وبلاگ

مقام مستجیرین

1. اشاراتی به معانی:

اِستجار: پناهنده شد، پناه بُرد، امان خواست مجیر: پناه دهنده، فریادرس مستجیر: کسی که طلب پناه می‌کند

2. اشاراتی از قرآن

1- و إن اَحدٍ مِن المُشرکین استَجارَک فَاَجِرهُ حتّی یَسمِعُ کلام الله ثُمَّ أبلِغهُ مأمنه: و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خدا را بشنود، سپس او را به پناهگاه وی برسان. (توبه:6)

2- و هو یُجیرُ و لا یُجار علیه: بگو کیست او که پناه می‌دهد و در برابر وی (به کسی) پناه داده نمی‌شود؟ (مؤمنون: 88)

3- قل أرایتم إن اَهلَکَنی الله و من معی أو رَحِمنا فمن یجیر الکافرین من عذاب ألیم: بگو به من بگویید: اگر خداوند مرا و همراهان مرا هلاک گرداند یا بر ما بخشایش آورد، چه کسی کافران را از عذابی دردناک پناه خواهد داد؟(ملک: 28)

4- قل انّی لَن یجیرنی من الله أحد و لن أجد مِن دونه مُلتحِداً: بگو هرگز مرا در برابر خداوند هیچ کس پناه نمی‌دهد و جز او پناهگاهی نمی‌یابم. (جن: 22)

3-اشاراتی از احادیث

1- مردی گناهی کرد و از پیامبر صلی‌الله علیه و آله غایب شد، پس امام حسن علیه‌السلام و امام حسین علیه‌السلام که کودک بودند را بر دوش گرفت، نزد پیامبر آمد و گفت: «من به این دو نفر، به خدا و شما پناهنده شدم.»(مناقب ابن شهرآشوب 2/451)

2- امام هادی (زیارت جامعه کبیره): «عامل به فرمان شما هستم و به شما پناهنده می‌باشم.»

3- امام سجاد علیه‌السلام (دعای عرفه): «لا یجیرنی منک مجیر: هیچ پناهنده‌ای مرا، از تو پناه نمی‌دهد.» (صحیفه سجادیه)

4- امام صادق علیه‌السلام: «پروردگارا به تو پناه می‌برم از اینکه اسم مرا عوض نکنی (از مؤمن به کافر) و جسم مرا تغییر ندهی (که مرکبم فرسوده و کهنه و بیهوده شود.)» (الکافی 3/469)

5- حضرت زهرا (س) (بعد از نماز عشا در تعقیب، این دعا از ایشان خوانده می‌شود): «سبحان من تواضع کل شیء … خداوندا طلب پناه خواهی از تو می‌کنم پس پناهم ده، از تو استعانت می‌جویم پس کمکم کن.» (ادب حضور ص 452)

6- دعای جوشن کبیر: یا جار المستجیرین: ای پناهِ پناه خواهان (شماره 134)

یا مَن یُجیرُ و لا یُجارُ علیه: ای آنکه به او پناه برند و او به کسی پناه نبرد. (شماره 497)

7- دعای مجیر از پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «بلند مرتبه‌ای تو ای بخشاینده، پناه ده ما را از آتش ای پناه دهنده»

 

4. نکته‌ها

 

* اگر کسی به شهود و یقین بیابد که ملکوت تمام چیزها به دست خداست، همه در جوار و پناه او هستند، او پناه دهنده همگان است و به پناه کسی نیازمند نیست، پس کل جهان به او احتیاج دارند و مضطرّند و طبق آیه 88 سوره مؤمنون، حق‌تعالی به همه پناه می‌دهد. پس حق‌تعالی پناه دهنده و مجیر است و این مستجیر است که باید در تمام امور به حق پناهنده شود. اگر این طور گفته شود، لذا در جنگ با دشمن، فقط به اسلحه پناه نمی‌برند و تکیه نمی‌کنند، بلکه در عین استفاده از اسلحه، مجیر و پناهنده را حق‌تعالی می‌دانند.

انگار در عالم ندایی هست «آیا کسی هست که به منِ خدا پناهنده شود و امان بخواهد تا او را پناه دهم؟» این از رحمت واسعه اوست که شامل همه می‌شود.

