وبلاگ

مقام معیّت

۱- اشاراتی به معانی

معیّت: باهم، همراهی، مصاحبت، بودن با چیزی و در چیزی.

۲- اشاراتی از قرآن

۱- …وَهُوَ مَعَکُمْ أیْنَ مٰا کُنْتُمْ… : او (خداوند) با شماست هرکجا که باشید. (حدید: ۴)

۲- …قٰالَ اللهُ إنّیٖ مَعَکُمْ… : خداوند فرمود: من با شمایم. (مائده: ۱۲)

۳- قٰالَ لٰا تَخٰافٰا إنَّنیٖ مَعَکُمٰا أسْمَعُ وَ أریٰ: (خداوند به موسی و هارون) فرمود: نهراسید من با شمایم، می‌شنوم و می‌نگرم. (طه: ۴۶)

۴- …لٰا تَحْزَنْ إنَّ اللهَ مَعَنٰا… : (پیامبر به همراهش در غار ثور فرمود): مَهَراس که خداوند با ماست. (توبه: ۴۰)

۵- إذْ یُوحیٖ رَبَّکَ إلیَ الْمَلٰائِکَةِ أنّیٖ مَعَکُمْ… : پروردگارت به فرشتگان وحی فرمود که من با شمایم. (انفال: ۱۲)

۶- إنَّ اللهَ مَعَ الَّذیٖنَ اتَّقَوا وَالَّذیٖنَ هُمْ مُحْسِنُونَ: بی‌گمان خداوند با کسانی است که پرهیزگاری می‌ورزند و با کسانی که نیکوکارند. (نحل: ۱۲۸)

۷- …إنَّ مَعِیَ رَبّی… : (موسی گفت) همانا پروردگارم با من هست. (شعراء: ۶۲)

۳- اشاراتی از احادیث

۱- پیامبر صلی‌الله علیه و آله  در جنگی شرکت داشتند به‌جایی رسیدند که لشکرش تهلیل و تکبیر با صدای بلند می‌گفتند. فرمود: «آرام‌تر بگویید مگر شما کر و غائب را می‌خوانید؟! خداوند سمیع و قریب که با شماست را می‌خوانید.» (وسائل الشیعه ۷/۶۴)

۲- علی علیه‌السلام: «یاد خداوند عزوجل کنید که در هر مکانی خداوند با شماست.» (مستدرک الوسایل ۵/۲۸۵)

۳- زیارت جامعۀ کبیره از امام هادی علیه‌السلام خطاب به امامان علیهم‌السلام می‌گوییم: وَالحَقُّ مَعَکُم «حق با شماست» وَ نُورُهُ مَعَکُمْ «و نور خدا با شماست» (عیون اخبارالرضا ۲/۲۷۴)

۴- پیامبر صلی‌الله علیه و آله شنید گروهی با صدای بلند دعا می‌کردند، فرمود: «بر شما باد بر آهستگی (نرمی) شما خداوند شنوا و بصیر و حاضر را که با شماست می‌خوانید.» (ارشادالقلوب ۱/۹۳)

۵- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «خداوند با هر چیز هست، ولی هم‌نشین و یار آن نیست و چیزی نیست که از او تهی باشد». (خطبۀ، اول نهج‌البلاغه)

۴- نکته‌ها

* همان‌طور که در سورۀ حدید آیۀ ۴ خداوند فرمود: «او با شماست هرکجا که باشید» این با همه بودن، منظور در مکان است یا زمان خاص؟

خداوند فرمود: «نَحْنُ أقرَبُ ألیهِ مِنْ حَبْلِ الوَریٖدِ: ما از شاهرگ به او (انسان) نزدیک‌تریم.» (ق: ۱۶)

او به ما از ما به ما نزدیک‌تر **** دوست، نزدیک است ما زان بی‌خبر

وجود ما از حق‌تعالی است و هویت ما از هویت اوست. پس نمی‌شود شخصیت و وجودی که مملوکِ مالک است به‌تمام‌معنا، احاطۀ مالک بر مملوک نباشد. چون هستیِ حق، ذاتی و تشخُّصِ ما ممکن و از سایه و فروغ او بودی گرفت، آفتاب و نور مطلق سبب سایه می‌شود و الّا در تاریکی، سایه‌ای پیدا و نمودار نمی‌شود.

