مقام صالحین
۱- اشاراتی به معانی
صالح: شایسته، خوب، نیک، نکوکار، کارآمد
صالحین (صالحون): شایستهکاران، شایستگان
۲- اشاراتی از قرآن
۱- أَنَّ الْأرْضَ یَرِثُهٰا عِبٰادِیَ الصّٰالِحُونَ: بیگمان زمین را بندگان شایستۀ من به ارث خواهند برد. (انبیاء: ۱۰۵)
۲- وَ زَکَرَیّٰا وَ یَحْییٰ وَ عیٖسیٰ وَ إلْیٰاسَ کُلٌّ مِنَ الصّٰالِحیٖنَ: و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس آنان همه از شایستگان بودند. (انعام: ۸۵)
۳- رَبِّ هَبْ لي حُکْماً وَ ألْحِقْني بِالصّٰالِحیٖنَ: (ابراهیم گفت): پروردگارا، به من حکمتی ارزانی دار و مرا به شایستگان بپیوند. (شعراء: ۸۳)
۴- إنَّ وَلِیّیَ اللهُ الَّذیٖ نَزَّلَ الْکِتٰابَ وَ هُوَ یَتَولَّی الصّٰالِحیٖنَ: پیامبر خدا: بیگمان سرپرست من خداوند است که این کتاب (آسمانی) را فرو فرستاده است و او شایستگان را سرپرستی میکند. (اعراف: ۱۹۶)
۵- وَالَّذیٖنَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّٰالِحٰاتِ لَنُدْخِلَنَّهُم فِي الصّٰالِحیٖنَ: و آنان را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند، بیگمان در زمرۀ شایستگان درمیآوریم. (عنکبوت: ۹)
۳- اشاراتی از احادیث
۱- پیامبر صلیالله علیه و آله: «مرد صالح (شایسته)، خبر شایسته میدهد و مرد بد، گزارش بد میدهد.» (کنزل العمال ۱۶/۱۱۵)
۲- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «هیچ تجارتی همانند کار صالح (شایسته) نیست.» (نهجالبلاغه، حکمت ۱۱۳)
۳- امیرالمؤمنین علیهالسلام در عهدنامۀ خود به مالک اشتر نوشت: «همانا دلیل بر شایستگی صالحان، گفتاری است که خدا بر زبان بندگانش جاری میسازد. پس محبوبترین اندوختهها برای تو اندوختۀ کار صالح باشد.» (نهجالبلاغه، نامۀ ۵۳)
۴- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «خانۀ بقاء (بهشت)، جایگاه راستگویان و محل نیکوکاران و صالحان است.» (غررالحکم، ح ۵۱۲۶)
۵- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «شتاب کنید بهسوی طاعات و پیشی گیرید بهسوی انجام کارهای شایسته.» (غررالحکم، ح ۵۶۳۶)
۶- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «به عملهای صالح، مرتبه و درجهها بلند میگردد.» (غررالحکم، ح ۴۳۰۱)
۷- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «ترازوهای خود را به عمل صالح سنگین کنید.» (غررالحکم، ح ۴۶۹۹)
۸- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «کامل نمیگردد شایستۀ عمل مگر به نیّت شایسته». (غررالحکم، ح ۱۰۷۹۹)
۹- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «هیچ عملکننده، از طلب زیاد کردن عمل صالح، بینیاز نمیگردد». (غررالحکم، ح ۱۰۸۷۷)
۱۰- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «از نیک بختی است توفیق برای شایسته کردن عملها.» (غررالحکم، ح ۹۲۹۶)
۴- نکتهها
* مقام صالحین، مقام انبیاست و خداوند نام یکی از پیامبرانش را صالح نامید که بارها در قرآن تکرار شده است.
خداوند در سورۀ انبیاء آیۀ ۷۲ بعد از ذکر ابراهیم و لوط و اسحاق و یعقوب، میفرماید: «همه را از صالحین قرار دادیم.»
و در آیۀ ۷۵ دربارۀ لوط میفرماید: «او از صالحین بود» و در آیۀ ۸۶ میفرماید: «اسماعیل و ادریس و ذوالکفل همهشان از صالحین بودند.» و (در سورۀ بقره: ۱۳۰، عنکبوت: ۲۷ و نحل: ۲۷) آمده که:
«در قیامت ابراهیم از صالحین است.» همچنین به صالح بودن پیامبرانی مانند زکریا، یحیی، عیسی و الیاس بهعنوان نمونه در سور مختلف قرآن اشارهشده است.