نظامی گنجوی در مخزن‌الاسرار می‌گوید:

خدایا جهان پادشاهی تو راست **** ز ما خدمت آید خدایی تو را ست

پناه بلندی و پستی تویی ****همه نیستند آنچه هستی تویی

* پس از ورود پیامبر صلی‌الله علیه و آله به مدینه بیشتر قبیله اوس و خزرج مسلمان گردیدند؛ پیامبر و دین او را یاری داده، مهاجران مکّی را پناه دادند و آن‌ها را پذیرفتند، لذا به آنان انصار گفتند و آن‌هایی را که از مکه به مدینه آمدند، مهاجران نامیدند.

* چون انسان‌ها در معرض آسیب شیاطین و وسوسه و خطورت منفی هستند، در این صورت هیچ پناهگاهی جز استعاذه ندارند. تا نفس مطمئنه نشود گزند و آسیب‌رسانی جنود جهل و نفس امّاره دائم در کار است، پس باید به حفاظی و حصاری پناهنده شود تا محفوظ بماند.

* در زمان پیامبر صلی‌الله علیه و آله چون عده‌ای از جنگ فرار کردند، حضرت صلی‌الله علیه و آله آیات جنگ و دفاع را تلاوت می‌کرد، «برخی از آنان اطراف خود را می‌دیدند تا اگر کسی آن‌ها را نمی‌بیند در پناه کسی بیرون روند.» (توبه: 127)

این رفتار ناپسندی بود که منصرف از دستور وحی، یواشکی و در پناه کسی، فرار می‌کردند.

این فرار از جلوه‌های شیطان نفس و دشمن خطرناک درون است. برای نجات از این، چاره‌ای جز پناهندگی به حق نیست و با یاد و لابه، باید استمداد جست. هر وقت این دشمن به سراغ ما آمد باید به حق پناه ببریم.

در سوره (اعراف:200) می‌فرماید: «هرگاه از شیطان، وسوسه‌ای به تو رسید به خدا پناه ببر» پس ما از شر نفس خودمان و شیطان مطرود، در دنیا به خدا پناه می‌بریم و از آن طرف از شرّ دوزخ برزخی و قیامت پناهنده می‌شویم.

* خداوند در مقام اجابت بنده، جایگاه حصن و مأمن بسیار نیک را برای او بازگو می‌کند که اگر واقعاً ندا و طلبت به صواب باشد، ایمنی می‌دهم و تو را حفظ می‌کنم.

به‌عبارت‌دیگر، غار اصحاب کهف برای پناه است، خداوند پناهِ پناه خواهان است، همه به او پناه می‌برند و خودش به کسی پناه نمی‌برد؛ در نتیجه، ایمنی و محافظت را به مستجیر می‌دهد. در بعضی ادعیه آمده است: «خداوندا به تو پناهنده می‌شوم از آنچه پناهنده شدند به تو از آن، محمد و آل محمد صلی‌الله علیه و آله» (اقبال الاعمال 2/63)

پس معلوم می‌گردد بعضی موارد حساس و تندی است که اهل‌بیت به خداوند پناه می‌بردند.

* اگر اصل قضیه پناهندگی محرز شود و شخص به یقین این مقام را بخواهد، پس در دعا باید بگوید: «خداوند مرا پناه دهد از هر سوء و بدی» (مصباح االمتهجد 1/151) وقتی به اجابت رسید ایمن گردیده و امنیت به او داده می‌شود.

این یک اصل کلی است و اگر کسی بخواهد در بعضی صفات رذیله و شئون نفس امّاره، با دعا پناه گیرد، باید موضوع را یادآوری کند؛ مثلاً بگوید: «خدایا به تو پناه می‌برم از جهل خودم.» حق، مجیب است و بنده، چون در این رذیله گیر کرده پس لطف خاص او را درمی‌یابد.

در ادعیه به ما یاد دادند که وقتی می‌خواهید به پناهگاه بروید خود را مسکین، فقیر، عائذ، مستغفر و خاضع، جلوه دهید و عرضه بدارید که هیچ نفع و ضرری را نمی‌توانم از خود دور کنم. جلوه از دارایی و توانایی نباید باشد بلکه شدت احتیاج و افتقار را برساند.

* اگر شخص، خائف از مشکل خودش نبوده و بی‌تفاوت باشد و بود و نبود برایش یکسان؛ او مستجیر واقعی نخواهد بود.

