مقام عاملین
۱- اشاراتی به معانی:
عامل: عملکننده، کارگزار، صانع، فاعل، کارکُن.
۲- اشاراتی از قرآن:
۱- مَنْ عَمِلَ صٰالحاً مِنْ ذَکَرٍ اَوْ اُنْثیٰ وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیٰاةً طَیِّبَةً و …: هر کس از مرد و زن که مؤمن باشد و کار نیکو انجام دهد، زندگی خوش و پاکیزهای بدو خواهیم داد… (نحل: ۹۷)
۲- فَأَمّٰا مَنْ تٰابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صٰالِحًا فَعَسَىٰ أَن يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحيٖنَ: اما کسی که توبه کرد و ایمان آورد و کار شایسته انجام داد، امید است که از رستگاران باشد. (قصص: ۶۷)
۳- اشاراتی از احادیث:
۱- امام علی علیهالسلام: «عمل، شعار مؤمن است.» (غررالحکم ۴۰۸)
۲- امام علی علیهالسلام: «علم، راهنماییات میکند و عمل تو را به هدف میرساند.» (غررالحکم ۲۰۶۰)
۳- امام علی علیهالسلام: «مردی خدمت پیامبر صلیالله علیه و آله آمد و عرض کرد: چه چیز حجت نادانی را از من دور میکند؟ فرمود: دانش. عرض کرد: چه چیز حجت دانش را از من دور میکند؟ فرمود: عمل.» (تنبیه الخواطر ۱/۶۴)
۴- امام هادی علیهالسلام: «مردم در دنیا با اموال سروکار دارند و در آخرت با اعمال.» (الدرّة الباهرة ۴۱)
۵- امام صادق علیهالسلام: «هر کس عمل نیکی را شروع کند تا یک سال آن را ادامه دهد و کمتر از یک سال قطعش نکند.» (دعائم الاسلام ۱/۲۱۴)
۶- پیامبر خدا صلیالله علیه و آله: «برترین عمل، بادوامترین آنهاست هرچند اندک باشد.» (تنبیه الخواطر ۱/۶۳)
۷- امام علی علیهالسلام: «در هر زمانی، کاری (مناسب آن زمان) هست.» (غررالحکم ۶۴۵۸)
۸- امام علی علیهالسلام: «هر که برای دین خود، کار کند خداوند امر دنیای او را کفایت فرماید.» (نهجالبلاغه، حکمت ۴۲۳)
۹- امام علی علیهالسلام: «چه بسیار تفاوت است میان دو عمل؛ عملی که لذتش میرود و رنجش میماند و عملی که رنج و زحمتش میرود و پاداش آن میماند.» (نهجالبلاغه، حکمت ۱۲۱)
۱۰- پیامبر خدا صلیالله علیه و آله: «اگر انسان عمل هفتاد پیامبر را [با خود] داشته باشد، از سختی آنچه در آن روز – یعنی روز رستاخیز – میبیند باز اعمالش را اندک میشمارد.» (بحارالانوار ۷۷/۸۲)
۴- نکتهها:
* عمل به کاری اطلاق میشود که از روی عقل و فکر انجام شود، پس با آگاهی همراه است و منظور از عمل، عمل صالح یا خیری است که توسط انبیاء و ائمه علیهمالسلام در قالب دین به انسانها ابلاغ گردید.
* اگر کسی پس از یافتن راه، قصد عمل کردن ندارد، آگاهیاش بیهوده است، چراکه بیجهت وقت، فکر و نشاط خود را صرف یافتن و آموختن نقشۀ مسیر گرداند درحالیکه «ثمرة العِلمِ العَمَلُ بِهِ: میوۀ دانش به کار بستن آن است.» جماعتی هستند که وعظ و خطابه و سخنرانی را که مقدمۀ عملیات مناسبه است با آنها معاملۀ ذی المقدمه میکنند؛ باآنکه علم بهتنهایی کافی نیست و باید با عمل همراه شود.
* بر عالم است که بعد از آگاهی، دنبال عمل کردن برود؛ چراکه حضرت علی علیهالسلام فرمودند: «بر عالم است که آنچه میداند به کار ببندد، سپس به دنبال دانشی رود که نمیداند»؛ و نیز فرمودند: «شما به عمل کردن آنچه میدانید، نیازمندترید تا آموختن آنچه نمیدانید.» (۱)
* هر کس برای آینده تصمیم گرفته تا آنچه یاد میگیرد، انجام دهد، به گذشته بازگردد که تاکنون چه یاد گرفته؟ به همان عمل کند و انبوه مقدمات بینتیجهای را که فراهم آورده، به نتیجه برساند.
