند. چون قلب در دست حق است مجری آن به دست شایستگان و اولیاء اجرا می‌شود. پیامبر صلی‌الله علیه و آله پس از جنگ حنین و تقسیم غنائم که بین انصار و مهاجرین کرد، کمی از آنان از تقسیم غنائم ناراحت شدند. پیامبر صلی‌الله علیه و آله از جمع انصار که حاضر بودند چند سؤال کرد، یکی از پرسش‌ها این بود: «آیا شما دشمن یکدیگر نبودید که خدا به برکت من میان شما الفت و دوستی برقرار ساخت؟» گفتند: «آری منّت خدا و رسول را …» سپس همه گریه کردند و دست‌وپای پیامبر صلی‌الله علیه و آله را بوسیدند. (ارشاد القلوب، ص ۱۳۱)

تذکّر پیامبر صلی‌الله علیه و آله به یکی از الطاف حق‌تعالی الفت و دوستی بود که سبب شد به خود آیند و اعتراف نمایند که پیامبر واسطه این فیض بسیار عظمی بوده است.

* در رسالة الحقوقِ امام سجاد، دربارۀ هم‌کیش آمده است که: سلامتی آن‌ها را بخواهی و مهربانی کنی و با بدکردارشان نرمی کنی و آن‌ها را باهم الفت دهی و اصلاح آن‌ها را طالب باشی و … (امالی صدوق، ص ۳۷۵، مجلس پنجاه نهم) حقوق هر انسانی نسبت به بقیه انسان‌ها ازهرجهت به خاطر اختلاف سن و اخلاق و بزرگی و کوچکی و … مختلف است. امّا کسی که هم آیین و هم‌مذهب است، سیره بر این است که سالک جنبۀ هم انسی و پیوند میان آن‌ها برقرار کند. این از حقوق اجتماعی و معنوی است که لازمه‌اش صلح و صلاح و آشتی و وحدت است.

* همیشه اختلاف و دوئیت، مانع بزرگی است از پیوستگی به یکدیگر و این از حربه‌های شیطان است. کسی گول اغراض نفسانی خود را نخورد که سبب پاشیدگی اُنس و همدمی می‌شود.

* اگر کسی برای مألوف شدن پیدا نگردید، پس تنهایی بهتر است، چراکه عزّت و ارجمندی انسان، پایدارتر است تا این‌که با کسی پیوستگی پیدا کند که رعایت قواعدش جاری نشود و مشکلاتی به وجود آید یا کار به‌جایی برسد که طرف مقابل، به اشکال و اعتراض بپردازد.

* ای هشام! از معاشرت و انس با مردم بپرهیز، مگر عاقلی امین یابی که با وی الفت گیری؛ از دیگران بگریز،‌ چنان‌که از درندگان شکاری می‌گریزی. (تحف العقول، ص ۶۳۵)

این از سفارشات اکیدی است که امام کاظم علیه‌السلام به هشام فرمود. چون در بعضی اعصار، مردم ازنظر اخلاق اجتماعی و روابط عمومی ازنظر مذهبی تنزّل می‌کنند، لذا در مقام دوست پیدا کردن و انس گرفتن با کسی، باید دقّت کنند. در این توصیه از عاقل و امین توصیف‌شده است که مألوف اگر چنین صفاتی داشت همدمی با او رواست.

* ما یک تسکین داریم به معنی آرامش دادن و یک تنسیق داریم به معنی هماهنگ ساختن. درواقع وعاظ و علماء برای اصلاح و سازش جامعه باهم و پیوستگی صف‌های مختلف و در یک خط قرار دادن،‌ لازمۀ کاری آنان این است که آن‌ها را به الفت و به­هم‌پیوستگی بکشانند، امّا با سلاح تسکین و تنسیق تا قلب‌ها باهم پیوند پیدا کنند و یگانگی و همدلی خود را ظاهر سازند.

* ازآنجایی‌که هر ارتباط و پیوندی باید موزون و هم‌جنس باشد، پس اگر عاقل با جاهل بخواهد الفت پیدا کند ضرر می‌نماید. بلکه نادان با نادانی انس می‌گیرد چون تشاکل و تمایل دارند. حال اگر جاهل بخواهد با عاقل الفت پیدا کند، ظاهراً استفاده نمی‌برد؛ چون هم‌سنخ نیستند. عاقل هم نمی‌تواند با نادان انس بگیرد چون ضرر می‌کند.

* از بهترین صفات اخلاقی و اجتماعی و اقتصادی هر کس انصاف است که سبب می‌شود دل‌ها الفت پیدا کنند. اگر در بازار مسلمانان، مغازه‌داری باانصاف باشد، مشتری بیشتری پیدا می‌کند و برکت اقتصادی‌اش افزون می‌گردد. در روابط خانوادگی و اجتماعی، انصاف از نفس،‌ سبب همدمی و خوی گرفتن شده و حرف نخست را می‌زند درواقع انصاف مانع می‌شود که مردم و فامیل با او مخالفت کنند.

