مقام فاتحین
1. اشاراتی به معانی
«فتاح»، «فاتح»: بازکننده، گشاد شدن. «مِفتاح»، «مفاتیح»: کلید، هرچه بدان چیزی را گشاید، کلید برق
«مفتوح»: باز، گشوده
2. اشاراتی از قرآن
1- إنّا فَتحنا لَکَ فَتحاً مُبیناً: همانا ما پیروزی برای تو که فتح آشکار بود دادیم. (فتح:1)
2- رَبَّنا أفتَح بَینَنا وَ بین قَومنا بِالحق و أنتَ خیرُ الفاتحین: پروردگارا میان ما و قوم ما به حق داوری کن که تو بهترین داورانی (راه گشا هستی) (اعراف:89)
3- هو الفتّاحُ العَلیم: او باز کننده (داور) داناست. (سبا:26)
4- و عِندَهُ مفاتِحُ الغَیبِ لا یَعلَمُها إلّا هو: و کلیدهای غیب تنها نزد اوست، جز او کسی آن را نمیداند. (انعام:59)
5- و لَو انَّ أهلَ القُری امَنوا و اتّقوا لَفَتحنا عَلیهِم برکات مِن السَّماءِ و الارضِ: اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتی از آسمان و زمین برایشان میگشودیم. (اعراف:96)
6- ما یَفتحُ الله لِلنّاسِ مِن رحمة فلا مُمسِک لَها و ما یُمسِک فلا مُرسل له مِن بعدِه: خداوند درِ هر بخشایشی را بر مردم بگشاید، کسی را یارای بستن آن نیست و چون فرو بندد، پس از او گشایندهای ندارد. (فاطر:2)
3. اشاراتی از احادیث
1- امام صادق علیهالسلام: «خداوند عزوجل هرگاه اراده خیری به بنده نماید، نقطهای از نور در دلش افکند و گوش قلبش را باز کند و فرشتهای را بر وی میگمارد که کمک او باشد و او را یاری دهد.» (اصول کافی 1/166)
2- پیامبر صلیالله علیه و آله: «خداوند دری از شکرگزاری به روی بندهای نگشاید، مگر آنکه دری از افزایش را به روی او بندد.» (اصول کافی 2/94)
3- امام صادق علیهالسلام: «هیچگاه خداوند بر بندهای دری از کار دنیا نگشاید مگر، آنکه همانند آن دری از حرص بر وی باز گشاید.» (اصول کافی 2/319)
4- امام صادق علیهالسلام: «خداوند هرگاه اراده نماید، قلبی را نورانی کند، بهوسیله حکمت آن را باز مینماید و علم را در آن میکارد.» (اصول کافی 2/422)
5- امام رضا علیهالسلام: چون خداوند مکه را بر پیغمبرش گشود به او فرمود: «ای محمد! همانا برای تو فتح آشکار قرار دادیم تا خدا گناه گذشته و آیندهات (که مشرکین برای تو قائل بودند) را بیامرزد.»(تفسیر صافی ص 460 سوره فتح:2)
6- امام علی علیهالسلام: «کلید بهشت صبر است و کلید شرافت، فروتنی است.» (بحارالانوار 75/9)
7- امام علی علیهالسلام: «کسی که درب الهی را بکوبد، برای او گشوده میشود.» (غررالحکم ح 8292)
8- امام علی علیهالسلام: «بهوسیله ما خداوند میگشاید و بهوسیله ما آن را به پایان میرساند.» (غررالحکم ح 4459)
9- امام علی علیهالسلام: «هر کس بدی را ترک کند، ابواب خیر بر او گشوده میشود.» (غررالحکم ح 8336)
10- امام علی علیهالسلام: «ذکر، کلید انس (به خداوند) است.» (غررالحکم ح 541)
4. نکتهها
* بدان که گشایش و باز شدن درب معنوی، یکی از امیدهای سالکان است که البته در، از عالم بالا گشوده میشود و این قاعدهای خاص (دو دو تا چهارتا) ندارد، چهبسا کسی بعد از ده سال و کسی دیگر بعد از 22 سال درب معنوی به روی او باز شود؛ اما سالک باید خانه را آماده کند تا با کلید معنوی مفتوح گردد. این آمادهسازی و پاکسازی، کار سادهای نیست و در واقع با نسخه استاد حاذق میتوان این کار را کرد. کاری مثل عبادت که بنده برای خدا انجام میدهد وقتی با کسالت و ادبار نفس و سستی انجام گیرد، نمیتواند رشد آور باشد، بلکه عبادت با نشاط و انبساط خاطر و از روی میل، زودتر انسان را به سرمنزل مقصود میرساند.
