مقام عنایت
نکتهها
* توجّهِ بالاتر و مافوق به پایینتر و مادون را، عنایت گویند. توجّه و احسان و اهتمام لطف خاص و نظر مخصوص به کسی را، عنایت تعبیر کنند.
* سالک شکر کند از حق به خاطر احسان و نیکی خاصی که به او کرده و از میان هزاران نفر، او را برگزید.
مخدوم: کسی است که به او خدمت میکنند، سرور و آقا نیز گویند. خدا نکند کسی مخدوم بی توجّه و عنایت نصیبش شود.
بیمزد بود و منّت، هر خدمتی که کردم **** یا رب مباد کس را، مخدومِ بیعنایت
ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم **** یک ساعتم بگنجان، در سایه عنایت (غزل ۹۴)
ای معشوق، ای آفتاب زیبارویان! تمام وجودم در آتش و سوز عشق توست و درونم را چون شعلهای میسوزاند، تو نیز لحظهای به توجّهی خاص، مرا در سایۀ احسان خود بگنجان.
* دوست و همنشین خوب هم جزء دولت و اقبال و عنایت است؛ برای کسی که به مسافرت میرود و دَم و انفاس او غنیمت میشود و انسان از او بهره میبرد.
همی رویم به شیراز با عنایتِ بخت **** زهی رفیق که بختم به همرهی آورد (غزل ۱۴۷)
* زاهد، به عبادت ظاهری خود توجّه میکند و مغرور و معجب میشود. رند به نیاز و مستی و جذبه میافتد. معلوم است خداوند به زاهد توجّه نمیکند، بلکه به رند سراپا نیاز و مست خودش عنایت میکند.
زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز **** تا تو را خود ز میان، با که عنایت باشد
بندۀ پیر مغانم که ز جهلم برهاند **** پیر ما هرچه کند، عین عنایت باشد (غزل ۱۵۸)
بندۀ پیر طریقتم که مرا از نادانی و بیخبری از مسائل معنوی رهانید و او هر چه کند عنایت و توجّه محض به ماست.
* رستگاری و عاقبتبهخیری، به رندی و زاهدی وابسته نیست، بلکه بهتر آن است که کار، خود را به عنایت و لطف خدا واگذاریم.
چون حُسن عاقبت نه به رندی و زاهدی است **** آن بِهْ که کار خود به عنایت رها کنند (غزل ۱۹۶)
* حافظ گوید: دیشب نوید و خبر خوشی داد که عنایت یار، شامل حالم شد و گفت: بازگرد که من بخشیده شدن گناهت را ضمانت کردم. (غزل ۳۲۱)
* چشم بخت و سعادت منِ حافظ، با داستان او به خواب رفت. کجاست نسیم لطف و عنایت یار تا مرا از این خواب بیدار نماید؟
دیدۀ بخت به افسانۀ او شد در خواب **** کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم؟ (غزل ۳۲۴)
* حافظ طمع مبُر ز عنایت که عاقبت **** آتش زند به خرمنِ غم، دودِ آهِ تو (غزل ۴۰۹)
ای حافظ از توجّه و عنایت یار ناامید مشو که سرانجام آه سوزان تو خرمن غم و اندوه را آتش میزند و نابود میسازد.
* هر که در سایۀ عنایت اوست **** گنهش طاعت است و دشمن، دوست (سعدی)
* بدان که توجّه حق به بنده مرهون لطف خاص است، بدون هیچ سببی تا اینکه کسی آن اسباب را فراهم کند تا به عنایت برسد. حکمت حکیمانه عنایت کند. چه آنکه عموم بندگان نه از حکمتها سر درمیآورند و نه میتوانند علّت را بشکافند و رمز آنها را بیاورند.
* اگر گفتهاند: «بهشت رفتن به عنایت است نه طاعت» درست است، چه آنکه اعمال، مشوب و ممزوج با ناخالصیها هستند و شفاعت و میانجیگری و عنایت، اعمال را با آب لطف خاص شستشو میدهد و تمیز میکند و آماده مینماید تا قبول گردد.
* ای صد هزارت عاشق، لبخشک و دل در آتش **** افتاده پست گشته، موقوف یک عنایت
* وَ إنَّ لَهُ عِنْدَنٰا لَزُلْفیٰ وَ حُسْنَ مَآبٍ: بیگمان او (داود) را نزد ما نزدیکی و سرانجامی نیک بود. (ص: ۲۵)
نور عنایت شامل حال کسی شود که به تقرّب برسد و عاقبت کارش به صواب و نیک باشد؛ و این با توجّه حضرت حق انجام شود. اوّل میآمرزد و شستشو میدهد بعد به نزدیک خود نگه میدارد و این علامت عاقبتبهخیری شخص است.
