مقام مطمئنه
نکتهها:
* طمأنینه به معنی سکون و آرامش خاطر است، قرار گرفتن دل و آرمیدن آن را گویند و به نفْسی که به این مقام برسد گویند که نفس مطمئنّه دارد.
* کسانی که از اوّل اطمینان دل به آنها دادهاند مانند پیامبر و امام، اختصاصی بوده است ولی دیگران غیر آنها قبل از عطای این مقام دارای یک پریشانی و اضطراب بودند وقتی به این درجه و مقام رسیدند آن پریشانی زایل میشود.
* در قضیه حضرت ابراهیم علیهالسلام راجع به احیاء موتیٰ از خدا تقاضا کرد تا اطمینان قلبی پیدا کند. (بقره:260)
گفته شده که او علم و باور داشت ولیکن با چشم ندیده بود و از خدا خواست، این زنده کردن مُرده را با رأیالعین ببیند تا اطمینان از جنبه حسّی هم مزید بر مطمئن بودن علمی او شود.
* چون طمأنینه در دل سالک قرار گرفت، حالت شک و دودلی دیگر جای نفوذ بر دل ندارد و رو به بدی ندارد تا او را در دستانداز بیندازد. خود اطمینان برای هر نفسی دارای مراتب و درجات است که بالاترین درجه آن را امام دارد و در طول آنها هر کس به اندازه آرامشی که بر دلش مستولی شده است میباشد.
* افراد متلوّن چون استقامت در رأی و کار ندارند به مقام طمأنینه نخواهند رسید. علّت، بالا و پایین شدن نَفْسشان میباشد که سرکش است لذا بیقراری بر آنها حاکم است تا تمکین و سکون.
* در زیارت امینالله امام زینالعابدین علیهالسلام چنین میفرماید: «فاجعل نفسی مطمئنّه بقدرک: خداوندا! نفس مرا به تقدیرت مطمئن قرار بده.» (اقبال الاعمال ص 273)
* گوییم، اطمینان به حق و وعدهها و لطفهای او سبب میگردد که انانیّت از دل سالک برود و اضطراب رخ برتابد و خارج شود. پس دل در معرض بادهای تشویش کننده و طغیانگر قرار نمیگیرد.
* نفس مطمئنه نفسی است که با علاقهمندی و یاد پروردگارش سکونت یافته، بدان چه او راضی است رضایت میدهد و در نتیجه خود را بندهای میبیند که مالک هیچ خیر و شرّی و نفع و ضرری برای خود نیست. اگر نفوس مطمئنّه را به وصف راضیه و مرضیه توصیف کرده (فجر: 30-27) برای آن است که اطمینان و سکونت یافتن دل به پروردگار مستلزم آن است که از او راضی هم باشد و هر قضا و قدری که او برایش پیش میآورد کمترین چون و چرایی نکند. چه آن قضا و قدر تکوینی باشد و چه حکمی باشد که او تشریع کرده باشد. پس هیچ سانحه به خشم آورندهای او را به خشم نمیآورد و هیچ معصیتی دل او را منحرف نمیکند. وقتی بنده خدا از خدا راضی باشد قهراً خدای تعالی هم از او راضی خواهد بود. بنده خدا وقتی ملازم طریق عبودیّت باشد مستوجب رضای خدا خواهد بود. (المیزان 20/477)
* درباره نفس مطمئنه سوره فجر (30-27) که خطاب به او شده «ای نفس مطمئنه» امام صادق علیهالسلام فرمود: «این آیه درباره علی بن ابیطالب نازل شد که خداوند نفس او را مطمئنه نامید.» (ترجمه شواهد ص 319)
و امام صادق ذیل همین آیه فرمود: «مراد خداوند از نفس مطمئنه، حسین بن علی علیهالسلام است.» (تفسیر قمی 2/422)
* چون گفتهاند این خطاب در روز قیامت است، پس شخص رونده به بهشت، ایمن شد، به بشارتی از بهشت، صورتش سفید و پرونده عملش به دست راست اوست در واقع خاطرش جمع است که خداوند فرمود: «بهسوی پروردگارت برگرد.»