* بزرگان علم و عمل توصیه کردهاند که آدمیان، برای حرکت خود، مسیری مطمئن و مستحکم انتخاب کنند و همه عمل خود را بر مدار علم و یقین تنظیم کنند؛ یعنی تا هنگامیکه از صحت و فایده یا ضرورت کاری مطمئن نشدهاند، به آن اقدام نکنند. اقدام به کار، بیایمان و اطمینان به آن، زبانههای تزلزل، تردید و دودلی را در وجود ما شعلهورتر میسازد. پس فقط به هر چه میدانیم (صحیح و مفید است)، عمل کنیم.
* کسی که بدون بینش عمل کند، همچون کسی است که در بیراهه رود، چنین کسی هر چه تندتر رود، از راه دورتر میافتد. کسی که بیعلم، عمل کند، آنچه خراب میکند بیش از آن است که درست میکند. (۲)
* آنچه دانستیم، عمل نماییم و آنچه ندانستیم، توقف و احتیاط کنیم تا معلوم شود و در این صورت هرگز پشیمانی و خسارت در ما راه نخواهد داشت. شخص خداشناس، عملش از روی دلیل و توقفش از روی عدم دلیل و به خاطر خارج نشدن از یقینیات است و احتیاط را پیشه میکند تا برایش روشن شود.
* عمل به آنچه میدانیم، تأثیر بسیار مهم و شگفتانگیزی به دنبال دارد و آن، روشن شدن مجهولات و مشتبهات است. همانگونه که مطالعه، مباحثه و حضور در مجلس درس، از راههای تحصیل علم محسوب میشوند، یکی از راههای کسب و افزایش علم، عمل به معلومات است که در آیات و روایات بدان اشارهشده است؛ مانند آیۀ ۲۹ سورۀ انفال که فرمود: «ای مؤمنان اگر تقوای الهی پیشه کنید، خداوند برای شما فرقان – قدرت تشخیص حق از باطل و درست از نادرست قرار میدهد –» و نیز در روایتی از رسول خدا صلیالله علیه و آله آمده که: «هر کس به آنچه میداند، عمل کند، خداوند آنچه را ندانسته، به او میآموزد.» (۳)
معلم واسطه است؛ اگر عمل به معلوماتمان نماییم مجهولات برایمان روشن خواهد شد و هیچ شبهه و مجهولی باقی نخواهد ماند.
* انسان در تراکم شدید سؤالها و ابهامها نیز از علم تهی نمیشود. ما گاهی تصور میکنیم که مشکل عمدۀ ما در جهل است و باید این ناآگاهیها و سرگردانیها برطرف شود تا مسیر حرکت ما هموار گردد؛ اما ما همیشه بهاندازۀ لازم برای حرکت، آگاهی داریم؛ گزارههای یقینی ما برای آغاز راه کافی است و بهانۀ کمبود علم از ما پذیرفته نیست. بله غیر از معصومان، کسی نمیتواند بگوید همهچیز را میدانم یا میبینم و کسی هم نمیتواند بگوید هیچچیز را نمیدانم و همهجا تاریک است، بلکه هر عامل عادی، چیزهایی را میداند و باید حرکت کند و توقف نکند و غیر معصومین بعضی چیزها را میدانند و با عمل کردن به داناییها آن چیزهایی را که نمیداند را خواهد فهمید.
* یکی دیگر از شرایط تکلیف، توان است؛ یعنی نمیتوان کسی را که قدرت بر انجام کاری ندارد، به آن کار، تکلیف یا توصیه کرد. مراد از قدرت، بهجز نیروی بازو و قدرت بدنی، نیروی فکری، عادات و توانمندیهای روحی، ابزار و وسایل، قوانین و فرهنگ عمومی و خلاصه مجموعۀ امکانات مادی و معنوی در اختیار ما نیز میباشد.
و اینکه ما با محدودیتهایی مواجهیم از قبیل عدم سرمایۀ مالی، عدم فرصت کافی، خستگی شدید و شرایط نامناسب اجتماع و …، اما همیشه توان و اختیاری هرچند اندک و اجازۀ فعالیتهایی هرچند اندک برای انسان باقی میماند و همین توان اندک محدودۀ مسئولیت ما را مشخص میکند و هیچوقت بی تکلیف نمیمانیم.