* چون سالک در سایۀ عنایت قرار میگیرد، حق، ذهنش را از آثار خواطر ناصواب پاک میکند و به چشم عنایت در حفظ قرار میدهد و کفالت او را مینماید.
در سورۀ انبیاء آیۀ ۱۰۱ خداوند فرمود: «کسانی که برای آنان از سوی ما از پیش، نیکی پیشی گرفته (مقرّر شده) از آن آتش دوزخ برکنارند.» (إنَّ الَّذیٖنَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنیٰ اُولٰئِکَ عَنْهٰا مُبْعَدُونَ)
یعنی نام اینان از اوّل در زمرۀ اهل عنایت نوشتهشده بود، پس هیچگاه به آتش دوزخ نزدیک نخواهند شد. چون نمرۀ قبولی بر دلهای آنان زده شد و گوی سبقت را از قبل ربودند و برگزیدگی و علامت عنایت قرار داده شد.
* امام صادق علیهالسلام در دعای شب عرفه به خداوند عرضه میدارد: «برای تو در این شب عرفه جوائز و مواهب و عطایاست، منّت میگذاری بر هر بندهات که بخواهی میدهی و شامل اهل عنایت را به آنها از جانبت مینمایی.» (بحارالانوار ۹۵/۲۶۴)
* هر وقت خورشید عنایت طلوع کند به هرکسی که موردنظر شود اگرچه کافر باشد، کارهایش نادرست باشد، ناامید باشد و … شخص مؤمن گردد و اعمالش به صواب گراید و امیدوار میشود و …
* بنده تا وقتی در تحت توجّهات معبود و معشوق است از زمرۀ حافظین است، امّا اگر خدایناکرده کاری کند و توجّهات را دستکم بگیرد و از پناهگاه توجّه بیرون بیاید، آنوقت در زمرۀ مجروحین است، پس لازم است تا به هوش آمده توبه و انابه و خواهش و تمنّا کند تا دوباره در تحت سایۀ توجّه خالص قرار بگیرد.
* نیم ذرّه ز آن عنایت بِه بود **** که ز تدبیر خِرد سیصد رَصَد (مثنوی ۶/۳۷۹۶)
نیم ذرّه عنایت که پادشاه کند بهتر از سیصد بهرهای است که از تدبیر عقل حاصل گردد. از قدیم گفتهاند کوشش بیعنایت همانند جان کندن است.
یعنی هرچه انسان با فکر و عقل زحمت بکشد بیتوفیق حق، کار پیش نمیرود مگر یک ذرّه عنایت روی آن باشد.
* ذرّهای سایۀ عنایت بهتر است **** از هزاران طاعتِ ایزدپرست (۶/۳۸۶۹)
ذرّهای سایۀ عنایت، از هزاران طاعت بهتر است. علّت آن است که شیطان در طاعت، راه نفوذی دارد و در عطیه و موهبت الهی راه نفوذ ندارد. مولانا در توضیح این بیت اینچنین میگوید که خشتهای طاعت را شیطان یکییکی از جایش برمیدارد و اگر تعداد آنها زیاد باشد برای او فرقی نمیکند؛ ولی به یک عنایت و جذبه و عطیه الهی نمیتواند دسترسی پیدا کند. میگوید اگر تو صد قفل بر دری ببندی شخصی ناتوان آن قفل را میشکند و برمیدارد امّا اگر داروغهای مُهری از موم بر قفل دری بزند حتّی آدمهای پهلوان نمیتوانند به آن دست بزنند و آن را بشکنند.
آن دو سهتار عنایت همچو کوه **** سرّ شد، چون فَرّ سیما در وجوه (۶/۳۸۷۵)
اگر دو سهتار موی عنایت بر صورتی رسته باشد همچون کوه، سدّی است در مقابل شیطان، چون چهرهاش از نور الهی برخوردار است برای شیطانصفت، همان مانع و سد است.