* پیامبر در خواستهاش از خداوند چنین عرضه میدارد: «خداوندا! من از نفس، نفس مطمئنه میخواهم که ایمان به دیدارت داشته و به قضایت راضی و به عطایت قانع باشد.» (نهج الفصاحه ص 590)
* چون طمأنینه است صدق با فروغ **** دل نیارامد به گفتار دروغ (مثنوی 6/2576)
* هان مژده که نفس مطمئنه به تمام **** گردید به نور دل منور سلام (شاه نعمتالله ولی)
* صاحب نفس مطمئنه از لباس تلبیس صفات ذمیمه منسلخ شد و به خلعت لطیف اخلاق حمیده متلبّس گشت و توجه نمود به جهت دل به کلیت و مشاعرت نمود در ترقی به نهایت جناب عالم قدس درحالیکه منزه است از خباثت رجس ظلمانیه و مواظبت نماید بر طاعت و بر درگاه بارگاه رفیع الدرجات ساکن باشد تا خطاب مستطاب ملک وهاب برسد (به نقل رسائل شاه نعمتالله ولی 82.4)
* با نفس مطمئنه قرینش کن آنچنان **** کاواز ارجعی دهدش هاتف رضا (خاقانی)
* عبد کِی کامل میشود که خطاب «ای نفس مطمئنه» به اوست؟ چون در سیرت به عبودیت برسد فکر گناه نمیکند و به ذهنش نیّت اضرار به کسی نمیآید.
* فرق سکینه و طمأنینه: در سکینه که به معنی آرامش و آسایش میآید قلب ظرف سکینت است از باب لطف که حق به اشخاصی میکند مثلاً ثابت در جنگ و کاری میماند (فتح: 4) و گاه هست و گاهی نیست؛ اما در مطمئنه، واردی بر دل آید که در نهایت سکون و آرامش خاطر است و از او زایل نمیشود که گاهی باشد و گاهی نباشد
* نکتهای که نباید از آن غافل شد این است که هر جا که نفس آرامش پیدا کند امّا جنبه روحانی داشته باشد مانند ذکر الله تطمئن القلوب: هان به یاد خدا دلها سکون و آرامش پیدا میکنند. (رعد: 28)
پس اگر نفسی به صلهرحم، جاری کردن حکم، قضا حوائج مردم، کمک به یتیم و … طمأنینه پیدا کند. آیا همه مصادیق در یک مجری هستند و یک اثر مجری هستند و به یک اثر وضعی میرسد یا فرق میکند؟
از آنجایی که قبول و ثواب و عطا به دست خداوند میباشد. نمیتوان نمره داد. فقط میتوان گفت: هر آرامشی بالنسبه به صاحبش با دیگری فرق میکند و در طول طمأنینهها آنکه مصداق اکمل است. امام علی یا امام حسین باشد و دیگر طمأنینهها در طول آنها میباشد و نمیشود یکی را بر دیگری ترجیح داد مگر به اصول کلّی «ذکر الله» در همه حال؛ گرچه مصادیق آن بسیار میباشد.
* امتیاز شخص مطمئن، به قلب اوست که در یک یا چند صفت و موضوع، ثابت است و به قهقراء برنمیگردد. چون ایمانِ ثابت، قابل آفت و شک و دودلی نیست. در قضاء و قدرها و تقدیراتِ سبک و سنگین از کوره به در نمیروند؛ یعنی بر بلاها استقامت دارند و شکیبایی میورزند و این به مجاز نیست بلکه به حقیقت بارکشی میکنند.
* در عدم اطمینان، هر نوع تفرقه و ترس و چه کنم چه کنم و روی برگردانی حاکم است ولی در طمأنیت، جمع و امید حاکم است. خداوند در سوره حج آیه 28 میفرماید: «از مردم کسی است که خداوند را با دودلی (بر کرانه، بیثباتی) میپرستد اگر خیری به او رسد «اطمأنّ به» بدان دل استوار میدارد و اگر بلایی به او رسد دگرگون میشود. (روی برمیگرداند).»
در سوره یونس آیه 7 فرمود: « آنان که لقای ما را امید نمیبرند و به اندکی این جهان خشنود هستند و اطمأنوا بها: و به آن دلگرماند (آرامش ظاهری) آنان از نشانههای ما غافلاند.»