او محیط است بر همه اشیاء **** نیک دریاب این سخن از ما

پس همراهی و معیّت، اختصاص به زمان و مکان ندارد. همیشه «إنَّ الله مَعَنا: خدا با ماست» (توبه: ۴۰) چنانکه رسول خدا صلی‌الله علیه و آله در غار ثور به همراه خود فرمود: «نترس خدا همراه ماست.» خداوند به موسی و هارون فرمود: (به‌سوی فرعون بروید) «من با شمایم، می‌بینم و می‌شنوم.»

* در این بیان، نکته‌ای است که خداوند فرمود: با فرعون به کلام نرم صحبت کند شاید هراس پیدا کند یا متذکر بیان شما شود (طه: ۴۴)؛ چون تذکّر کلام الهی، خودش سعادت می‌آورد برای کسی که بفهمد و ادراک کند. در باب مقام معیّت حق گفته می‌شود که خداوند فرمود: من با شما هستم، شما و فرعون را می‌بینم و حرف‌های شما را می‌شنوم، چه آنکه به‌واسطۀ نرمی در کلام، شاید دلش رقیق شود و رحمت در باطن او بیاید و آنگاه حق را از جانب شما می‌شنود. پس احتمال قبولی در او بیاید. لکن فرعون این را از قومش پنهان داشت و حق را در تمام وجودش به سبب بیانات گوهرانۀ موسی یافت. پس هامان او را تحریک کرد؛ که تو واقعاً خدای بزرگ مردم هستی. آنگاه گفت: أنا رَبّکُمُ الأعلیٰ (نازعات: ۲۴). پس خداوند عذاب دنیا و آخرت را برایش مقرّر فرمود. البته ظهور حق در مجلس چنان بود که فرعون به موسی و برادرش گفت: «قَالَ فَمَنْ رَبّکُمٰا یٰا مُوسیٰ: پروردگار شما کیست ای موسی؟» (طه: ۴۹) آن‌هایی که در مجلس فرعون بودند برایشان این مسئله به وجود آمد که او سؤال می‌کند: «پس پروردگار شما کیست؟»

چون ظهور معیّت، همراه موسی و برادرش بود فرعون این سؤال را پرسید و اطرافیآن‌هم تعجب کردند که حتماً خدایی هست که فرعون این پرسش را کرد.

در ادعیه مانند زیارت ششم امیرالمؤمنین علیه‌السلام (که از امام صادق علیه‌السلام رسیده) آمده است که دربارۀ امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: السلام علیک یا عین‌الله الناظرة: سلام بر تو ای چشم نگرندۀ خداوند؛ و یَدَهُ الباسِطة: و دست گشودۀ خداوند؛ و اُذُنُه الواعیة: و گوش شنوای خداوند …؛ و وجهه: چهرۀ او …، نکته‌ای میان وجود دارد آن است که نائب، همۀ ظهورات منوب را دارد. (مفاتیح‌الجنان، ص ۶۱۱)

در حدیث قدسی که فرمود: من گوش بنده‌ام می‌شوم و می‌شنوم. من چشم بنده‌ام می‌شوم و می‌بینم؛ این گوش و چشم خدایی می‌شنود، صدایی را که موسی شنید اِنَّنیٖ أنا الله «همانا من خداوند هستم» (طه: ۱۴) (اصول کافی، ج ۴، ص ۵۴، ترجمۀ مصطفوی)

این گوشِ دلِ موسی است که می‌شنود، آن‌هم به حقیقت، نه به مجاز.

* اگر خداوند به اسمی مثلاً «رحیم» به بنده‌ای تجلّی کرد واقعاً در وجود عبد، رحمانیت او فراگیر شود و مظهریت و ظهور این اسم به تمام معنی در او هویدا می‌شود. فراگیری و احاطه، معنی معیّت را می‌دهد، اما وقتی تجلّی اسم «رحمان» شود به نحو عام بوده، «وَ رَحْمَتیٖ وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ» (الاعراف: ۱۵۶)، این معیّت عمومی است.