یوسف گفت: «ای خداوند! تو سرور من در این جهان و آن جهان واپسین هستی، مرا مسلم بمیران و به صالحین بپیوند.» (یوسف: ۱۰۱)
ابراهیم گفت: «پروردگارا، به من حکمتی ارزانی ده و مرا به صالحین ملحق کن.» (شعراء: ۸۳)
سلیمان گفت: «خدایا در دلم افکن … و کردار شایسته که تو را خشنود کند بهجای آورم و مرا در زمرۀ بندگان شایسته خویش درآور.» (نمل: ۱۹)
شعیب به موسی گفت: «اگر خدا بخواهد مرا از شایستگان خواهی یافت.» (قصص: ۲۷)
ابراهیم گفت: «پروردگارا، فرزندی از شایستگان به من ببخش.» (صافات: ۱۰۰)
خداوند میفرماید: «ما به ابراهیم، اسحاق را نوید دادیم که پیامبری از شایستگان بود.» (صافات: ۱۱۲)
خداوند یونس را برگزید و او را از شایستگان کرد. (قلم: ۵۰)
پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «بیگمان سرپرست من خداوند است که این کتاب را فرو فرستاده و او شایستگان را سرپرستی میکند». (اعراف: ۱۹۶)
در سورۀ انبیاء آیۀ ۱۰۵ فرمود: «در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان صالح و شایسته به ارث برند.» در تفسیر علی بن ابراهیم قمی آمده که: «منظور از عباد صالح، امام زمان علیهالسلام و اصحابش میباشند».
و در تفسیر مجمعالبیان گوید، امام باقر علیهالسلام فرمود: منظور، اصحاب مهدی در دورۀ آخر زماناند؛ و در تفسیر قمی در ذیل آیۀ صالح المؤمنین (تحریم: ۴) آمده که امام صادق فرمود: «منظور از شایستۀ مؤمنین، علی بن ابیطالب علیهالسلام است.»
خداوند در سورۀ احقاف آیۀ ۱۵ فرمود: «ما به آدمی وصیت کردیم که …بگوید عمل صالح (شایسته) کنم که تو میپسندی (أن أعمل صالحاً تَرضا)» یعنی هر عملی که انجام میگیرد شایستگی آن منوط به رضایت و امضاء خداوند است.
ازآنجاییکه اعمال به نسبت و کیفیت ارتباط دارد، پس بعضی مردم از شایستگان بوده و بعضی شایسته نیستند؛ و آزمون آن به امتحانات است که بهوسیلۀ حسنات و سیئات (خوبیها و بدیها) صورت میگیرد. (اعراف: ۱۶۸) عمل صالح (توبه: ۱۲۰) و عمل غیر صالح (هود: ۴۶) نص کتاب آسمانی بوده و معیار در عمل، همین است که خداوند صرفنظر از مقام پیامبریِ بعضی انبیاء، آنها را به مقام صالحین رسانیده است.
از اشارات موجود در این قضیه آن است که: همیشه عمل صالح بهطرف بلندی و رفعت است. (فاطر: ۱۰) «وَالْعَمَلُ الصّٰالِحُ یَرْفَعُهُ»
عمل صالح، کلم طیّب (عقاید حقه توحیدی) را به درگاه خدا بالا میبرد که او علی و اعلیٰ است. عمل صالح، عملی است که مُهر عبودیت و اخلاص به آن خورده و در صعود بهسوی حق، کمککار آن است و منظور از رفعت، همین کمک است؛ بهعبارتدیگر عمل صالح، عملی است که بر طبق عقاید حق صادرشده و با آن سازگار است. «و اجر و ثواب و پاداش آن دوچندان است» (سبأ: ۳۷) و همچنین خداوند فرمود: «پاداشی بیمنّت (بیپایان) است.» (انشقاق: ۲۵)
و یا فرمود: پاداش نیکویی خواهند گرفت. (کهف: ۸۸)
چون پسر نوح کردارش بد بوده و امر پروردگار را نپذیرفت، خداوند به نوح فرمود: عملش غیر صالح است (هود: ۴۶) و فرقی میان پسر پیامبر و مردم عام نیست، عمل باید شایسته باشد.