* نباید توقع داشت که تمام شرایط و امکانات آماده گردد تا حرکت کنیم، بلکه باید از امکانات موجود بهره گرفت و در حیطۀ اختیار، مسئولیت خود را انجام داد. تأمین شرایط ایده آل و امکانات کامل، آرزویی دست نایافتنی است که نباید تا تحقق آن منتظر نشست و عمل را به تأخیر انداخت.
* از مهمترین شرایط برای عمل کردن، توجه است. درست است که گاهی غفلت از ما سر میزند، اما بهمحض از بین رفتن عارضۀ غفلت، انسان مکلّف میشود که در برابر توجه خود عمل کند. نباید به بهانۀ غفلت در کاری، از ادامۀ عمل در آن کار دست بکشد؛ مانند آنجا که شخصی از مرحوم آیتالله بهجت، برای حضور قلب در نماز، دستورالعمل خواستند و ایشان در جواب فرموده بود: (برای حفظ حضور قلب) در آنی که متوجه شدید اختیاراً منصرف نشوید؛ یعنی اگر در نماز غافل بودید و به محضی که به یاد خدا افتادید، ادامۀ نماز را با حضور قلب بخوانید. پس مشکل عمدۀ ما در راه عمل، ندانستن یا نتوانستن نیست، بلکه سستی و کوتاهی است.
* تمام آنچه به نظر ظاهری از روی تصادف، برای انسان پیش میآید، بر اساس حسابوکتاب و برنامۀ دقیقی است که خدای متعال طراحی آن را به عهده دارد و این حسابوکتاب و برنامۀ دقیق به پشتوانۀ اعمال اختیاری انسان است؛ یعنی هر کس باید ببیند در آنجا که میدانسته و میتوانسته و توجه داشته، چه کرده که برای او چنین امری – خیر یا شرّ – مقدر شده است؟
و این رخدادهای بهظاهر تصادفی، در پشت پردۀ هستی بهتناسب عمل ما تهیه و تولیدشده تنها با تغییر رویّۀ ما، تغییر میکند؛ «…إِنَّ اللَّهَ لٰا يُغَيِّرُ مٰا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مٰا بِأَنفُسِهِمْ…: خداوند حال هیچ قومی را دگرگون نمیسازد تا خود آن قوم، حالشان را تغییر دهند.»(رعد: ۱۱)
* عبارت «لٰا نُکَلِّفُ نَفساً الّٰا وُسْعَهٰا» و شبیه این مورد که در قرآن کریم آمده است، دلالت بر آن دارد که هر کس را بهقدر توان و قدرتش تکلیف کردهاند، پس اعمالی که از جانب خداوند بر ما تکلیف گردیده، تصوّر نشود که جز افراد معدودی، مابقی قادر به انجام آن اعمال نیستند؛ بلکه همهکس اعم از عالم و جاهل، کوچک و بزرگ در هر سن و سال، بهاندازۀ قدرت جسمی و استعداد فکری و امکاناتش تکلیف دارند؛ و بعضی اعمال مانند نماز که بر ما واجب گردیده است برای خیلی از افراد در حیطۀ کمتر از پنجاهدرصد توان است و امثالهم.
و یا در ترک گناه، نباید گفت در حیطۀ ما برای همیشه نیست، چراکه خداوند تکلیف بما لا یُطلاق نمیکند و الّا کاری عبث خواسته است و خداوند کار بیهوده و بیفایده از ما نمیخواهد.
* عمل در تربیت انسان و پرورش اعتقاد درونی و باطنی، از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ اما آنچه در عرصۀ عمل اهمیت دارد، کیفیت است نه کمیت؛ بهعبارتدیگر اهمیت عمل بیش از آنکه به مقدار و اندازۀ آن مربوط باشد به چگونگی آن ارتباط دارد. خداوند متعال در این زمینه میفرماید: «آنکس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدامیک از شما بهتر عمل میکنید.»
پس چیزی که به عمل ارزش و کرامت میبخشد و آن را بالا میبرد، کیفیت عمل است.