* اقسام معیّت:

۱- اگر معیّت ذاتی باشد، مانند معیّت علّت تامّه با معلول خود که انفکاک بین آن‌ها عقلاً محال است، مانند زوجیت برای عدد چهار.

۲- یک‌وقت معیّت قیّومی است، مانند معیّت خداوند نسبت به مخلوقات که قیام تمام موجودات منوط به اراده و علم و قدرت اوست. خداوند در قرآن می‌فرماید: سه نفر باهم راز نگویند جز آنکه خدا چهارمی آن‌ها باشد و پنج نفر باهم نجویٰ نکنند جز اینکه خدا ششم آن‌ها باشد و نه کمتر از این تعداد و نه بیشتر از آن نیز باهم راز نگویند الّا اینکه خدا با آن‌ها باشد. (مجادله: ۷)

۳- گاهی معیّت به معنی نصرت و اعانت باشد؛ مانند این آیه «إنَّ اللهَ مَعَ الصّٰابِریٖنَ: خداوند با شکیبایان است» (بقره: ۱۵۳) پس مراد از معیّت، نصرت و افاضۀ خیر و دفع بلیات و اخذ ثواب است که شامل حال صابرین می‌شود.

۴- معیّت به معنی مشارکت در فعل هم می‌آید؛ مانند این آیه «…فَاشْهَدُوا وَ أنَا مَعَکُمْ مِنَ الشّٰاهِدیٖنَ (آل‌عمران: ۸۱): پس گواه باشید و من با شما از گواهانم.»

۵- معیّت به معنی حضور نزد شی هم می‌شود، مانند این آیه: «لٰا تَخٰافٰا إنَّنیٖ مَعَکُمٰا أسْمَعُ وَ أریٰ: (ای موسی و هارون از فرعون)، نترسید همانا من با شما هستم، حرف‌های شما را می‌شنوم و شما را می‌بینم.» (اطیب البیان ۱/۴۰۰)

* گرچه خداوند با همه معیّت دارد نه مانند معیّت دو ماده و جسم با یکدیگر، بلکه هر چیزی مخلوق و مصنوع اوست و نگهبانی و حفظ آن چیز از خداوند است. در واقع هر موجودی قائم به‌حق است و موجود به ارادۀ اوست؛ اما وقتی گفته می‌شود «خداوند با صابران است» این معیّت، اشاره به نصرت و اعانت و کمک و پیروز شدن بر مصائب و دشمنان دارد.

* رحمت پروردگار و معیّت قیّومیۀ او با همۀ موجودات یکسان است، ولی نسبت به مؤمنین و اهل تقوی حمایتی خاص است. در هر دو مورد رابطۀ مصنوع با صانع، ناگسستنی است و احاطۀ او بر مخلوقات و تدبیر آن‌ها لازمۀ قائم بودن و حفظ آن‌هاست، یعنی قوام هر پدیده‌ای در هر آنی و روزی یک نیروی پشتیبانی از حق را لازم دارد.

مثلاً در مورد صابران و معیّت حق با آنان این‌طور گفته می‌شود که معیّت با صابران، آن است که صبر آنان استقرار بیابد و دم به دم حق، نیروی استقامت را به آنان موهبت نماید و این از صفت فعل است و همه بدون استثناء از انرژی دائمی استفاده می‌نمایند و وابسته و قائم به اویند. اگر افاضۀ معیّتی نباشد، از بین رفته و هلاک می‌شوند.