پس اقبال نفس به عبادات، بهتر و راهگشاتر از ادبار نفس است. برای گشایش گفتهاند: هرقدر ریاضات نفس بیشتر و کوشش در مراحل و منازل سلوک افزون شود، لازمهاش آن است که قوه عاقله بر قوای طبیعت نفس غالب گردیده و زمینه را برای فتوح آماده کند.
* چون فتح به قلب مربوط است، پس حضور قلب هم کلیدی برای مفتوح شدن قلب است. تا سالک، مالک مملکت نفسِ خویش نشود، به فتوحات باطنی دست پیدا نمیکند. چون توانست مقداری نفس امّاره را تحت کنترل خود در آورد به همان مقدار، راه گشایی برای سالک میشود؛ یعنی مالک شدن، سبب رفع حجب میگردد و چون هر حجابی برداشته شود، فتحی به همان مقدار دست میدهد. درباره نفس مطمئنّه که خداوند در سوره فجر آن را، مورد خطاب قرار داده گفتهاند: «آن وقتی نفس، مطمئنه میشود که از جهاد اکبر فارغ شده و به عالم فتح و ظفر که مقرّ اطمینان است داخل شده باشد.» (تحف العقول ص 107)
* خداوند ولیّ، زمامدار و سرپرستِ نفسِ عبد است و اگر او را دوست داشته باشد باب ذکر و یاد خودش را برای او مفتوح میکند، اما این طلب و تشنگی در سالک باید باشد که این فتوح نصیب او گردد. عبد مطیع و تسلیم مولیٰ، از خود چیزی ندارد، پس در تحت ولایت حق تربیت میشود و آنگاه او را ذاکر کند و کلید شروع یاد خودش را بزند و در نتیجه عبد، فتحی به دست آورد.
* «فتح» عبارت از گشایش ابواب معارف و عوارف و علوم و مکاشفات از جانب حق است، بعد از آنکه آن ابواب بر او مغلق و بسته بود. مادامیکه انسان در بیت مظلم نفس بوده و بسته به تعلّقات نفسانیّه است، جمیع ابواب معارف و مکاشفات به روی او مغلق است. همینکه از این بیت مظلم به قوّت ریاضات و انوار هدایات و عنایات خارج شد و منازل نفس را طی کرد، فتح باب قلب به روی او شده و معارف در قلب وی ظهور کند و دارای مقام قلب گردد. این فتح را «فتح قریب» گویند، زیرا که این اول فتوحات و اقرب آنهاست. گویند اشاره بدین «فتح» است قول خداوند: «نصر من الله و فتح قریب: یاری و پیروزی نزدیکی از جانب خداست» (صف:13)
البته با یاری، این فتح و سایر فتوحات واقع میشود. چون تجلیات اسمائی و صفاتی بر قلب وارد شد و صفات قلب و کمالات آن را افتاء نمود «فتح مبین» روی دهد؛ پس باب اسماء و صفات به روی او مفتوح گشته و رسوم نفسانیّه زایل و فانی شود و در تحت غفاریت و ستاریت اسماء مغفور گردد.
اشاره به این فتح است قول خداوند: «انا فتحنا لک فتحاً مبیناً لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تأخرّ: ما تو را فتح و پیروزی بخشیدیم چه فتح درخشانی تا خدا (آنچه مشرکین برای تو قائل بودند از گناه) گناه گذشته و آیندهات را بیامرزد» (فتح:2-1)
بالاتر از اینها، آن است که سالک از کثرت حجاب اسمائی و صفاتی رهایی یابد و تجلی احدیّه بر او شده و مستغرق در حق گردد. به این فتح اشاره است قول خداوند: «اذا جاء نصرالله و الفتح» (نصر: 1) «زمانی که یاری خدا و گشایش (و پیروزی) فرا رسید.»