* در کلام گهرباری که در کتاب غررالحکم، حدیث ۳۴۲۰ از امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمده است که چنین فرمود: «همانا طبایع (خوی و خصلت) تو، تو را به‌سوی آنچه الفت گرفته باشی می‌خوانند.» یعنی ملکات انسان ‌که عادت شده درواقع خوی دائمی انسان می‌شود. پس صفتی که پیوند همیشگی انسان باشد، همان سبب می‌شود که به چیزی دعوت شود و تناسب پیدا کند که در نفس، رسوخ کرده است. مثلاً کسی که خوش‌گمان است، دیگران را خوب می‌پندارد و به ظواهر افراد، خوش‌بین می‌شود. درحالی‌که باطن طرف مقابل برای شخص بارز نیست. اگر کسی مثلاً بدچشم است و سال‌ها با آن بوده و هست. همین رذیله او را به دیدن نامحرم دعوت می‌کند.

* از گردونۀ نابکار دنیاست که دو دوست و دو نفر که سال‌ها پیوند باهم داشته و روز و شب باهم بودند، بر اثر اصطکاک و حادثه و موضوعی یا به هر دلیل، این الفت بین آن‌ها قطع می‌شود و این خود ضربه‌ای به یکی از دو طرف مألوف می‌خورد. اگر عموم مردم اَلوف (الفتشان) با اولیاء الهی و عالمان ربّانی و صدیّقان بیشتر داشته باشند منفعت و بهره افزون گردد و این بسیار هم ممدوح است.

* امیرالمؤمنین علیه‌السلام در خطابی، به امراء و حکّام می‌فرماید: «طریقۀ شایسته را که عمل به آن شده، مشکن و جمع شده باشد الفت مردم از برای آن و به صلاح حال رعیت بر آن باشد.» (غررالحکم، ح ۱۰۳۷۷)

بعضی کردار و رفتارهای نیکو و پسندیده که کارگزاران و صاحبان حکومت به مردم می‌کنند و سبب دلگرمی و دلجویی آنان می‌شود و ازاین‌جهت حکومت و مجریان را دوست می‌دارند و پیوند خود را با آنان اعلام می‌دارند، نباید آن‌ها را شکست و رها کرد که از جهت جذب قلوب اُفت دارد.

* پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «هر که با مساجد الفت گیرد خداوند هم با او الفت گیرد.» (آیات الاحکام جرجانی ۱/۱۵۵)

این نکته‌ای است دقیق به مکان الفت که آن را مألوف گویند، یعنی جایگاه الفت. از بهترین امکنه،‌ مکان‌هایی است که در آن نماز خوانده‌شده و عبادت گردیده می‌شود؛ و این دلیل بر مداومت شخص از نظر رفت‌وآمد به مسجد است که حق‌تعالی با او همدم شود. در حدیثی دیگر آمده است که خداوند فرمود: «خانه‌های من در زمین مسجدهاست.» (همان، ص ۱۵۶)

پس خوی گرفتن به مکانی که انتساب آن به‌ حق است و محل طاعت و عبادات است، لازمه‌اش این است که بگوییم فلانی عادت کرده به مسجد رفتن و این از محاسن بنده است. درواقع الفت گیرنده، زائر است و حق، مزور؛ در ادامه حدیث چنین آمده است: «به‌درستی که زیارت‌کنندگان من در زمین، عمارت کنندگان مسجدهایند، پس خوشحال باد بنده‌ای را که در خانه خود طهارت کرد و بعد مرا در خانه‌ام که مسجد است زیارت کند، پس واجب باشد بر زیارت کرده شده، آن‌که گرامی دارد زیارت کنندگان خود را.»

* خداوند در چند جای از کلامش در قرآن به نعمت تألیف قلوب، بر مؤمنین منّت نهاد. (انفال: ۶۳) آری خلقت انسان مفطور بر دوستی نعمت‌هایی است که تمامیت زندگی‌اش بستگی به وجود آن‌ها دارد. آن‌ها، دو صفت غریزی حب و بغض است که به‌وسیلۀ آن‌ها امر زندگی انسان اداره می‌شود. خداوند خلقت بشر را بر اساس زندگی اجتماعی قرار داده و انسان‌ها ناگزیر به‌طور دسته‌جمعی زندگی می‌کنند نهایت چیزی که ممکن است در بسط الفت در افراد انسان و ارضای دل‌های سرشار از خشم و دشمنی اثر کند مال و یا جاه و یا سایر نعمت‌های دنیوی است. چون محبوب انسان است، ممکن است با دادن آن‌ها تااندازه‌ای قانع و ساکتشان کرد و این‌گونه چیزها تنها در موارد جزئی نافع و مؤثر است. امّا دشمنی و کینه‌های عمومی را از دل‌هایشان نمی‌زداید … امّا خداوند بر امّت اسلام منّت نهاد و صفات رذیله را از میان آن‌ها زدود و میان دل‌های آن‌ها ایجاد الفت نمود. ابتدا معارف را در میان آنان منتشر نمود که: زندگی انسان، جاویدان و حیاتی واقعی است که در عبودیت به دست می‌آید. (المیزان ۹/۱۶۰) آنگاه این حیات و سعادت، با دوستی و پیوند و انس با یکدیگر به دست می‌آید که چاره بسیاری از آفات اجتماعی است.