* رازِ بودنِ معیّت حق‌تعالی در تمام اشیاء، به‌واسطۀ احاطۀ وجودی و علمی و حکمی ظاهری است، البته این مصاحبت دور از آمیزش و حلول و انقسام است که این‌ها شایستگی ربوبیت او را ندارند. «انّا لله: ما از خداییم و إنّٰا إلَیْه رٰاجِعُونَ: و ما به‌سوی او بازمی‌گردیم.» اول و آخر از اوست و به‌سوی او بازمی‌گردد و چطوری می‌شود افتتاح و اختتام از او باشد و در احاطۀ علمی و حکمی او چیزی نباشد؛ و قدرتی از خزائن قادریت کم نمی‌شود برای او آفریدن عرش و یک زنبور و … برایش هیچ فرقی نمی‌کند و حفظ و نگهبانی هم برایش هیچ نوع سنگینی ندارد.

* معیّت حق در جمع بین امتداد این‌طور است که همه را پیوستگی و الفت می‌دهد. اِعمال علم و قدرت و حکمت و مصلحت او، احاطۀ قیّوم را می‌رساند که آن‌ها را ازهم‌پاشیدگی محفوظ می‌دارد و آنگاه اجل‌هایی را امضاء می‌کند و در زمان‌ها، آفاتی را ثبت می‌کند به این معنی، چیزی بی‌خود و بی‌جهت نه از بین می‌رود و نه سالم می‌ماند و همه‌جا علیم بودن و قادریتش ثبت و حاکم است.

* در سورۀ بقره آیۀ ۱۱۵ خداوند فرمود: «…فَاَیْنَمٰا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ…: به هرکجا روی کنید همان‌جا وجه خداست»، این راز احاطۀ قیّومی و معیّت اوست. پس هرکجا او باشد و به آن‌طرف توجه کنید، نمی‌شود که جایی از روی او خالی باشد؛ البته سرّی را یادآور شده‌اند که وجود روحانی انسان ‌که صاف و زلال و زیبا و نورانی است از نفخۀ روح جمیل مطلق او بوده است و توجه به آن به غیر اوصاف و اضافات مقعد صدق حضرت باری است و اینجاست که فرمود: من در دل شکسته جای دارم.

* در مورد اینکه خداوند همراه همه‌چیز بوده و با مؤمن بیشتر و با مؤمنان خاص، بیش از همه است، در مراتب معیّت فرق می‌کند؛ چراکه هرچه بنده‌ای مقرّب‌تر و کارش خالص‌تر باشد معیّت رحیمیِ حق‌تعالی به او بیشتر است و هرچه دور باشد از معیّت رحمانیت دورتر می‌گردد.

* هر روز که بندگی بهتر شود این مقام هم بیشتر گشته و این همراهی تجدّد یافته و کامل‌تر برای او می‌شود «…کُلَّ یَوْمٍ هُوَ في شَأنٍ: (الرحمن: ۲۹) هر ساعت و روزی خدا در کاری است» یعنی نو و تازه از نفس رحمانی خود می‌دهد. خوش به حال کسی که تجدّد همراهی به او برسد.

در سلسله‌مراتب معیّت، آنجا که حق می‌فرماید: «خدا با شماست هرکجا که باشید»، این همان است که امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «خداوند با هر چیزی است نه به‌صورت امتزاج»، اینجا معیّت رحیمی است؛ و آنجا که خداوند فرمود: «خداوند با صابران است» معنایش یاری و نصرت و پیروزی است.

* در کتاب بیان السعادة می‌گوید: مرتبۀ دیگر عشق مطلق و حق مضاف است که قوام هر چیزی به او است و آن اضافۀ حق‌تعالی به اشیاء است که آن حقیقت هر صاحب حقیقتی بوده و معیّت و قیّومیت او با همین مرتبه از عشق است و ظاهر و باطن و اول و آخر اوست و او به هر چیزی محیط بوده و همان حقیقت بسیطی است که همه‌چیز می‌باشد و درعین‌حال با هیچ‌یک از اشیاء نیست و با او چیزی باقی نمی‌ماند اگرچه او با هر چیز است. (۷/۴۶۴)

* در قرآن در حکایت موسی که دو گروه یاران او و یاران فرعون در لب دریا همدیگر را دیدند و اصحاب موسی گفتند ما اینجا گرفتار آنان خواهیم بود، موسی فرمود: «إنَّ مَعِیَ رَبّیٖ سَیَهْدیٖن: پروردگارم با من است و به‌زودی راهنمایی خواهد کرد» (شعراء: ۶۲) که به امر خداوند با عصای خود به دریا زد و دریا از هم شکافت و موسی و همراهان نجات پیدا کردند و فرعونیان غرق شدند.

