مقام مطهّرین
۱- اشاراتی به معانی
مطهّرین: پاکیزگان.
متطهّرین: شستوشو کنندگان.
مُطَهِّر: پاککننده، داروی ضدعفونی، اسباب پاک کردن.
طهارت: نظافت، پاکدامنی.
۲- اشاراتی از قرآن
۱- …فیٖهِ رِجٰالٌ یُحِبُّونَ أنْ یَتَطَهَّرُوا وَاللهُ یُحِبُّ الْمُطَهِّریٖنَ: در آن (مسجد که بر پایه تقوی بنا شده) مردانی هستند که پاکیزه کردن (خود) را دوست میدارند و خداوند پاکیزگان را دوست میدارد. (توبه: ۱۰۸)
۲- …إنَّ اللهَ یُحِبُّ التَوّٰابیٖنَ وُ یُحِبُّ المُتَطَهِّریٖنَ: خداوند توبهکاران و پاکیزگان را دوست میدارد. (بقره: ۲۲۲)
۳- …إنَّ اللهَ اصْطَفٰاکِ وَ طَهَّرَکِ وَاصْطَفٰاکِ عَلیٰ نِسٰاءِ العٰالَمیٖنَ: (آنگاه فرشتگان به مریم گفتند) همانا خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد. (آلعمران: ۴۲)
۴- …إنَّمٰا یُریٖدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أهْلَ البَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیٖراً: همانا خداوند میخواهد از شما اهلبیت (پیامبر صلیالله علیه و آله ، علی علیهالسلام ، فاطمه علیهاالسلام ، حسن علیهالسلام ، حسین علیهالسلام) هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند. (احزاب: ۳۳)
۵- لاٰ یَمَسُّهُ إلَّا الْمُطَهَّرُونَ: جز پاکان را به آن (قرآن) دسترس نیست. (واقعه: ۷۹)
۶- …مٰا یُریٖدُ اللهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلٰکِنْ یُریٖدُ لِیُطَهِّرَکُمْ… : ای مؤمنان خداوند نمیخواهد شما را در تنگنا افکند، ولی میخواهد شما را پاکیزه گرداند. (مائده: ۶)
۳- اشاراتی از احادیث
۱- پیامبر صلیالله علیه و آله: «دین بر اساس پاکیزگی بنیاد شده است.» (محجه البیضاء ۱/۲۸۱)
۲- پیامبر صلیالله علیه و آله: «کلید نماز پاکیزگی است.» (همان مصدر)
۳- پیامبر صلیالله علیه و آله: «پاکیزگی نصف ایمان است.» (همان مصدر)
۴- علی علیهالسلام: «نفسهای خود را از پلیدی شهوتها پاککنید تا حسنات شما افزون شود.» (غررالحکم ۲/۴۷۲)
۵- علی علیهالسلام: «نفسهای خود را از آلودگی شهوات پاک سازید تا به مقامات عالیه برسید.» (غررالحکم ۲/۴۷۲)
۶- علی علیهالسلام: «قلبهای خویش را از حسد پاککنید که حسد، اندوهزا و لاغر کننده است.» (غررالحکم ۲/۴۷۱)
۷- پیامبر صلیالله علیه و آله: «دهانهای خود را پاکیزه نگاهدارید که آن گذرگاههای تسبیح است.» (مکارم الاخلاق، ص ۵۱)
۸- امام صادق علیهالسلام: «نعمت خدا در خوشی، تفضّل است و در ناراحتی، نعمت پاکیزه شدن است.» (تحف العقول، ص ۴۱۹)
۴- نکتهها
* یکی از مسائلی که در شریعت اسلام بدان اهمیت بسیار دادهشده است طهارت، پاکیزگی و شستوشو کردن است.
یا انسان از حدث، بول، غایط، خون و مانند اینها احتیاج به طهارت دارد و یا از خبث مانند انزال منی، جنب و حیض شدن، احتیاج به طهارت پیدا میکند که در صورت اول با شستن و غَسل و در صورت دوم با غُسل، از نجاسات و قذارات پاکیزه میشود.
اما بعد از شریعت در طریقت اسلامی طهارت روح و نفس بسیار موردتوجه بوده و اولیاء الهی بهوسیلۀ طهارت باطنی به مقامات عالیه رسیدند.