* دانایی شخص مجیر، هرچه بالاتر باشد از بهره بیشتری برخوردار خواهد بود، مثلاً چون خطا و معصیت خود را می‌بیند و نمی‌تواند فرار کند. پس می‌خواهد به جایی پناه ببرد که او را می‌آمرزد و می‌بخشد؛ لکن آن کس که خداست حتماً به کرم و غفوریت او باید اعتقاد تام داشته باشد. حفاظت و امن که حق به او می‌بخشد، از ظهور اسم «کریم و غفور» است.

* بعضی ازمنه و امکنه منور هم خصوصیتی دارند که در آن زمان و مکان، بیشتر می‌توان به این مقام پی برد و رسید.

امام حسین علیه‌السلام در روز عرفه در کنار کوه جبل الرحمه، به خداوند چنین عرضه می‌دارد: «این مکانی است که منِ مستجیر به عفو تو، از عقوبت تو طلب پناهندگی می‌کنم… الهی‌ای کسی که منِ خائفِ مستجیر را در پوشش خودت قرار می‌دهی … من از عذاب تو می‌ترسم، به تو پناه می‌آورم … من عبد ذلیلِ پستِ حقیرِ خائفِ فقیر، طلب پناهندگی می‌کنم… الهی‌ای کسی که منِ خائفِ مستجیر را در پوشش خودت قرار می‌دهی… من از عذاب تو می‌ترسم به تو پناه می‌آورم… من عبد ذلیلِ پستِ حقیرِ خائفِ فقیر، طلب پناهندگی می‌کنم.»

بعضی روزها دارای شرافت خاصی هستند؛ مانند روز عید غدیر، قربان، فطر و جمعه که راه بازتر است. پس با زبان حال می‌گوید: «خدایا امروز من مهمان تو هستم از تو طلب فریادرسی می‌کنم پس مرا به مهمانی بپذیر و نزد خودت امان بده.» (جمال الاسبوع ص 35)

اگر شبی است با عظمت مانند شب قدر، شب نیمه شعبان، شب عید فطر، با زبان قال بگوید: «خداوندا حصن تو حصین و مستحکم است و هرکس امشب به دژ و قلعه تو پناه بیاورد مصون می‌ماند، پس مرا در امان تامّ خودت قرار بده‌ای مجیر و مجیب.»

اگر وقتی این حال مستجیری پیش آمد چنین می‌گوید: «خداوندا کدام مستجیر بوده که به تو روی آورده ولی از فیض جود و کرمت بی‌بهره مانده؟»

کار بنده‌ای که این حالت بر او غلبه پیدا می‌کند به کجا می‌رسد! که در دعای مشلول وقتی جوان گناهکار با حالت مستجیری و مستغیثی با صدای حزین از قلب دردمندش از خداوند آمرزش می‌خواست، امیرالمؤمنین علیه‌السلام به امام حسین علیه‌السلام فرمود: «برو این شخص را نزدم بیاور» پس امام حسین علیه‌السلام آمد بین رکن و مقام (در خانه خدا) او را ایستاده دید و فرمود: «سلام بر تو ای بنده‌ای که اقرار به گناه می‌کنی و طلب استغفار و پناهندگی می‌کنی! بیا و پسرعموی پیامبر علیه‌السلام را دریاب» (مهج الدعوات ص 151)

* خداوند، فقیر را بی‌نیاز می‌سازد و پناه خواه را پناه می‌دهد و … در این اعتقاد باید ثابت و اهل یقین بود.

در تبیین لغوی آیه 88 سوره مؤمنون که حق‌تعالی فرمود: «او به همه پناه دهد و در برابر وی از کسی حمایت نتوان کرد» آمده است: کلمه جوار که دو کلمه یجیر و یجار از آن اشتقاق یافته‌اند، در اصل به معنای قرب مسکین بوده؛ بعدها برای همین قرب مسکین و نزدیکی خانه کسی به خانه کسی دیگر، حقّی به نام «حقّ همسایگی» یا «حقّ جوار» قرار دادند و آن این است که از همسایه حمایت نموده، به احترام همسایگی، از سوءقصد افراد نسبت به او جلوگیری کند. لذا چنین می‌گفتند: «فلانی از فلان شخص جوار و پناه خواست و او هم جوارش داد، یعنی از او خواست تا از وی حمایت کند و او هم حمایت کرد، یعنی قصدِ سوء دشمنان را از او دفع نمود.»