پس هر اطمینان مجازی و ظاهری بدون حقیقت باشد آخرش غفلت و دگرگونی نتیجه میدهد.
* بعضی تأییدات و نصرتهای الهی مثلِ در جنگ، برای قرار گرفتن و آرامش مجاهدان بوده است. چنانکه در جنگ بدر سه هزار ملائکه برای یاری آنها فرو فرستاد. بعد فرمود: اگر شما شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید خداوند پنج هزار فرشته نشانگذار (یعنی فرشتگانی که بشارت و اطمینانبخش هستند) برای یاری شما میفرستد و این را مژده برایتان قرار داد که لتطمئن قلوبکم به: تا دلهایتان بدان آرام یابد. (آلعمران 126-124) (نظیرش در سوره انفال آیات 10-9 آمده است)
از این آیه معلوم میگردد که در موارد خاص، طمأنینه مصادیقی دارد که همراه با زمان و مکان خاص میباشد که نتیجهاش پیروزی است.
* کسانی که تقاضای اطمینان و سکون کنند از جهت پایداری بر صفت در دراز مدّت معلوم میشود.
حواریوّن حضرت عیسی به او گفتند: «ما از تو میخواهیم خداوند غذایی از آسمان بر ما فرو فرستد. چون بخوریم تطمئنّ قلوبنا: دلهایمان اطمینان یابد و بدانیم که تو به ما راست گفتهای و بر آن از گواهان باشیم.» عیسی از خداوند درخواست نمود و حق قبول انزال مائده کرد ولی فرمود: «پس از آن هر کس از شما کفر ورزد من او را عذابی سخت کنم.» (مائده 115-112)
از این آیات معلوم میگردد که درخواست اطمینان برای قلب بعد از گرفتن خواست، احتمال برگشت و کفران دارد یعنی بعد از رسیدن به مقصود، آن طمأنینه نفْس، مجازی بوده و اگر واقعاً ثبوتی باشد همیشگی است ولی اینجاها جنبه اثباتی دارد یعنی امکان دارد طمأنینه باشد یا نباشد.
* در سوره رعد آیه 28 خداوند میفرماید: «همان کسانی که ایمان آوردهاند و دلهایشان با یاد خدا آرام میگیرد (تطمئن قلوبهم) با یاد خداوند دلها آرام مییابد.» (تطمئن القلوب)
اطمینان دل یکی به ایمان است و دیگر به ذکر خداوند که جنبه ثبوتی دارد نه کسانی که ایمان عاریه دارند و یاد خدا غالب بر حالشان نیست، نفس مطمئنّه مقام اینان نخواهد بود.
* خداوند شهری را مَثَل آورد که در «آمنه مطمئنّه» آمن و آرامش بود و روزی مردمش از همه جا فراوان میرسید. آنگاه به نعمتهای خداوند ناسپاسی کرده و خداوند به کیفر آنچه مردم آن انجام میدادند گرسنگی و هراس فراگیر را به مردم آن چشانید. (نحل:112)
از این سرگذشت معلوم میشود که اطمینان آنان ثبوتی نبوده که دستخوش ناسپاسی و کفران نعمت شده و سپس به عذاب دچار شدند.
* در جهان اعتماد و اطمینان **** نیست الّا به مرد با وجدان (ملکالشعرای بهار)
* این نفس مطمئنه خموشی غذای اوست **** وین نفس ناطقه سوی گفتار میرود
ای نفس مطمئنه، اندر صفات حق رو **** اینک قبای اطلس، تا کی در این پلاسی (دیوان شمس)
* نکتهای که قابل توجّه است اینکه بعضی اهل معرفت گفتهاند: که افرادی یهودی یا نصرانی یا بودایی هستند به دین و کار خود اطمینان دارند و آن را خوب میپندارند. درحالیکه هیچ تحقیق و تفحصی نکردند. اطمینان آنان به حقیقت آیین ناقص است و این اعتقاد برای آنان راهگشا نیست.
در واقع قوّت و ضعف هر چیزی که سکون آور و آرامشبخش است در حقیقت و باطن، معلوم نیست که چقدر این سکون با ثبوت تطابق دارد. با هوای نفس و خواستهای که با جنبه تقلیدی و تعصّب همراه است و تحقیق همراه آن نیست به صواب دورتر است.