* انسان از عالمی به این دنیا آمده که فطرت و سرشت او پاک و دور از هر ظلمت و انجاس بوده، آنجا که عالم ارواح و ملکوت و مجردات است؛ اما اینجا به آلودگی و حدث و خبث و رذائل مبتلا میشود و وقتی به اصل خود بازمیگردد ظلمانی میرود.
شرک، ضدّ پاکی روح است و بیتقوایی ضدّ طهارت قلب میباشد. در محضر حق، انسان باید پاک باشد تا لایق حضور گردد. اینکه جسم و جان باید شستوشو شده باشد مظاهر در اعضاء و جوارح در یکمرتبه، امّا در روح مرتبۀ بسیار والایی است. قلب محل حقیقی عبودیت است و تطهیرش لازمتر است.
* اگر کسی مریض است و ازنظر شریعت نمیتواند وضو بگیرد و یا غسل کند میتواند تیمم انجام دهد، این دلیل بر آن نیست که او جزء مطهّرین نباشد، چراکه قلب شخص مریضِ جسمی، پاک از رذایل و شرک است.
* پاکیزه نمودن نجاسات صوریّه ظاهریه راحت است، اما سیرت و باطن را از نجاسات جنود جهل پاک کردن کار بسیار سختی است. وقتی کسی تکبّر دارد و عجب، درونش را پرکرده او لایق محضر حق نیست، چون آلودگی درون دارد و کدورت درونش نمیگذارد به پاکی برسد.
وقتی کسی در تحت تصرّف ابلیس واقع است، اعضاء و جوارح و قلبش تحت سیطره بوده و این، ناپاکی برای او به بار میآورد، پس باید خود را از تحت تصرّف او با دعا و توسّل و صدقه و ریاضت، بیرون آورد تا به پاکی برسد.
* مردم به امکنۀ طاهره مانند مسجدالحرام، مسجد جامع و … میروند، امّا وقتی از امکنه بیرون میآیند طهارت باطنی آنها عوض نمیشود؛ چراکه استیلای نفس امّاره نمیگذارد تا تغییر احوالی در آنها بیاید.
قرآن کتاب وحی و هدایت و برای شستوشوی جان است. پس اگر قرآن را به جلد زرین مزیّن کنند و آن را ببوسند و عمر را صرف در تجوید و قرائت کنند امّا اتّصال خویش را به قرآن که حبل متین (ریسمان محکم) بین مخلوق و خالق بوده را رها نمایند، نمیتوانند مَسِّ باطنی قرآن نمایند چون طهارت باطنی ندارند.
نفس تا وقتی از امور پست و رذایل تخلیه نشود اثاث، پاکیزگی پیدا نمیکند تا طهارت باطنی در آن بیاید.
* خداوند در سورۀ مائده آیۀ ۶ میفرماید: «خدا نخواسته برای شما در دین هیچگونه سختی و دشواری قرار دهد، ولیکن میخواهد تا شما را پاکیزه گرداند.»
در سورۀ توبه آیۀ۱۰۸ میفرماید: «خداوند پاکیزگی را دوست دارد.» پس طهارت باید بیاید تا خدا انسان را دوست بدارد و این دست نمیدهد جز به خالی شدن از هرچه که موجب ناپاکی و کثافت ظاهر و باطنی است.
البته آراستن نفس به فضایل از اعمال صالحه و اخلاق نیکو، پاکی باطنی را به همراه دارد و چون تخلیه هر موهوم و حجاب از نفس شود به همان اندازه پاکیزگی روح خود را نشان میدهد.
پس هرقدر تیرگی معصیت برکنار شود به همان مقدار صفات ملکوتی و فرشتگان جایگزین میگردد.
* آب توبه و انابه یکی از اسباب مطهرات نفس است که نباید در هیچ زمانی فراموش شود. ممکنالوجود، ممکن بوده و همیشه در معرض آفات است اگر پیامبر هم باشد احتمال صدور ترک اولیٰ از او هست.
مراقبۀ عبد برای پاکیزه سازی خود در برابر مولا جهت راز و نیاز، مناجات، حضور و لقاء، جزء اصول اولیه مقام مطهرین است؛ چون آلودگی به هر حدث و خَبثی، عطر روح را از بین میبرد و بوی بد آن، شامّۀ برزخی را مشمئز میکند.