این معنا در افعال خداوند جریان دارد، برای این‌که هیچ موجودی نیست که خداوند به او عطائی بخشد و یا بخشیده‌اش را برای او باقی بدارد، مگر آنکه آن را به هر نحو و هر قدر که بخواهد حفظ می‌کند بدون اینکه چیزی مانعش شود. پس معنای آیه این است: «به این منکرین قیامت بگو کیست آن کسی که ایجاد موجودات، مخصوص اوست و آثار و خواص هر موجودی را تنها او به آن موجود داده و او از هرکسی که به او پناهنده شود حمایت می‌کند و کسی نیست که کسی را از عذاب او حفظ و حمایت کند؟ اگر دانایید.» (المیزان 15/84)

* خداوند در اول اسلام به مشرکینی که پناه خواهی می‌کردند، فرمود: «به آنان پناه دهید تا کلام خدا را بشنوند» (توبه:6) وقتی مشرکی پناه می‌خواهد تا از نزدیک، دعوت دینی را بررسی نموده و اگر آن را حق دید و حقّانیتش برایش روشن شد پیروی کند، واجب است او را پناه دهند تا کلام خدا را بشنود و حجت خدا برایش تمام شود.

اگر با نزدیک شدن و شنیدن باز هم گمراهی خود را ادامه داد جزو همان کسانی خواهد شد که در پناه نیامده و امان نیافته و امانی که به آن‌ها داده شده بود باطل گشته و باید به هر وسیله که ممکن باشد زمین را از لوث وجودش پاک کرد. چون امانی داده می‌شود نزد پیامبر حاضر شده و درباره دعوت اسلامی با هم گفتگو می‌کنند.

آیه فوق، پناه دادن به پناه خواهان را وقتی واجب کرده که مقصود از پناهنده شدن، مسلمان شدن و یا چیزی باشد که نفعش عاید اسلام گردد، اما اگر چنین غرضی در کار نباشد از آیات فوق استفاده نمی‌شود. (المیزان 9/ 206)

* از بهترین ادعیه درباره پناه دهنده، دعای مجیر است که جبرئیل برای پیامبر صلی‌الله علیه و آله آورد. در این دعا 88 مرتبه اسم «مجیر» تکرار شده است و بعد از هر اسمی از اسماء الله، داعی، نجات خود را از آتش دنیا و آخرت به اسم مجیر می‌خواهد. خداوند وقتی بنده‌ای 88 بار اسم او را بخواند به بنده پناه می‌دهد.

* گفته شده که در قیامت از بسیاری جمعیت و مشکلات اعمال، سرگردانی و حیرت، مردم در طلب پناهگاه هستند تا راه نجاتی برایشان پیدا شود، لذا به این طرف و آن طرف می‌روند. چون اعمالشان در دنیا خوب نبوده می‌دوند و مستجیرند، اما نمی‌یابند. «مَفَرّ» به فتح فاء به معنی فرار کردن استو «مَفِّر» به کسر، پناهگاه است هیچ راه فرار ندارند.

* وقتی حضرت نوح پسرش کنعان را دعوت به نجات کرد، او نپذیرفت و در مقابل گفته پدر، به قوه خیالش می‌گفت: «می‌روم بالای کوه که پناهگاه است و هیچ‌گاه آب، کوه را فرانمی‌گیرد»، از آن طرف، کشتی را متلاطم و متزلزل می‌یافت که پدرش اگرچه پیامبر است، اما احتمال دارد که کشتی در معرض هلاکت باشد.

گرچه نفس او این‌طور برای او قیاسات را متوّهم می‌کرد، اما پناهگاهی چون کوه او را نجات نداد، کوه زیر آب رفت و او هم غرق شد.

* در سوره زمر آیه 61 خداوند فرمود: «نجات می‌بخشد خداوند کسانی را که تقوا داشتند به مُنجیّات، هیچ‌گونه سوئی با آن‌ها تماس نمی‌گیرد و هیچ‌گونه حزنی از برای آن‌ها نیست.»