* از مسائلی که در اعمال اهمیت فراوان دارد، تقوای در عمل و خالص بودن آنها از آلودگی و پاک بودن آنها از هدفهای غیر الهی است؛ و چهبسا در ابتدا نیّت الهی در عمل بوده ولی در اثنای عمل، نیّتمان غیر الهی شود؛ و نیز باید در تقوای در عمل داشتن، بیشتر بکوشیم تا نسبت به انجام عمل؛ چراکه خداوند فرموده است: «…إِنَّمٰا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقيٖنَ: …خداوند تنها از صاحبان تقوا میپذیرد.» (مائده: ۲۷)
* آن عملی بارور و ثمربخش است که ادامه پیدا کند و شخص در آن کار استقامت ورزد و آن را به پایان برساند؛ چراکه بعد از مداومت بر کار نیک، ثمراتی از آن بنا بر روایات برمیخیزد که عبارتاند از: ترک زشتیها، دور شدن از سبکسری، بیرون آمدن از گناهان، پیدا کردن یقین، عشق به رهایی و رستگاری، کنارهگیری از شیطان، پذیرش عدل و گفتار حق و…
* پاداش و کیفر بهمثابۀ راه چارهای است که برای به کار بستن اوامر و نواهی اندیشیده میشوند و کمی و زیادی و شدت و ضعف پاداش و کیفر، بستگی به اینکه نیاز به کار چقدر باشد تفاوت میکند و هر چه نیاز بیشتر باشد، مزد افزایش مییابد و برعکس و با تنبلی، پاداشی به دست نمیآید.
* باید کاری کنیم تا رشتۀ عملمان بعد از مرگ هم قطع نشود، مانند صدقۀ جاریه یا دانشی که مردم از آن بهرهمند شوند و امثالهم؛ و باید دانست که هر چه عمل کنیم بازهم در روز قیامت حسرت خواهیم خورد که ای کاش اعمال بیشتری انجام میدادیم؛ چراکه در روایتی از پیامبر خدا صلیالله علیه و آله آمده است که: «اگر شخصی از روزی که به دنیا میآید تا روزی که پیر میشود و میمیرد در طاعت خداوند عزوجل با صورتش بر زمین کشیده شود اینهمه سختی را در روز قیامت ناچیز خواهد شمرد و دوست خواهد داشت که به دنیا بازگردانده شود تا به اجر و پاداش خود اضافه کند.» (۴)
* سطح طبیعی برای هر چیز، حدّ میانگین است نه چیزی کمتر و نه چیزی بیشتر از آن. تمام اشیاء در این سطح، بهجانب کمال مطلوب خود حرکت میکنند؛ بنابراین انسان نباید از این مدار که مدار طبیعی برای هر چیز و هر حرکتی است، خارج گردد، بدینجهت، رعایت اعتدال در همۀ اعمال، لازم و ضروری است.
خداوند متعال از پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله میخواهد که اعتدال را حتی در حوزۀ انفاق رعایت کند؛ «نه دست خود را ببند و به گردن آویز (و ترک انفاق و بخشش) نما و نه آن را تمام بگشا (و هر چه داری بده)…» (اسراء: ۲۹)، بنابراین افراطوتفریط در اعمال، نهتنها ارزش عمل را از بین میبرد، بلکه انسان را نیز از مدار طبیعی در زندگی و راه راست تکامل دور میسازد؛ که آنچه پیامبر خدا صلیالله علیه و آله فرمودند: «خیرالامور اَوسَطُها: بهترین هر چیز، حد وسط آن است»، ناظر بر همین اصل است. (۵)
* در نگاه دینی، تنها معیار برای تمییز عمل صالح از عمل فاسد، قرآن و سنّت نبوی و علوی است که در تبیین آن از واژههایی همچون حسنه، برّ و خیر در قرآن استعمال شده است. مصداق عمل صالح، همۀ اعمال شایسته است؛ نهفقط عبادات و انفاق و جهاد و کسب علم و دانش باشد؛ بلکه هر کار شایستهای که وسیلۀ تکامل نفوس و پرورش اخلاق و قرب الیالله و پیشرفت جامعۀ انسانی در تمام زمینهها باشد، از مصادیق عمل صالح به شمار میرود.
* در قرآن کریم، ایمان و عمل توأم است. (بقره: ۱۴۳). عمل میتواند نشانهای از ایمان باشد؛ هراندازه بیشتر عمل کند، نشانۀ این است که ایمان محکمتر است و نیز ایمان باعث عمل صالح میشود و نیز عمل صالح باعث تقویت ایمان میگردد.
………………………………………………………………………
منابع:
۱) غررالحکم، ح ۳۸۲۶، ح ۶۱۹۶
۲) حکمتهای نبوی، ص ۵۵
۳) الفصول المختاره، ج ۱، ص ۱۰۷
۴) کنز العمّال ۴۳۱۲۰
۵) بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۱۶۶