* مَثَل مؤمنِ خالص، مَثَل آب است و جمیع طاعات و عبادات خالص هم برای خدا میباشد، چون آب وقتیکه از آسمان فرود میآید پاک و خالص بوده و طهور نامیده میشود. چون اعضاء را با آب شستشو میدهی و پاکیزه میسازی قلبت را نیز با تقوی و یقین، طاهر و پاکیزه ساز. (اسرار الصلاة، ص ۵۵)
* پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «هرکس به خاطر خدا به زیارت برادر مؤمنش برود خداوند به ملائکۀ خود به او افتخار مینماید، چون او را ملاقات کند فرشتهای از آسمان ندا میدهد که پاکیزهای و پاکیزه است این مشی و رفتن تو» (اسرار الصلاة ۱/۴۹۴) ببینید خلوص در کار، انسان را طاهر مینماید و خداوند اطهرالطاهرین است (دعای جوشن کبیر: ۲۶۴) و بنده، مظهر او میشود و این جز به طهارت باطنی ممکن نیست.
اگر ذاکری به مقام طهارت باشد ضمیرش از آلودگی، پاکیزه گشته و به درجاتی از مرتبۀ ذاکریت خواهد رسید.
اینان کسانی هستند که با آب انابه خود را شستوشو دادند و سپس جرعۀ محبّت به ایشان عطا شد، پس طاهر شده و دیگران را هم پاک میکنند.
* اما در مطهّر بودن نفس، از ظریفکاری که میتوان آن را تبیین کرد مسئلۀ اراده و نیّت در نفس است که چطور دارای آثار خاصی است و دلالت بر طاهر بودن و یا عدم آن میکند. عبدالله گوید: از پدرم امام کاظم علیهالسلام پرسیدم: آیا هرگاه بنده اراده کند که گناه یا کار نیکی بجا آورد، دو فرشته که بر اعمال او گماشته شدهاند، علم به آن دارند؟
فرمود: آیا بوی پلیدی و بوی پاکیزه یکسان است؟ گفتم: نه فرمود: بنده هرگاه ارادۀ نیکو نماید نفس او با بوی پاکیزه بیرون شود، پس فرشته سمت راست به فرشته سمت چپ میگوید: درنگ کن که ارادۀ نیکو نموده و چون آن را بجا آورد زبانش قلم و آب دهانش مرکّب گردد و آن فرشته آن حسنه را برای او مینویسد.
و هرگاه ارادۀ گناه کند نفس او با بوی بد بیرون آید، پس فرشتۀ سمت چپ به فرشتۀ سمت راست میگوید: درنگ کن که ارادۀ بدی نموده و چون آن را بجا آورد زبانش قلم و آب دهانش سیاهی شود و آن فرشته آن را برای او ثبت نماید. (شرح صحیفۀ سجّادیه فیض الاسلام، ص ۷۳)
* انسان همانند طبیب دلسوز و حاذق باید از اطوار و احوال درون خود مواظبت کند و نگذارد قلب، دستخوش ناپاکیهای خفیف شود، چه آنکه آنچه به نظر قلیل و خُرد جلوه میکند و مستورتر بوده، در واقع در درازمدت، کُشنده است لذا مراقبه، برای پاکی دل از اهم مسائل نفس میباشد.
در طهارت نفس گوییم هر عملی در نفس اثری میگذارد چه خوب و چه بد و این به نورانیت و ظلمت در نفس منقوش و حک میشود. آنگاه در سعادت و شقاوت، هر دو از جنود عقل و جهل، در تکاپو هستند. پس این اختیار انسان است که خود را به سعادت و کمال و نورانیت بکشاند تا طهارت نفس جای خود را پیدا کند.
البته جای بدبو با اسباب خوش بویی، پاکیزه گردد. اگر احیاناً نفس در معصیتی افتاد سریعاً به تدارک آن باید برآید، چراکه اگر مقام گردد آنگاه در تدارک و جبران هم بهزحمت میافتد.