«مفازه» به معنی اسباب نجات و پناهگاه است، لذا جایی که انسان از حیوانات درنده و دشمن حفظ می‌شود را گویند. هر کدام از اعمال صالحه، خود یکی از منجیّات بوده و سبب حفظِ متقین و خداجویان می‌شود. پس هر کرداری که از جنود عقل و نیکو باشد به همان اندازه پناهگاه و حافظ است.

* خداوند خانه خود «کعبه» را محل امن قرار داده. (آل‌عمران:97) یعنی خداوند خانه خود را پناهگاه و جای امن قرار داد تا هر کسی که در آن وارد شود در امان باشد و این شرافت همیشگی برای این خانه بوده و هست.

یعنی «اگر قاتلی به خانه و حرم پناهنده شد، نمی‌توان او را در آنجا مجازات کرد، پناهگاه، احترامش لازم بوده و حدود الهی در آنجا تعطیل است.» (مأمن یعنی پناهگاه) (توبه:6)

* مَثَل بیگانگان، کفار و انسان‌های غیر مذهبی همانند عنکبوت است. عنکبوت از رطوبت درونی خود رشته‌هایی در هوا آویخته، به منظور اینکه پناهگاه و منزل او باشد، ولی آن رشته‌های بافته که منزل اوست او را از خطر بادهای تند و یا از حشرات بزرگ‌تر ایمنی نخواهد داد. کسی که منزلگاهش ضعیف است، حتماً باید برای امنیت و حفظ، به پناهگاه بزرگ‌تر و ایمن‌تر پناه برد تا محفوظ بماند.

* می‌توان از آیه 19 سوره بقره استفاده کرد که «بعضی افراد در شبی تاریک و پر خوف که باران هم به شدت می‌بارد، صدای رعد و برق هم پرده‌های گوش را پاره می‌کند، بی‌پناه و سرگردان در دشت ظلمانی قرار گرفته، از ترسِ مرگ، انگشت‌ها را در گوش خود می‌گذارند تا صدای وحشت‌انگیز صاعقه را نشنوند.»

* اگر پناه‌جویی به خدا نباشد، نفس در برابر وسوسه‌ها و آرزو خواهی او، ناتوان می‌شود. مسئولیت بزرگ انسان همان گزینش هدایت با پناه‌جویی به خداست. انگیزه پرستش، پناه‌جویی به یک قدرت نیرومند غیبی است؛ اما افرادی که عذاب را درک می‌کنند و وقت گذشته است، دیگر زمان پناه‌جویی نیست؛ دیگر نمی‌شود توبه کرد. چون نوع عذاب ناگهانی نازل می‌شود.

* در قضیه برادران یوسف آمده است که وقتی برادران، یوسف را برای تفریح بیرون شهر بردند، قصدشان چیز دیگری بود پس شروع به آزار و اذیت او کردند که یوسف به هر کدام پناه می‌برد پناهش نمی‌دادند و ناله یوسف به خاطر آزار دادنش بلند بود. بعد او را درون چاه انداختند؛ اما یوسف وقتی نجات پیدا کرد که عزیز کشور مصر شد، برادران او به قصد کمک آمدند که یوسف آن‌ها را می‌شناخت ولی آنان او را نمی‌شناختند، لذا از هر نوع کمکی نسبت به ایشان دریغ نداشت. از این قصه نتیجه گرفته می‌شود که پناه‌جویی به آدم خسیس و لجوج و بی‌دین و… اشتباه است، همیشه به خدا و افراد صالح و بزرگ باید پناه برد.

* در عرب جاهلی رسم بود که وقتی جنایتکار و حتی قاتل فرزند کسی، از آن شخص پناه می‌خواست، پناه می‌داد و دیگر کسی نمی‌توانست به او آسیبی برساند. برحسب همان جوار، خود آن شخص هم پدر مقتول به قاتل فرزندش آسیب نمی‌رساند.

* در فتح مکه با اینکه افرادی گناه بزرگ مرتکب گشته و سبب قتل شده بودند و در جنگ علیه پیامبر جنگیدند، چون به پیامبر صلی‌الله علیه و آله پناه آوردند؛ فرمود: «امروز روز مرحمت است و همه را بخشیدیم و همه در پناه اسلام‌اند حتی ابوسفیان پدر معاویه». فرمود: «شما به من بدی کردید و مرا از این شهر بیرون راندید، ولی امروز همه شما آزادگانید.»

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.