این را «فتح مطلق» گویند. (چهل حدیث 342-341) که از مدارج بالا و مختص انبیاء و اوصیاء و اولیای کامل شود.
* امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «پیامبر در وقت رحلت به من، هزار باب از علم مفتوح فرمود که از هر بابی، هزار باب مفتوح شد.» (خصال 2/642)
در توضیح میتوان گفت که: انسانِ کامل، مظهر همه اسماء و صفات الهی است، چه بهصورت جمع و چه بهصورت جداگانه و فرق و مقام جمعالجمعی و ولایت مطلقه، آنگاه وقتی به نوعی تجلی شود، قلب او هم، به نوع کلی و هم جزئی و انحصاری، مظهریت اسماء و صفات را در بر دارد و انتقال و القاء از کامل به کامل و از پیامبر به وصی خودش، هیچ مانع و حجابی ندارد؛ چه آنکه امیرالمؤمنین علیهالسلام نفس پیامبر و آینه تمام نمای نبی است.
* آنکه در نماز حضور ندارد و باب مکالمه و حال راز و نیاز برایش باز نشده و فتحی در حضور، برایش پیدا نمیگردد، علت آن است که بهصورت نماز میخواند، ولی مشغول افکار و خواطر است و به قولی در نماز کلید باز شدن خانههای گوناگون را همراه دارد و دنبال بررسی آن است.
* در فتوحات ثلاثه که قبلاً به آن اشاره کردیم از «فتح قریب» و «فتح مبین» و «فتح مطلق» که در قرآن به آن اشاره شده، همه به نوعی با ترک و تخلیه ارتباط دارند.
چون جنود شیطانی از دل خارج شوند و قلب از جنود جهل خالی گردد، به همان اندازه فتح دست دهد. قلب، حکم کعبه را داشته و عرش رحمان است لذا از هر نوع وسوسه و خطور منفی باید خالی شود و در مرحله سوم، همه رسوم و عادات باید از بین بروند و تعینات، افنا گردند تا تجلّی احدیه در آن شود که هر سه به نوعی تروک و اخراج و تخلیه مربوط احتیاج دارند تا این فتوح لباس حقانی بپوشند و سالک به مدارج عالیه روحانی واصل گردد.
دیو بیرون چو رود فرشته درآید؛ وقتی باطل رفت حق میآید. نباید تنها کیسه و انبان گندم را وصله زد باید موش (رذیله) را کشت آنوقت انبان را وصله زد.
* در مصباح الشریعه باب دوم، احکام قلب (ترجمه آن شرق بی غروب ص 13) فرموده که: «فتح قلب راضی بودن از خداست. چون بندهای قلبش در برابر قضای الهی راضی شد، چگونه قلبش به سرور بازنگردد و درهای آسایش و اطمینان بر او گشوده نشود… علامت گشایش قلب سه چیز است: توکل، صدق، یقین».
اگر انسان به مقام رضا برسد، باب همه سعادتها را به روی خود مفتوح کرده است؛ چون که دربهای رحمت حق و سلوک الی الله مفتوح بوده و فقط همت و کوشش لازم است.
* گوییم: قلبِ مفتوح، همیشه روشن است و خاموش نمیگردد و آن قلب وقتی به این مقام میرسد که از عنایات برخوردار شود. چون باب حق همیشه مفتوح است و راه ورود ملائکه به آنجاست، لذا طالب میخواهد «یا من بابه مفتوح للطالبین» (دعای جوشن کبیر بند 76)
قلب منکوسه که به اخلاق رذیله آلوده است، همیشه برای ورود شیاطین آماده و برای ورود ملائکه مسدود است.
* از ادعیه بسیاری استفاده میشود که مفتوح بودن دربهای رحمت، برای عدهای بیشتر باز و آماده است مانند طالبین، خوانندگان واقعی، راغبین، طارقین.
* عقل و فطرت ملکوتی انسانها در میدان جهاد اکبر و مبارزه با نفس، یا فاتح یا شهید یا اسیر میشود. در صورت فاتح بودن، چنان در این مبارزه پیش میرود که اهریمن درون را به اسارت گیرد و به فتح امارت رسیده، ولی خدا گردد و دیگر شیطنت، شهوت و غضب در حرم امن وجودی او راه پیدا نمیکند.