تنزیه هر عملی، سبب طهارت روح میشود. وقتی حق آمد باطل میرود، وقتی تخلیه انجام شد تحلیه و تجلیه نیز میآید. وقتی نفس، ادب شد مؤدّب به اخلاق الهی گردیده و بالاترین مرحلۀ طهارت نفس برای سالک به ظهور میپیوندد.
همانطور که استعمال طهور سبب پاکی جسم میگردد، بهکارگیری اسباب طهور باطنی هم سبب پاکی روح شده، یعنی شخص به حیات باطنی میرسد.
در سورۀ مدثر آیۀ ۴ خداوند به پیامبر فرمود: «وَ ثِیٰابَکَ فَطَهِّر: لباس خویشتن را پاککن»، منظور لباس ظاهر پیامبر نبوده، چراکه سیرۀ نبوی بر نظافت و طهارت دائمی بوده است. در عرب بسیار دیدهشده که از طهارت باطن و صلاح عمل به طهارت جامه کنایه درمیآورند. پس مراد از تطهیر جامهها، تخلّق به اخلاق و ملکات فاضله است.
* آنچه اکثراً مبتلا به آن هستند شواغل قلبیه است که به طهارت باطنی رسیده نمیشود و الّا مردم در امساک و پرهیز اغذیه برای مراعات جسم، بسیار کوشا هستند تا مبادا مبتلا به مرض قند، کلسترول، اوره، فشار و … بشوند، لذا سالانه جسمهای خود را چک میکنند؛ اما در خطورات درونی، دنبال پرهیز نیستند. در روایت است که اگر سگی در خانهای باشد ملائکه وارد نمیشوند. چطور در خانۀ دل صدای سگان بلند است و نمیدانند که ملائکه بر این خانه اصلاً وارد نمیشود؟! همانطور که سگ به نجاست مقرون است، خانۀ دل محل سگان چطور به نجاست مقرون نباشد؟!
همانطوری که غذای حرام و ناپاک، انسان را بیحال کرده، سختدل مینماید و روح مناجات را از بین میبرد، غذای روحی ناپاک مانند کینه، حسد، حرص و … بهطریقاولیٰ در رکود و جمود و نزول تأثیر بسزایی دارد.
کینهجو، درونش دائم آتش است و این آتش او را میسوزاند و قلب را از زنگار دوده و کدورت سیاه میکند، پس چطور چنین کسی میتواند به طهارت برسد؟!
لذا اهل معرفت، ریاضات بسیار برای پاکیزگی روح در کتابهای اخلاقی و عرفانی نوشته و امراض و مداوای آن را بیان داشتهاند و گفتهاند در تحت تربیت استاد حاذق، انسان میتواند به طهارت روح برسد چراکه با هجوم جنود جهل و خطورات شواغل قلبیه نمیشود بدون رهبر، روح به تعالی مقرون گردد.
* ریاکاری نوعی چرک و نجاست است که در ظاهر و جلوی چشم مردم به تنظیف جلوه میدهد اما در باطن، آلودگی است که بوی بد آن فرسنگها راه را متعفّن میکند. در سینه اگر هر نوع تعفّن بماند موجب اذیت و آزار دیگران هم میشود، چراکه امواج ناخالص، گوش آدم سالم را ناراحت کند.
* کاشت هر دانه و تخم در زمین اگر با شرایط جمع باشد حاصل میدهد؛ اما اگر تخم ناپاک باشد و زمین شورهزار، حرارت نباشد و آب بهموقع نرسد، محصولی به دست نمیآید. از پاکیزه، پاکیزگان خورند و از حرام، حرامخواران خورند.
* اینکه پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «دین، بر پاکیزگی بنانهاده شده است.» (معراج السعاده ۲/۷۸۷۳) اهل ظاهر آن را بر شستوشوی دستوپا و خانه و لباس معنی کردهاند و اهل باطن بر شستوشوی جان معنی کردهاند. یکی مظهر اسم «ظاهر» و دیگری مظهر اسم «باطن» بوده که جمعش، بسیار لطیف و کارساز است.