حتی در امر ازدواج که انسان میخواهد دخترش به ازدواج مردی دربیاورد، از شروطی که قرآن به آن اشاره نموده، صالح بودن است. «وَالصّٰالِحیٖنَ مِنْ عِبٰادِکُم: شایستگان از بندگان باشند.» (نور: ۳۲)
و برای لقاء الهی، بهترین توشه، عمل صالح است که در سورۀ کهف آیۀ ۱۱۰ آمده است.
از آثار عمل صالح این است که خداوند گناهان را میپوشاند (تغابن: ۹) یعنی ستّاریت خود را کاملاً شامل حال انسان شایسته نموده تا آبرویش نرود و حرمتش نگهداشته شود.
برای همین است که کفّار روز قیامت وقتی همهچیز را به حضور میبینند و میشنوند، میگویند: خداوندا ما را به دنیا بازگردان تا عمل صالح انجام دهیم که الآن یقین کردیم. (سجده: ۱۲)
موضوع دیگر دربارۀ صالح، زنان صالحه میباشند. در سورۀ نساء آیۀ ۳۴ میفرماید: «پس زنان شایسته کردار، فرمانبردارند.» یعنی شایستگی آنان به دلیل پیروی از فرمان خدا در عقد همسری و پیمان زناشویی و از شوهر خود فرمان بردن است. این یاد کردن خداوند، دلیل عظمت آنان است.
صالح، اسم فاعل نبوده بلکه صفت مشبّهه است و بهتنهایی بر ثبات دلالت دارد، یعنی زنانی که پیوسته شایسته و فرمانبردارند.
در اینکه صالح، صفت مشبّهه است، یعنی صفتی بوده که بر اثر استمرار در کارهای خوب، صلاح ملکه شده و ذات او صالح شده؛ بنابراین معیار صالح شدن، داشتن ملکۀ نفسانی صلاح است نه صرف عمل صالح.
درجات ایمان مؤمنان در نتیجه درجات آنان در بهشت، متفاوت است، برخی به پیامبران و بعضی به صدّیقان و دستهای به شهیدان و گروهی به صالحین میپیوندند. (نساء: ۶۹)
صالحان کسانی هستند که مطیع اوامر و نواهی الهی بوده، پس عمل شایسته انجام میدهند. پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله از خود به «صالح» نام میبرد و خدای سبحان را ولیّ خود میخواند که بر صالحان ولایت دارد. پس ایشان صالحاند. (اعراف: ۱۹۶)
البته صالحان کامل، (همانند پیامبر ما) مقامی بالاتر از پیامبران دیگر دارند؛ زیرا حضرت ابراهیم با همۀ مقاماتش درخواست میکند به صالحان ملحق شود. (شعراء: ۸۳) و خداوند او را از صالحان قرار میدهد. (عنکبوت: ۲۷)
* گرچه جریان نبوّت پایان یافت اما منزلت صالحین همچنان مفتوح است. از نظر آیۀ ۶۹ سورۀ نساء که انبیاء و صدّیقین و شهدا و صالحان آمده است «مِنَ النَّبِیّٖینَ وَ الصِّدیٖقیٖنَ وَ الشُّهَدٰاءِ وَ الصّٰالِحیٖنَ»، دلیلی بر رجحان یکی بر دیگری نیست. غیر از مقام نبوّت که ثابت است صرف ترتیب ذکری بدون حرف مفید ترتّب (فاء ما ثمّ)، دلیل بر تقدّم یکی بر دیگری نیست.
در روایتی امام صادق علیهالسلام در ذیل این آیه فرمود: پیامبر خدا در آیه از انبیاء و ما در این جایگاه از صدّیقین و شهدا به شمار میرویم و شما (شیعیان) جزء صالحین هستید. پس به صلاح، شما را علامتگذاری کرد. (کافی ۸/۳۵)
یعنی با اعمال صالح این نشانه را نگه دارید. پس ابو بصیر جزء گروه چهارم هست و در روایتی دیگر از امام باقر علیهالسلام در مصداق فرد اکمل در صالحین، فرمود: از ماست صالحین. (کافی ۲/۷۸)
در قرآن، صالح به دو معنا بهکار رفته؛ یک معنا، معنای مصطلح یعنی نیکوکار، شایسته کار، چنانکه در سورۀ نور آیۀ ۳۲ آمده که با بندگان صالح ازدواج کنید؛ یعنی نیکوکار و خوب کار باشد. یک معنا دربارۀ حضرت ابراهیم که در قیامت از صالحین است که در سورۀ بقره آیۀ ۱۳۰ آمده، این مقامی بس عظیم است که در دنیا برای همگان دست نمیدهد.