* خداوند که «فتّاح» است و مفاتیح غیب نزد اوست و مقالید آسمان و زمین به دست اوست، درهای بستهٔ غیب را برای پیامبر مفتوح کرد و آن حضرت را از اسرار غیبی آگاه فرمود و به او امت اسلامی را متنعم کرد.
غیر جریان نبوت که با وحی پایان یافت، بقیه مسائل و مقامات به الهام و کشف برای اهل سلوک مفتوح است، مثل مقام صدیقان و صالحان که در قرآن آمده، پس راه صعود باز است و به این مقامات خواهند رسید و در طول مقام پیامبر و امام به این نعمتهای معنوی نائل آیند.
* کلید دو طرف دارد از طرفی بازکننده است و میگشاید و از طرف دیگر میبندد. هم مفتاح است و هم مِغلاق.
آنچه به دست خداست، جنبه مفتاح بودن دارد و تدبیر و ربوبیت او همیشه به جانب رحمت و باز شدنهاست. پیامبر در خطبه مشهور که در ماه شعبان ایراد کردند با اشاره به نزدیکی و اقبال ماه رمضان فرمود: «ای مردم دربهای بهشت در این ماه کاملاً باز (مفتّحه) است.» اگر به طور معمول باز باشد، میگویند: «مفتوح» است، یعنی قفل نبوده اگرچه نیمهباز باشد. «مفتحه»: این کلمه خاص بر مبالغه و نسبت دلالت دارد. بعد رسول خدا فرمود: «درهای آتش در این ماه مُغَلّقه (بسته) است. از خداوند بخواهید آن را علیه شما باز نکند.» (اربعین شیخ بهایی ص 181)
* در مدینه درب همه خانهها بهسوی مسجد باز بود، پیامبر دستور فرمود همه دربها بهسوی مسجد بسته شود، غیر خانه علی علیهالسلام. در اعتراض به پیامبر، حضرتش صلیالله علیه و آله فرمود: «خداوند مرا امر کرد، درب این خانه به مسجد گشوده باشد، این از طرف خودم نیست.» (کتاب سلیم بن قیس 2/641)
این از خصایص بوده که، خداوند آن را نصیب امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود و این موضوع بر همه صحابه گران آمد و لذا لب به اعتراض گشودند که مثلاً پیامبر پارتیبازی کرده است.
* از شیخ ابوسعید ابوالخیر پرسیدند: «نصر عزیز چیست؟» فرمود: «دشمن، دو است یکی از اندرونِ پیراهن است و دیگر بیرونِ پیراهن. آنکه از بیرون پیراهن است، هر وقت که تو را بر وی دست دادند آن را «فتح ظفر» گویند و آنکه از اندرون پیراهن است هرگاه که تو را بر وی دست دادند آن را «نصر عزیز» خوانند.» (اسرارالتوحید ص 319)
* حافظ فرمود: گنج عزلت که طلسمات عجایب دارد فتح آن در نظر رحمت درویشان است
یعنی فتح گنجها وقتی صورتپذیر است که نظر، بزرگی بر او بیفتد، چه آنکه بعضی نظرها دربها را میبندد و دربهای بسته را بستهتر میکند، آنکه باز کند باید صاحب بصیرت باطنی و رند عالم سوز باشد که با حُسن فاعلی، حُسن قابلی پذیر باشد و تأثیرپذیر گردد.
لذا گوییم: همیشه مفاتیح غیب، از عالم بالا به پایین نازل میشود و به قول آنکه گفتهاند: «العطیات بقدرِ قابلیات» تا گیرنده چه کسی باشد.
مثلاً بعضیها نعمت ظاهری بر آنان تنگ است و از نعمت عبادی و حقایق محروماند. وقتی به هر دلیلی فتوحی نصیب این اشخاص میشود، دائره رزق گشاده و درب مکاشفات و مشاهدات رحمانی مفتوح میگردد. خداوند در قرآن (فاطر:2) فرمود: «هر رحمتی که خدا برای مردم گشاید، بازدارندهای برای آن نیست و آنچه را که باز دارد پس از باز گرفتن، گشایندهای ندارد.»