* در موضوع طاهر بودن ازنظر ولائی، نطفه و رحم باید حلال و پاک و فرزند مشروع، نه ولد حیض و زنا باشد. پیامبر صلیالله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «لاٰ یُحِبُّکَ إلّا طٰاهِرَ الوِلٰاة وَ لٰا یَبْغَضَکَ إلّٰا خَبیٖثَ الوِلٰادة: تو را دوست ندارد مگر کسی که ولادتش پاکیزه باشد و تو را دشمن ندارد مگر کسی که ولادت او نامشروع باشد». (امالی صدوق، ص ۳۰۶) پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «شیعه نیست مگر کسی که پدر و مادرش طاهر پاک و منزّه و مؤمن به خداوند بودهاند.» (بحارالانوار ۲۴/۸۹) امام صادق علیهالسلام: «ما اشباح نوری بودیم، اطراف عرش خدا را تسبیح میکردیم.» پانزده هزار سال قبل از آفرینش آدم، وقتی آدم آفریده شد ما را در صلب او قرار دادند پیوسته از رحمی طاهر و پاک به رحم پاکیزه منتقل میشدیم تا خداوند پیامبر را بر خَلق برانگیخت. (بحارالانوار ۲۵/۳) از این سه روایت استفاده میشود که انبیاء و اوصیاء همهشان بدون استثناء از اصلاب و ارحام پاک بودهاند و شیعۀ علی علیهالسلام به وارثت از آباء و والدین پاک، مولد پاکیزه به دنیا آمدند. درنتیجه باید این وراثت را خوب نگه بدارند و سرشت و فطرت ولایی را به حفظ امانتداری کنند تا با غذای ناپاک و آدمهای بی طهور و افکار نا پاکیزه، دستخوش حوادث و آفات و عوارض نشود. مگر نشنیدهاند که همۀ قاتلین و کشندگان انبیاء و اوصیاء و قاتل کربلا، اولاد زنا یا حیض بودند و ناپاکانی که سر پاکان را از تن جدا کردند و برای همیشه عذاب الیم را خریدند. ما یک نَفْس داریم یک نَفَس. نَفْس که همان روح بوده و عطیۀ الهی است و فطرتاً زلال و پاک میباشد. اگر این نَفْس آلوده نشد، در تعالی و ترقّی و صعود بهجایی میرسد که به نَفَس، نَفْس دیگری را پاکیزه میکند و عطر به او میدهد، زنگار را میبرد به شرط آنکه آن دیگری، قابلیت برای نَفَس داشته باشد.
* مُطهِّر یعنی پاککننده و مُطهَّر یعنی پاکشده، خداوند در سورۀ بقره آیۀ ۲۵ در صفت همسران بهشتی میفرماید: «…وَ لَهُمْ فیٖهٰا أزْوٰاجٌ مُطَهَّرَةٌ… : برای آنها در بهشت همسران پاکی است.» جسم و روح ملکوتی آنان پاک از همۀ آلودگیها، میباشد. پس اگر کسی صفت بهشتیان را دارا گردد بهاندازۀ خودش پاکشده است. چه مرد و چه زن، وقتی صعود معنوی داشته باشند در دنیا بهشتی هستند و در برزخ و قیامت نیز بهشتی هستند. تنها فرق آن است که اینجا عالم مُلک و امکان و آفات بوده و آنجا همهچیز سالم و با عافیت و شیرین بوده و لذّتبخشی خودش را که مناسب عالم ملکوت است داراست. آنچه خدا بعداً میخواهد در عوالم دیگر بدهد و نمونه دارد و توصیف میکند، اینجا شخص خودش را تطهیر میکند و شستوشوی روحی میدهد و آماده میشود برای آن عالم، مثل کسانی که عصمت عرضی دارند و فکر گناه هم نمیکنند و همانند سلمان میشوند که پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «سلمان از ما اهلبیت است» هم خودش پاک است و هم قابلان را پاکیزه میکند. فکر سرهایی که نجاستِ وهم و علایق و همیه، شئونات ظاهری و توجهات دنیویه آنها را گرفته است و احتیاج به اسباب تطهیر کننده دارند، یکی استاد است؛ دیگری طلب برای شستوشوی واقعی و حقیقی تا توفیق همراه نشود و حال توسل نیاید، راه رفتن، کاری مشکل است؛ خداوند اراده کرد که همه را تطهیر کند اما اسباب نظافت و پاکدامنی و داروی ضدعفونی کردن میخواهد تا به تطهیر واقعی رسید.