موضوعی که در قرآن به آن اشارهشده این است که معمولاً قبل از عمل صالح، موضوع ایمان به خدا و روز قیامت است، چنانکه در سورۀ بقره آیۀ ۶۲ به آن اشارهشده است.
ما میگوییم عمل صالح، در صورتی نتیجه میدهد که با ایمان به خدا یا معاد یا نبوّت همراه باشد. همیشه اعتقاد قلبی سبب میشود که انسان به یک عملی طبق اعتقاد خودش دست بزند؛ عمل صالح هم آثار اعتقاد کامل است.
در سورۀ عصر فرمود: «قسم به عصر، همۀ انسانها در خسراناند؛ مگر کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند.»
در قرآن بعد از عمل صالح گوید: پاداش آنها نزد پروردگارشان است و نه خوفی دارند و نه اندوهگین میشوند. (مائده ۶۹)
گرچه در بعضی از آیات جزای عمل صالح دو برابر آمده، ولی در آیۀ ۶۲ بقره این ثواب و پاداش تعیین نشده، پس برای پاداش نیکو باید از حُسن فاعلی که آن اعتقاد درست و حُسن فعلی یعنی عمل صالح برخوردار باشد.
امّا در عمل صالح، عمل آدم بدکار، کافر باشد یا مسلمان، خود عملش بهتنهایی کفایت میکند برای جزای بدش. پس ایمان نقش به سزایی در عمل صالح دارد.
در سورۀ نساء آیۀ ۱۲۴ آمده: هرکسی عمل صالحی انجام دهد، از مرد یا زن «وَ هُوَ مُؤمِن»؛ و او مؤمن است و داخل بهشت میشود؛ اما کافری که عمل صالح انجام میدهد، چون مؤمن نیست ممکن است به پاداش دنیایی برسد یا در قیامت، عذابش تخفیف یابد.
اینکه در آیه فرمود: مرد باشد یا زن؛ این دو، وصف بدن است، مربوط به جنس انسان است، ولی ما میگوییم انسان از جهت انسان بودن، جنسیت در آن نقش ندارد.
خدا حقیقت انسان را با جان میداند. جان، روح است که نه مذکر و نه مؤنث، نه سیاه و نه سفید است.
قرآن از عمل صالح و جزئیات آن بهصراحت تعریفی نکرده، بلکه تنها بر مصادیقش تکیه میکند؛ یعنی هر عملی که وحی و عقل سلیم بگوید، همان عمل صالح است.
اما بهطور خلاصه، عمل صالح عملی است که محبوب باشد؛ و بعد از محبوبیت، آن عمل باقی میماند.
در سورۀ کهف آیۀ ۴۶ خداوند میفرماید: «وَ الْبٰاقِیٰاتُ الصّٰالِحٰاتُ خَیْرٌ» یعنی عملهای صالح، خیر و پایدار است. با عقل، عمل صالح را نمیتوان تفکیک کرد، بلکه بهطورکلی میشود. مثل اینکه ظلم، بد و راستگویی خوب است در کلیات میشود. باید وحی کنار آن باشد که آن را امضاء کند و این جزئیات را تفکیک نماید.
اینکه انسان عمل صالح یا طالح انجام میدهد را درک نمیکند؛ یعنی چشم برزخیاش باز نیست ولی وقتیکه مرگ میآید، حجابها کنار میرود و هر عملی، مشهودِ عامل خودش میشود.
چون ما با مرگ نابود نمیشویم، پس از مرگ، ما بررسی میشویم. عنصر تقوی و عمل صالح چیزی است که خودش را نشان میدهد.
دربارۀ اهل کتاب خداوند میفرماید که: «گروهی از آنان در طول شب آیات خداوند را تلاوت میکنند و سر به سجده دارند، به خداوند و روز بازپسین ایماندارند و به کار خوب فرمان داده و از کار ناشایست بازمیدارند و به کارهای خیر میشتابند و آنان از صالحین (شایستگان) هستند.» (آلعمران: ۱۱۴-۱۱۳)
در تعیین مصادیق صالحین میتوان بهخوبی از این آیه استفاده کرد که ایمان به خدا و روز قیامت، امربهمعروف، نهی از منکر و مسارعت در خیرات سبب میشود که شخص از شایستگان گردد.