* یک عنایت الهی بهتر از صد نوع سعی و تلاش شخصی است؛ زیرا برای سعی و تلاش شخصی انسان، صد نوع تباهی و فساد در کمین است. عنایت و جذبۀ الهی برای سالک بهتر و مطمئنتر از سعی و مجاهدت اوست، زیرا اگر سالک فقط به سعی و مکسب خود تکیه کند در معرض انواع فتنهها از قبیل خودبینی و نخوت قرار خواهد گرفت. عنایات ربّانی منوط به مرگ اختیاری است. آری، افراد مورد اعتماد، یعنی سُلّاک حقپرست این راه را تجربه کردهاند. حتّی مرگ اختیاری و اجباری معتمدان، بدون عنایت الهی تحقّق نمییابد. بهعنوانمثال عنایت الهی را میتوان به زمرّد تشبیه کرد و نفس امّاره را به افعی کارکشتۀ خطرناک. بدون زمرّد مگر ممکن است که افعی کور شود؟ با مدد الهی میتوان اژدهای نفس امّاره را کور و علیل کرد.
یک عنایت بِهْ ز صد گون اجتهاد **** جهد را خوف است از صد گون فساد (۶/۳۸۳۹) (شرح کریم زمانی ۶/۹۹۱)
* امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «نَظَرُ النَفْسِ لِلنَّفْسِ العِنٰایَةُ بِصَلٰاحِ النَّفْسُ: یعنی نظر کردن نفس از برای نفس، عنایت داشتن برای صلاح نفس است.» (غررالحکم، ح ۹۹۶۴)
یعنی انسان برای صلاح نفس خود سعی کند در اصلاح آن و از نفس غافل نباشد. پس عنایت داشتن برای تهذیب، خود نظر نمودن در نفس و غافل نبودن از اوست.
عشق جز دولت و عنایت نیست **** جز گشاد دل و هدایت نیست
در هاون اقبال عنایت گهری کوفت **** صد دیدۀ حقبین ز دل کور برآمد
مرا عنایت دریا چو بخت بیدار است **** مرا چه غم اگرم هست چشم خوابآلود (دیوان شمس)
* از عنایت گر بکوبد بر سرش **** اشتها آید شراب احمرش (۶/۳۹۳۲)
اگر خداوند از روی لطف بر سر کسی بکوبد اشتهای نوشیدن شراب سرخ در او پیدا میشود؛ یعنی خداوند گاهی به بنده بلا میدهد تا استعدادهای پنهانی او بیدار شود.
پس شکفته شدن بر اثر فشار و ابتلا، نوعی عنایت است که این را اکثر مردم نمیدانند. اگر حق، بنده را فشار ندهد و مبتلایش نکند، استعدادهای مخفی او هوشیار و شکفته نمیگردد و سایۀ عنایت نصیب او نمیشود.
* دو نوع عنایت را میشود دید، یکی با اسباب و دیگر بدون واسطه و علل. آنکه با اسباب میفهمد و میبیند درجۀ او پایینتر است و آنکه لطف و احسان را بیواسطه میبیند درجۀ او بالاتر است. اگر چشم باطنی افراد باز شود عنایات را متّصل و پیدرپی میبیند و این ادراک باطنی میخواهد و الّا صرف دیدن نمیتواند راهگشایی برای بصیرت باشد؛ و چهبسا اسباب و علل با هم تداخل کنند و یکدیگر را نفی نمایند و نتیجۀ کافی به دست نمیآید و یا زیادی توجّه به اسباب مانع میشود تا بدون آن، چیزی را بفهمد و ادراک نکند.
خداوند میفرماید:
صد عنایت کردم و صد رابطه **** تا ببیند لطف من بیواسطه (۶/۴۸۳۹)
* عنایت کرد با من لطف یزدان **** حوالت کرد خدمت را به رضوان
چون عنایت قادر قیّوم کرد **** در کف داود آهن موم کرد (عطار نیشابوری)
* خستۀ تیغ فراقم سخت مشتاقم بهغایت **** ای صبا آخر چه گردد گر کنی یکدم عنایت
به کرشمۀ عنایت، نگهی بهسوی ما کن **** که دعای دردمندان، ز سر نیاز باشد (سعدی)
* بدان که چشم و گوشهای باطنی همه بسته است مگر کسانی که از انیّت و وجود مجازی خود رسته باشند. البتّه کلید بازگشایی چشم باطنی با عنایت است.