مراد از معیّت در کلام موسی حفظ و یاری اوست که به موسی و هارون وعده داده بود که «با شما هستم»، اما مراد از معیّت در اینجا به معنای ایجاد و تدبیر نیست، زیرا این مسئله هم در موسی بوده و هم در فرعون.

حق‌تعالی با همۀ نیکان و بدان است به‌طور عام، اما در موضع خاص و به نحو خاص با نیکان است که این معیّت رحیمیه است. احاطۀ حق‌تعالی احاطۀ مکانی نیست، بلکه نسبت به مکان و زمان و احوال مخلوقات یکسان است و همه‌جا علم و قدرت و حیات و قیومیّت او حاکم است، چون به اعمال بصیر است «…إنَّ اللهَ بِمٰا تَعْمَلُونَ بَصیٖرٌ: خداوند به آنچه به‌جا می‌آورید آگاه است» (بقره: ۱۱۰)، پس همه در منظر اویند و او ناظر است و چیزی بر او پنهان نیست.

* معنای دیگر که برای معیّت شده، قرب و نزدیکی است. این معیّت به مداخله بوده و مفارقت به مباینت نیست، بلکه این حجاب بنده است که او را نمی‌بیند و درک نمی‌نماید و اگر فرمود: «از رگ گردن به شما نزدیک‌ترم» (ق: ۱۶) برای تفهیم است و الّا حق‌تعالی مجرد مطلق و نور مطلق است و ساحت مقدّسش منزّه از مسائل امکان است. او واجب‌الوجود بوده و هیچ نوعی از نوع و جنس و فصل امکانی در او راه ندارد تا قُرب را مادی در نظر گرفت.

این معیّت می‌نگنجد در بیان **** زمان دارد خبر زو نی مکان

این معیّت درنیابد عقل و هوش **** زین معیّت دم مزن بنشین خموش

* نکتۀ ظریفی را عرفا بیان داشته که در قرآن، موسی به قومش گفت: «إنَّ مَعِیَ رَبّی: همانا با من پروردگارم است» (شعراء: ۶۲)، خداوند در قرآن فرموده که پیامبر به رفیق خود در غار گفت: «…إنَّ الله مَعَنٰا…: همانا خداوند با ماست» (توبه: ۴۰) موسی معیّت را مقدّم داشت، ولی پیامبر، اول خداوند را نام برد، بعد معیّت را و این مقام، بالاتر از مقام موسی است، لذا اوّلی را گویند سیر الی الله است و قول پیامبر را گویند سیر مِن الله است و «مَعَنٰا» شدت شفقت پیامبر به امت را هم می‌رساند که به‌طور جمع است.

این‌یکی را روی او در روی دوست **** و آن دگر را روی او، خود روی اوست

* چیزی که از تصوّر حس، وهم، عقل و فهم خارج است چطور عقل و ذهنِ قاصرِ ممکن، بتواند بدون شهود و کشف رحمانی اسرار خفیه که احدی از رجال نمی‌تواند آن را ادراک کند، بفهمد.

این معیّت با حق است و جبر نیست **** این تجلّی مه است این ابر نیست (مثنوی)

اگر سالک به وجدان و معاینه، ارتباط موجودات را به‌حق معاینه کند و به مکاشفت بر وی مکشوف می‌شود که کیفیت ارتباط به چه نحو است و معاینه نماید و قیّومیت خدا را مشاهده می‌نماید.

البته نسبیتی نباشد که با مقام کبریایی او منافات داشته و تنزیه قرآنی مراعات گردد، حق با همه هست و معیّت قیّومی دارد، اما اگر معیّت با مجاهد و صابر و متّقی دارد نوعی نسبت رحمانی که اضافه بر دیگران به خاطر کشته شدن و شکیبایی پرهیزگاری پدید گشته است، لذا معیّت یک حیات نو و یک افاضۀ جدید به آنان ساری و جاری می‌شود.