کلمۀ «صالحین» کلی است امّا؛ یکی اعتقاد باطنی و دیگر، تلبّس به کار خیر و خوب که دهها و صدها مورد دارد، این عنوان، مصداق پیدا میکند که شاخص اهم آن است مانند امربهمعروف و عمل کردن به آنکه واجب است. این عمل زودتر مصداق میگیرد تا یک عمل مستحبّی.
* «وَ نَطْمَعُ أنْ یُدْخِلَنٰا رَبُّنٰا مَعَ الْقَوْمِ الصّٰالِحیٖنَ: ما امید میبریم که پروردگارمان ما را در میان شایستگان درآورد». (مائده: ۸۴)
این زبان حال و خوی همۀ ماست که همیشه به ملاقات و همنشینی با افراد صالح امیدواریم. البته اقوال صالح دعایی، باید افعال صالح هم داشته باشند نه مانند منافقین که افرادی هستند با خداوند پیمان میبندند که اگر از بخشش خود به ما ارزانی دارد، ما بیچونوچرا زکات خواهیم داد و بیگمان از شایستگان خواهیم بود. (توبه: ۷۵)
این اقوالِ صرف است و به افعال و احوال صالح نمیرسد. برادران یوسف وقتی تصمیم گرفتند یوسف را بکشند یا به سرزمینی دور بیفکنند، دلیلشان این بود که وقتی یوسف (و بنیامین) از بین رفتند، پدر (یعقوب) به ما روی میآورد و پسازاین ماجرا و کشتن، گروهی صالح و شایسته هستیم. (یوسف: ۹)
آنها افعال ناشایست انجام میدهند و میپندارند که بعد از کشتن یوسف، انسانهای شایسته نزد پدر و مردم میشوند و نیز میگفتند که پدرشان یعقوب در گمراهی آشکاری است (یوسف: ۸) پس نتیجه گرفتند که گروهی صالح شوند بااینکه این پندارشان از فساد عقیدتی و عملی برخوردار بود!
خداوند در سورۀ اسراء آیۀ ۲۵ فرمود: «پروردگارتان به آنچه درون شماست داناتر است اگر شایسته باشید.»
اگر شرایط ایمان و عمل صالح برای پذیرش، وجود داشته باشد، قانونمندی که خداوند در آثار اعمال گذاشته، شخص را به این مقام شایسته میرساند. «لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصّٰالِحیٖنَ» (عنکبوت: ۹)
اگر از این دو شرط یکی را فاقد باشد، نتیجه نمیدهد. چراکه ایمان و عمل صالح لازم و ملزوم یکدیگرند. ایمان ضعیف و عمل سست سبب میشود مانند منافقان به خدا بگویند: اگر مرگ ما را تأخیر میانداختی، هم صدقه میدادیم و هم از شایستگان بودیم. (منافقون: ۱۰)
امّا هر دو رکن در اینان با نقصان و کاستی همراه بوده و لیاقت شایسته شدن نداشتند. نوعاً قرآن برای رسیدن به مقام صالحین دو رکن ایمان و عمل صالح را یادآوری میکند. کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردند:
۱- بهشت برای آنان است. (بقره: ۲۵)
۲- پاداششان تمام و کامل خواهد بود. (آلعمران: ۵۷)
۳- آمرزش و پاداشی عظیم دارند. (مائده: ۹)
۴- جز برابر توان او تکلیف نمیکنیم و در بهشت جاوداناند. (اعراف: ۴۲)
۵- دادگرانه پاداش خواهد داد. (یونس: ۴)
۶- آنان را به پاداشِ ایمانشان، راهنمایی میکند. (یونس: ۹)
۷- خوشا بر آنان و آنان را فرجام (بازگشتگان) نیکوست. (رعد: ۲۹)
۸- بیگمان ما پاداش کسانی را که کاری نیکو کنند فرو نمینهیم (ضایع نمیکنیم). (کهف: ۳۰)
۹- خداوند رحمان در دلها، مِهری خواهد نهاد. (طه: ۹۶)
۱۰- آمرزش و روزی کریمانه دارند. (حج: ۵۰)
۱۱- آنان را بهیقین در زمین جانشین میگرداند، بیگمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنان استوار میدارد و آنان را از پسِ هراس، به آرامش برمیگرداند. (نور: ۵۵)
۱۲- بیگمان از گناهان آنان درمیگذریم. (عنکبوت: ۷)
۱۳- از بخشش خویش پاداش دهد. (روم: ۴۵)
۱۴- درخواست آنان را اجابت میکند. (شوری: ۲۶)
۱۵- آنها را از تیرگی و ظلمت بهسوی روشنایی بیرون آورد. (طلاق: ۱۱)
۱۶- بهترین آفریدگاناند. (بیّنه: ۷)-(تفسیر تسنیم).