جز عنایت کی گشاید چشم را؟ **** جز محبّت کی نشاند خشم را؟ (۳/۸۳۸)
و این توفیق خاص میخواهد. چه آنکه بسیار کسان بودند که زحمتهای طاقتفرسا کشیدند که این گشایش نصیب آنان شود امّا نشد؛ ولی به عنایت، خداوند به بعضی اهل معرفت نصیبی و حظّی عطا فرمود و اقبال و دولت به آنها داده شد.
* حضرت موسی با همسرش به راه افتادند و همسرش باردار بود و هوا سرد شد و دنبال آتش برآمد. آتشی را از دور در کنار کوه طور مشاهده کرد به خانوادۀ خود گفت: اینجا بمانید که من از دور آتشی دیدم، شاید خبری از آن یا شعلهای از آتش برایتان بیاورم، باشد که خود را گرمکنید. چون به آن آتش رسید از جانب راست وادی در آن جایگاه مبارک از آن درخت ندا آمد که ای موسی منم من، خداوند پروردگار جهانیان. (قصص: ۳۰-۲۹)
چون عنایتها بَر او موفور بود **** نار میپنداشت، آن خود نور بود (۳/۴۳۶۸)
او دنبال آتش بود و آنچه را آتش میپنداشت بهصورت تجلّی و نور بر او ساطع شد و به گوش و چشم باطنی شنید و دید.
* هر که را به عنایت وَهْبی مقام دادهاند، معلوم میشود که آن شخص مروارید گرانبهایی است از بحر الطاف خاص خداوندی، و چنین شخصی معلوم میگردد نزد حق دارای مقام است و شفاعتش مقبول درگاه ایزدی خواهد بود.
* ز بامداد سعادت سه بوسه داد مرا **** که بامداد عنایت خجسته باد مرا
باز در آمد طبیب، از درِ رنجور خویش **** دست عنایت نهاد، بر سر مهجور خویش (دیوان شمس)
* در جنگ بدر که در سال دوم هجری در منطقهای میان مکّه و مدینه رخ داد؛ لشکر مشرکان ۹۵۰ یا ۱۰۰۰ نفر و یاران پیامبر ۳۰۰ یا ۳۹۰ نفر بودند. مسلمانان با کمیِ ابزار جنگی و نفرات، پیروز شدند که در سورۀ انفال آیات ۴۴-۴۳ آمده است. بهصورت ظاهر و بدون عنایت، کفّار و مشرکین پیروز میشدند امّا با عنایت، مسلمانان پیروز شدند. عنایت به این گردید که خداوند عدّۀ آنان را نزد مسلمانان اندک نمود و عدّۀ مسلمانان را نزد کفّار بسیار بنمود و همین سبب پیروزی مسلمانان شد و الّا به ظاهر کار، شکست بر مسلمانان جاری میشد.
کم نمود او را و اصحابِ ورا **** آن جهادِ ظاهر و باطن خدا
اگر حق پشتیبان نباشد و توجّه خاص نباشد گربه در نظر انسان، شیر نر جلوه میکند.
آنکه حق پُشتش نباشد از قَطَر **** وای اگر گُربهش نماید شیر نر (مثنوی ۲/۲۲۹۹-۲۲۹۲)
* اندر این ره، می تراش و میخراش **** تا دمِ آخر دمی، فارغ مباش
تا دَمِ آخر، دَمی آخِر بُوَد **** که عنایت با تو صاحبْ سِرّ بُوَد (مثنوی ۱/۱۸۲۳-۱۸۲۲)
پاسبان من عنایات وی است **** هرکجا که من روم، شه در پی است (۲/۱۱۵۶)
* بدان که اگر عنایت پیدرپی نباشد احتمال آسیب و آفت رسیدن بر عقل درون است. چراکه اگر انرژی و توجّه و احسان خاص نرسد، عقل حماقت میکند و خرابکاری مینماید.
* اینهمه گفتیم لیک اندر بسیج **** بی عنایات خدا هیچیم هیچ
بی عنایات حق و خاصان حق **** گر مَلک باشد سیاه هستش ورق (مثنوی ۱۸۷۹-۱۸۷۸)
* پارسایان خائف، کِی ممکن است که به گَردِ عشق برسند؟ یعنی امکان ندارد که سالکی با سائقۀ خوف سلوک کند و به عشق نزدیک شود که جهان در برابر عظمت درد عشق هیچ است. مگر آنکه عنایات تابناک الهی شامل حال زاهد شود و به او بگوید که از دنیای زاهدانه و خائفانه دست بردارد و به دنیای عاشقی روی بیاورد. (شرح کریم زمانی ۵/۵۹۹)