* همه خدا را رزّاق میدانند و به زبان این رزاقیّت را جاری میکنند و توکّل بر او مینمایند ولی این گفته با باور درونی ناهماهنگ است. با اینکه رزق، تضمینی بوده و تقدیر و تقسیم شده است ولی در موارد آزمایش و اتفاقات، اشکال بر دادههای او میشود و این از ضعف اطمینان باطنی به حق است و دلیل واضحی است که نفس طمأنینه پیدا نکرده است.
* تا زمانی که با علوم الهی بهخوبی نفهمیده که به تفویض رسیده است، نباید مطمئن شود. برای اطمینان باید ببیند که حال و مرادش در آنچه تفویض نموده با یکدیگر موافق هستند یا نه! زیرا یکی از علامات صحت تفویض قبول آن و یکی از علامات قبول نیز این است که خداوند متعال، اموری را که بنده به او تفویض نموده است، بهخوبی و بالاتر از آرزوی بنده سرپرستی کند. (المراقبات ص 299)
* امام زینالعابدین علیهالسلام در نیایش 47 چنین میگوید: تشریف عطای خویش بر من بپوشان و در منازلی (در بهشت) که برای دوستانت مهیا ساختهای مکان ده برای من مکانی مطمئن که در آن آرام گیرم و دلم شاد شود.
* تا زمانی که نفْس به عنایت، مطمئنه نشده، نباید شخص از خودش مطمئن شود چه آنکه اعتقاد و نیّت و اعمال در معرض آفات هستند. بودند کسانی که در اواخر عمر گرفتار عجب و غرور شدند با اینکه انسانهای وارسته بودند چون مهر سکون و آرامش واقعی بر دلشان نخورده بود در سنین پیری مورد هجوم رذایلی قرار گرفتند که صراط مستقیم آنان تبدیل به راه انحرافی شد.
* افرادی که قوه خیال و فکرشان دائم در پرواز از یک شاخه به شاخهای هست و سکون و آرامش ندارند اگر نتوانند قطع درخت بهوسیله توسل و ذکر و فکر و ریاضت بکنند به طمأنینه نفس نخواهند رسید و این یکی از بزرگترین موانع سر راه انسان است. کسانی که خطورات بسیار دارند در نماز حضور ندارند و همین مانع از توجه و حضور در درگاه حق میشود. پس تا زمانی که خواطر پراکنده غالب بر ذهن است به اطمینان ثبوتی نخواهد رسید.
* جنبه اطمینان اثباتی بیشتر در آن جاهایی است که شخص با علم و اسبابی عقیدهای پیدا میکند و مطمئن به آن نظر میشود امّا بعد از مدّتی و سالها. دلیل مخالف آن عقیده و نظر بر او مکشوف میشود پس مجبور است از نظر اولی برگردد.
چه آنکه شک و ضعف عارض بر عقیده و نظر، جای طمأنینه برای او نمیگذارد و دستخوش امواج طوفان میشود و چهبسا به تأثّر و تأسف میافتد و راهی جز تعمیر و مرمّت ندارد.
* گوییم بعضی صفاتی که بنده به آن یقین دارد که دارنده آن است مانند سخاوت و حلم و تواضع و … نمیشود صد درصد آن را ملکه خود بداند مگر آنکه امتحان پیش آید و در بوته آزمایش معلوم گردد که دارنده آن است، یا به قوه خیال و گمان خود، آن را باور داشته است.
* مردی نزد پیامبر صلیالله علیه و آله آمد و عرض کرد: یا رسولالله مرا سفارشی کن. فرمود: «چیزی را شریک خدا مگیر هر چند به آتش سوخته شوی و شکنجه ببینی که دل تو باید به ایمان مطمئن باشد.» (علم اخلاق اسلامی 3/354)
معلوم میشود ایمانِ مستقر و مطمئن، نمیگذارد که انسان شرک بورزد اگرچه به بلاهایی دچار شود.