این آیات نمونههایی بود که به سبب دو رکن ایمان و عمل صالح، خداوند این آثار بسیار ممدوح که به ذائقۀ جان شیرینی میبخشد را عطا میفرماید و به مقام صالحین که مقام انبیاء بزرگ است میرساند.
* حافظ میفرماید:
نام حافظ نشان نیک پذیرفت و او به خوشنامی مشهور شد. (غزل ۷۴)
حافظ، نهادِ نیکِ تو کامت برآورد **** جان ما فدای مردم نیکونهاد باد (غزل ۱۰۲)
ای حافظ! سرشت نیک تو سبب رسیدن به آرزویت میشود. جانها فدای مردم پاکنهاد باد.
ادب و شرم، تو را خسرو مهرویان کرد **** آفرین بر تو که شایسته صد چندینی (غزل ۴۸۴)
ای معشوق! ادب و شرمت سبب شد که شاه زیبارویان شوی، آفرین بر تو ای یار که شایسته بیش از اینها هستی.
صالح و طالح متاع خویش نمودند **** تا که قبول افتد و که در نظر آید؟ (غزل ۲۳۲)
شایسته کار و بدکار، کالای خود را عرضه کردند تا ببینیم در بارگاه الهی عمل کدامیک موردعنایت قرار میگیرد.
* مولانا در مثنوی گوید:
روح اولیاء الهی مانند حضرت صالح و تنشان مانند شتر است. روح آنان در وصل الهی خوش و تن خاکی در بیچیزی و احتیاج است. (۱: ۲۵۱۵)
ناقه صالح چو جسم صالحان **** شد کمینی در هلاک طالحان (۱: ۲۵۱۲)
شتر صالح مانند وجود شایستگان، کمینگاهی است برای هلاکت تبهکاران.
اگر مال را در جهت دین به دست آوری، پسندیده است و چنین مالی را پیامبر، مالی شایسته خوانده است. (۱: ۹۸۴)
پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «چه نیکوست مال شایسته، برای بنده صالح» (احادیث مثنوی، ص ۱۱)
در میان صالحان، یک اَصلحی است **** بر سر توقیعش از سلطان صَحی است (۶: ۲۶۲۲)
در میان شایستگان، شخصی وجود دارد که از همگان نیکتر است و بر بالای فرمان او امضای شاه، نقش بسته است. (حضرت حق بر ولایت فرد اصلح صحّه نهاده است)
مشورت کن بر گروه صالحان **** بر پیمبر امرِ شاوِرهُم بدان (۶: ۲۶۱۱)
با گروه نیکان و شایستگان مشورت کن که پیامبر با امّت مشورت مینمود. «شٰاوِرْهُم فِيالأمر» (آلعمران: ۱۵۹)
خواجهای برای دختر خود دامادی صالح و نیکسیرت انتخاب کرد که مایه سرفرازی همه ایلوتبار خودش بود. (و در جواب بعضیها گفت: او گنجی است بر روی زمین) (۶: ۲۶۵)
صالحان امّتم خود فارغاند **** از شفاعتهای من روز گزند (۳: ۱۷۸۶)
پیامبر فرمود: نیکان امّت من در روز رستاخیز به شفاعت من احتیاج ندارند (بلکه خودشان شفیع دیگران میشوند).
خانهٔ مرغ است هوش و عقل ما **** هوشِ صالح، طالبِ ناقه خدا (۳: ۴۶۷۰)
عقل و هوش ما مانند خانۀ مرغ است؛ اما عقل و هوش انسانهای صالح، خواهان ناقه (شتر) عشق الهی است.
شاه خود این صالح است، آزاد دوست **** نی اسیر حرص فرجست و گلوست (۴: ۳۱۲۲)
شاه حقیقی، کسی است که صالح و آزاد باشد نه اینکه اسیر شهوت و شکمبارگی باشد.