* فتوح در باطن سبب جذب حق است به عاطفت و رحمت و فتوح مکاشفه به حق، سبب معرفت به حق میگردد.
حلاوتِ فتوح، حلاوت معنویه بوده و اثر حلاوت معنویه اتّم است از حلاوت مرکبه، در مواد محسوسه. اصل وجدان این حلاوت در واجد از جانب الهی است.
اما فتوح مکاشفه از معرفت حق است که اجل و اعلی است که بهواسطه اسماء و اشیاء، شناخته شود و مکاشفه سبب معرفت حق است در اشیاء و اشیاء استتارند. چون حجاب زایل شود، کاشف حق را در اشیاء مطالعه نماید. (رسائل شاه نعمتالله 4/186)
* فتوح سبب میشود که واردات قلبی بر فاتح آمده و به الهامات و مشاهدات نائل آید. نشانه فتوحات از آثار آن پیدا شود که جنبه رحمانی دارد یا نفسانی، اما فتحی که بر سالکان در بدایت آید، دلیل بر ادامه نخواهد بود چه آنکه در بعضی امکنه و ازمنه و حالات گشادگی حاصل شود، اما مداومت نداشته باشد. آنچه بر پیامبر و امام آید، هیچ قابل قیاس نیست با آنچه بر خلق آید که آنهم به تحصیل و مقطعی میباشد.
* قلبِ مغلق، در قبض و تنگنا و ناآزمودگی است و قلبِ باز، در بسط و گشادگی و گشایش است که آنهم از صفا و نورانیت آن برمیخیزد. لذا گفتهاند: ذکر «یا فتاح» برای نورانیت قلب، نیک است.
در قرآن فتاح با علیم تلفیقی آمده است. (سباء:26) یعنی آنکه میگشاید، عالم چه مقدار بسته و مغلق است و چه اندازه از عسر به یسر آن را تبدیل کند و مشکل مادی و یا معنوی شخص گشوده شود.
دلهای مغلق را غیر خدا و اولیاء کامل کسی نمیداند چقدر مغلوق و به چه اندازه مفتوح میگردد. گره را کسی میتواند باز کند که دانای کارساز باشد. فاقد چیز، نمیتواند معطی چیزی باشد. فاتح، فتح کننده است؛ اما غیر فاتح کاری از دستش برنمیآید تا راهگشایی برای دیگری باشد.
* از ادعیه صحیفه سجادیه، دعایی است که سید بن طاووس این دعا را برای ایمنی از سلطان و بلا و ظهور اعداء و خوف و فقر و تنگی سینه ذکر کرده است. اول دعا این است: «یا من تحل …به عقده المکاره…» در این دعا امام میفرماید: «خدایا! دربی را که تو ببندی کسی نمیتواند بگشاید و دربی را که تو باز کنی کسی نمیتواند ببندد.»
امام هم این مقام را دارد و هر چیزی را فاتح است، چنانکه امیرالمؤمنین علیهالسلام به کمیل فرمود: «هیچ علمی نیست مگر من گشاینده آن علم هستم.» (الانوار الساطعه ص 322)
که این فرمایش را فقط بهعنوان یک نمونه ذکر کردیم و الاّ همه فتحها و گشایشها و فرجها به دست ایشان است که خلیفه مطلق حقتعالی هستند.
* در سوره اعراف آیه 96 خداوند میفرماید: «اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند قطعاً برکاتی از آسمان و زمین برایشان میگشودیم، ولی تکذیب کردند، پس به کیفر دستاوردشان، گریبان آنان را گرفتیم.»
چون شرایط مفتوح نباشد، دربهای آسمانی بر آنان بسته گردد. لذا در همین سوره آیه 40 فرمود: «در حقیقت کسانی که آیات ما را دروغ شمردند و از پذیرفتن آنها تکبّر ورزیدند، درهای آسمان را برایشان نمیگشایند و در بهشت درنمیآیند.»
نتیجه آنکه: رذایل که سبب کیفرند در جهت بستن و مغلق شدن میکوشند و از آنطرف ایمان و فضایل در جهت باز کردن دربهای رحمت و آمدن فتوح برای صاحبِ فاتح میکوشند.