* به تعبیر دیگر می‌گوییم اگر خداوند فرمود: «…وَ إنَّ اللهَ لَمَعَ الْمُحْسِنیٖنَ: همانا حتماً خداوند با نیکوکاران است» (عنکبوت: ۶۹)، این معیّت از جهت خصوصیتی بوده که در نیکوکاران است و الّا او خالق است و نسبت به همۀ مخلوقات معیّت قیّومی دارد.

اما کُنه این معیّت حق با موجودات از اسرار وجود است مگر بر پیامبر و امامان و اولیاء کمّل، چه آنکه وجود ممکن ظلّی است و ربط با وجود حق‌تعالی دارد و موجود ممکن به جهت انتسابی که به واجب‌الوجود دارد کنه ربطش مشکل است مگر برای خاصان و مقرّبان. آسان‌تر گفته شود که فهمیدن وجود هر ممکن به قیّومی حق ربط دارد و قوام وجود ممکن از قیّومی واجب است و عین ربط بوده به این‌که ممکن وجودش عرضی و ظلّی و ربطی است که از رحمانیت و قیّومیت او قوام داشته و حق با او معیّت دارد. او مقوّم و محیط بر همه است و پابرجایی‌ها از آن فیض فیّاضی او با تجدّد رحمانیت ادامه دارد پس اگر فیض، منقطع گردد معیّت هم قطع‌شده و آن چیز معدوم می‌گردد.

آن‌هایی که قائل به حلول شدند، مسئلۀ معیّت را نفهمیدند که حق‌تعالی معیّتش مانند جسم با جسمِ دیگر نیست یا مانند معیّت عرضی به محل نیست چراکه او واجب است.

دوست نزدیک‌تر از من به من است **** وین عجب‌تر که من از وی دورم

چه کنم با که توان گفت که دوست **** در کنار من و من مهجورم (حافظ)

* امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: خداوند با موجودات است امّا نه این‌که هم‌سنخ آنان باشد و او به‌جز آن‌ها است اما نه آن‌طور که از آن‌ها جدا باشد. (نهج‌البلاغه، خطبۀ اول)

آن معیّت کی رود در گوشِ من؟ **** تا نگردم گِردِ دَورانِ زَمَن (۶/۴۱۷۸)

اینکه خداوند در هر آن و لحظه‌ای همراه بندگان است حقیقی بوده و فقط با سلوک حقیقی می‌توان آن را ادراک کرد.

کی کنم من از معیّت فهم راز؟ **** جز که از بَعدِ سفرهای دراز (۶/۴۱۷۹)

چگونه امکان دارد که من به اسرار معیّت خداوند واقف شوم درحالی‌که به سیروسفر طولانی دست نزده‌ام؟ یعنی از ساحت غریزی و طبیعی خود درگذرم و سیر إلی الله کنم تا بدانم که واقعاً حضرت حق در همه‌جا و همه حال با من است زان پس سیر الی الله به سیر مع الله شود. (شرح زمانی ۶/۱۰۷۸)

* تا زمانی که مُهر و حجاب از جهل بر دل نهاده شده چطور کسی می‌تواند به فهم معیّت برسد! چون سالک سیر و سلوک کند و مراحل و منازل را طی کرد و به حقیقت راه رفت، پس خداوند حجاب‌ها را از دلش بیرون کرده و به فهم معیّت حق‌تعالی رسد.

* اگر کسی طالب معیّت حق است بعدازآنکه از زبان جاری کردن تقلیدی معیّت گذشت و به سرّ معیّت رسید می‌فهمد از ازل تا ابد، ظاهراً و باطناً حق با او بوده است. پس ندانستن و نفهمیدن، سبب طلب می‌شود و چون درنمی‌یابد سروصدا می‌کند.

بیدلی در همه احوال خدا با او بود **** او نمی‌دیدش و از دور خدایا می‌کرد

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.