* بدان هر صفتی که ملکه شود و جنبه ثبوتی داشته باشد مانند صدق، طمأنینه است و هر رذیلهای که شک و دودلی به بار آورد مانند کذب، ضدّ آن است. هر صفتی که گاهی هست و گاهی نیست مثلاً گاهی راستگفتار است و گاهی این چنین نیست جنبه اثباتی میباشد. پس هر کس ملکه صفت او جنبه ثبوتی داشته باشد طمأنینه دارد و در واقع حالت تفویض دارد و او را غم و خوف نمیگیرد.
* در تفسیر این آیه «همانا به ذکر خداوند دلها اطمینان پیدا میکند.» (رعد:28) روایاتی وارد شده است که ذکر خدا پیامبر است. (تفسیر عیاشی 2/211) اهلبیت و شیعیان هستند. (المیزان 11/502)
همه روایات از باب تطبیق مصداق بر عام است و مصادیقِ «ذکر خدا» پیامبر، امامان، برگزیدگان، مؤمنین کامل و شیعیان مخلص میباشند که بهوسیله اینان مردم به یاد خدا میآیند. اگرچه برای اطمینان قلب هر آثار و دلیل و واقعهای سبب میشود انسان به یاد خدا بیفتد که عمومیت داشته باشد ولی انسان کامل و مؤمن واقعی بهترین شاهد و آیتی هستند که بهوسیله آنان انسان به یاد خدا میافتد و قلبها سکون و آرامش پیدا میکنند.
* خداوند به پیامبر صلیالله علیه و آله میفرماید: «و هر یک از سرگذشتهای پیامبران خود را که بر تو حکایت میکنیم نثبّت به فؤادک: تا دلت را بدان استوار گردانیم.» (هود:120)
معنای «نثبّت فؤادک» افزایش یقین و طمأنینه قلب پیامبر است؛ زیرا بسیاریِ دلیل، هرچه بیشتر باشد باعث تثبیت و تسکین دل میشود. (جوامع الجامع 3/181) در واقع کار رسالت بسیار عظیم و سنگین است و تحمّل رنجها و گرفتاریها از کفّار و مشرکین و اهل شهر محل سکونت و اهل کتاب و … لازم دارد استواری دل؛ که کلام وحی و حکایت انبیاء نوعی تسکین قلب برای پیامبر بوده است.
* اگر خداوند فرمود: «به ذکر خدا دلها مطمئن میشود.» (رعد:28) برای کسانی که دلهایشان ملهم به الهام رحمانی باشد و الّا خطورات و القائات شیطانی و اضطراب و اقلاق در دل سبب اطمینان و سکون نمیشوند. شخص نماز میخواند و نماز، ذکر است ولی آرامش ندارد ذهنش به این طرف و آن طرف میرود روی عادت میخواند، نماز بازاری میخواند درحالیکه نماز باید تسکیندهنده و آرامکننده باشد.
* در بعضی جنگهای پیامبر مانند جنگ احد بسیاری فرار کردند و عدّه قلیلی همراه پیامبر بودند و از جان او حفاظت میکردند. آنهایی که فرار میکردند ثبات قدم نداشتند، خوف بر آنها غالب بود و ضعف ایمان خودش را در وقت بسیار حساس نشان داد. امّا خداوند بر پیامبر و مؤمنین سکینت نازل فرمود. (فتح:4) به یک تعبیر این حالت ثابتین ایمان موهوبی بوده است نه ایمان تحصیلی و برهانی که ضعف و شک و خوف بر آنها غالب نشد، لذا بعد خداوند فرمود: «تا ایمانی بر ایمان خود بیفزاید.» یعنی اطمینان روی اطمینان، افزایش سکونت و آرامش به خاطر این جانبازی عطا شد.
اگر نفس مطمئنه موهبتی باشد که جای بحث نیست ولی اگر تحصیلی باشد احتمال میرود که شک و شبههای و القائی سبب آفتزدگی شود. چه آنکه تحصیل هر موضوعی گرچه سخت است امّا نگهداشتن آن سختتر است؛ و انسان در زیر و رو شدن احوال، قابلتغییر خواهد بود. وقتی تقلّب آمد، آرامش از بین خواهد رفت. تا حالت طمأنینه است سکون است و چون در تقلّب قرار میگیرد هیجان و اضطراب و دو دلی میآید که در تقلّب، آسیبپذیری پیدا میشود.