* مشرکان عرب در جاهلیت به یکدیگر تعدّی و تجاوز می‌کردند به‌طوری‌که جنگ‌های میان قوم اوس و خزرج ۱۲۰ سال به طول انجامیده بود تا وقتی‌که خداوند به‌وسیلۀ پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله میان دل‌های آنان الفت ایجاد کرد و کینه‌های گذشته را از میان برد. پس به‌وسیلۀ نعمت (دین و پیامبر) برادر و دوست یکدیگر شدند. (تفسیر جوامع الجامع ۱/۴۶۴)

* در سورۀ توبه آیۀ ۶۰ در تقسیم صدقات یک دسته را خداوند نام می‌برد به نام مؤلفه قلوب (دلجویی شدگان) که در بیان این دسته گفته‌اند: مراد از آنان جمعی از اشراف کفّار بودند که امید بود که به سبب زکات دادن به ایشان، دل‌های آنان به اسلام الفت پیدا کند و مسلمان شوند؛‌ یا مدد رسانند در جهاد با سایر کفّار. یا جمعی از اشراف مسلمانان‌ که به سبب زکات دادن به ایشان کافرانی که نسبتی دارند به ایشان میل به اسلام کنند یا ایمان بیاورند. یا زکات را به سر مرزها به جمعی از مسلمانان بدهند یا افرادی که ضعیف هستند تا مانع شوند که کفّار به کشور اسلامی هجوم بیاورند. (آیات الاحکام جرجانی ۱/۲۹۸)

به‌هرتقدیر مؤلفه قلوب در درجۀ اوّل مسلمانان ضعیف هستند یا داخل مملکت اسلامی هستند که با دادن زکات، الفت در دل آن‌ها بیشتر شود و گرایش به کفر پیدا نکنند. یا با دادن سهمی از زکات به افراد غیرمسلمان به‌تدریج دل‌های آنان به اسلام متمایل گردد. یا با گرفتن زکات، تألیف قلوب آنان سبب می‌شود که اگر مسلمان نمی‌شوند ولی به مسلمانان در دفع دشمنان کمک می‌کنند یا مسلمانان را در بعضی کارها کمک می‌کنند تا در راه مانده نشوند.

* پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «دوست‌داشتنی‌ترین مردمان نزد خداوند، آنان‌اند که نیکوخوی باشند و درنهایت تواضع و افتادگی بوده و با مردم الفت گیرند و مردمان با ایشان الفت گیرند؛ و دشمن‌ترین مردمان نزد خداوند، کسانی هستند که سخن‌چینی کنند و میان برادران مؤمن جدایی افکنند و دنبال لغزش (ذلّت) بی‌گناهان باشند.» (تفسیر منهج الصادقین ۹/۳۷۱)

نکته‌ قابل توجّه این است که محبوب حق، سیره‌ای دارد که خود به دیگران بپیوندد و دیگران‌ هم با او انس‌گیرند و همدم شوند. صفت ضد آن است کسی که با هر گناهی مانند سخن‌چینی و نمّامی و … فاصله بین اُنس و همدلی قرار بدهد، پس دشمن خداوند به شمار می‌رود.

* از موضوعاتی که در قرآن برای تألیف قلوب و اصلاح به آن اشاره‌شده است در سورۀ نساء آیۀ ۳۵ آمده است که خداوند فرمود: «اگر از جدایی میان آن‌ها (زن و مرد) بیم داشته باشید، داوری از خانوادۀ شوهر و داوری از خانوادۀ زن انتخاب کنید، اگر این دو داور تصمیم به اصلاح داشته باشند خداوند کمک به توافق آن‌ها می‌کند.»

پس برای جذب قلوب و اصلاح، مقدماتی باید فراهم آورد تا اسباب خرابی معلوم شود و داور در کار پیوند آن‌ها باشد تا باهم سازش کنند و اُنس بگیرند و زندگی را با تفاهم و به هم‌پیوستگی، از نو شروع کنند. چون این دو حَکَم با حُسن نیّت وارد اصلاح می‌شوند خداوند آن‌ها را کمک می‌کند و به‌وسیله آنان میان زوج و زوجه الفت می‌دهد.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.