مقام ناصرین
1. اشاراتی به معانی
منصور: یاری شده، کمک شده
ناصر: یاری کننده، مددکار، یاور
2. اشاراتی از قرآن
1- بَل الله مُولاکُم وَ هو خَیرُ النّاصرین: آری خداوند سرور شما و او بهترین یاری کنندگان است. (آلعمران: 150)
2- اِن تَنصروا الله یَنصُرکُم: ای مؤمنین اگر خدا را یاری کنید خدا هم شما را یاری میکند. (محمد:7)
3- هو الذی أیَّدَک بِنَصره و بالمؤمنین: او همان کسی است که تو را، با یاری خود و مؤمنان تقویت کرد. (انفال:62)
4- و الله یؤیّد بِنصرِه مَن یَشاء: و خداوند هر کسی را که بخواهد با یاوری خویش، پشتیبانی میکند. (آلعمران:13)
5- نَصرٌ مِن الله وَ فتحٌ قَریب: یاری و پیروزی نزدیک از جانب خداست. (صف: 13)
6- کان حقاً علینا نَصرُ المؤمنین: خداوند میفرماید: «بر ما فرض است یاری کردن مؤمنان را.» (روم:47)
7- لقد نَصَرَکُم الله فی مَواطِنَ کثیرة: قطعاً خداوند شما را در مواضع بسیاری، یاری کرده است. (توبه:25)
8- إنّهُم لَهُم المنصورون: (انبیاء) آنان یاری شدهاند. (صافات: 172)
3. اشاراتی از احادیث
1- علی علیهالسلام: «خدا را با دل و زبان و دست خود یاری کن، بهراستی خدای سبحان به عهده گرفته که یاری کند کسی را که یاریاش میکند». (غررالحکم ح 2/475)
2- علی علیهالسلام: «بهترین عدالت، یاری دادن ستمدیده است.» (غررالحکم 2/475)
3- علی علیهالسلام: «کسی که به خدا یاری جوید پیروز گردد.» (غررالحکم 2/475)
4- علی علیهالسلام: «انتقام نمیتواند بگیرد، ستمدیدهای که یاور ندارد.» (غررالحکم 2/475)
5- امام باقر علیهالسلام: «یاری مؤمن بر مؤمن واجب است، زمانی که بتواند (قدرت داشته باشد)» (مستدرک سفینه البحار 10/66)
6- امام صادق علیهالسلام: «هیچ مؤمنی نیست که به برادر دینی خود با قدرت بر یاری، نصرت دهد جز آنکه خدایش در دنیا و آخرت یاریاش فرماید.» (مستدرک سفینه البحار 10/66)
7- امام سجاد علیهالسلام: «یاری خدا، تو را کافی است که دشمن درباره تو، مرتکب معصیت خدای تعالی شود.» (مستدرک سفینه البحار ص 67)
8- امام حسین علیهالسلام: «کسی که فریاد ما را بشنود یا جمعیت ما را ببیند و پاسخ ما را ندهد و ما را کمک نکند، بر خدای عزوجل است که او را به رو، در آتش در افکند.» (مستدرک سفینه البحار 10/66)
9- امام صادق علیهالسلام: «خدا یاری میدهد امر دین را بهوسیله کسی که بهرهای از دین ندارد». (مستدرک سفینه البحار ص 68)
4. نکتهها
* بدان که یکی از اسماء الهی «ناصر» است، یعنی حق، مددکار و یاور و یاری کننده همگان است. در ادعیه این نام با پسوندهای مختلف به تواتر متذکر شده است.
مثلاً در دعای یستشیر آمده: «ای که ناصر کسی هستی که از او نصرت میخواهد.»
در دعای جوشن کبیر آمده است: «ای مددکار کسی که خوار و ذلیل است، ای بهترین کمککار، ای یاور ما، ای بهترین یاور.»
* خداوند ناصر است، عدهای منصور عام شوند و عدهای منصور خاص؛ به این معنی که کمک عام همیشه هست اما یاوری خاص، مختص کسانی است که از عنایت برخوردار شوند.
* چون نصر حقیقی، از جانب حق است، پس درخواست نصرت، حتماً در همیشهٔ احوال وجود دارد، چنانکه انبیاء از منصورین بودهاند. (صافات: 172) این استمداد و نصرت خواهی را میتوان در سوره مؤمنون آیه 26 یافت که نوح به خداوند عرض میکند: «ربّ انصرنی: پروردگارا مرا یاری کن» و «خداوند وعده داده که نصرتش نزدیک است.» (بقره:214)
* مولا، ناظر است و کسی را که او را میخواند و طلب یاری میکند و عجز خود را میگوید و حاجتمندی خود را عرضه میدارد را میبیند و این سبب میشود که مولا او را یاری کند.
* امیرالمؤمنین علیهالسلام ناصر و کمککار دین و پیامبر، در تمام جهات بودند و در تمام جنگها که سختترین لحظات برای پیامبر صلیالله علیه و آله بود، آنی از نصرت او دست برنداشت.
خداوند، امیرالمؤمنین علیهالسلام را برای نصرت کردن آماده نمود. چون حق او را نصرت داد «منصور» شد. چون مظلومان را نصرت کرد «ناصر» گشت. پس مقام جامعی داشته که حقیقت نصر، از او به وقوع پیوست.
* از بهترین دعاها برای فرزندان و دیگران این است که خداوند یاور آنها باشد. چنانکه امام صادق علیهالسلام در آخرین لحظات عمر مبارک فرزندانش را بوسید و در حق آنان دعا کرد، از جمله فرمود: «خدای ولیّ و ناصر شما باشد.» (شفاء الصدور ص 355) میگوییم: هر صفتی که ملکه نفس سالک شده باشد، در مواقع امتحان و ضرورت، کمک آور است، مانند کسی که صفت حلم و بردباری دارد، این صفت در وقت غضب و مشکلات، یاور اوست.
* دیگر آنکه اگر کسی به هر علتی مطرود حق شد و حق او را به خودش واگذار کرد، آنوقت آن خواری و خذلان را کمککاری از حق نیست، پس مراقبت و مواظبت شدید باید داشت که مبادا از کوه نصرت حق هبوط کند.
* حق، ناصر مستضعفین و مظلومین است نه مستکبرین. شخص متکبر اقتضای نصرت حق ندارد. همیشه طلب نصرت، از ضعیف و خاکسار و کسی که اعتقاد تام دارد که ناصر حقیقی حق است، میباشد.
* کسی که بخواهد به مقام منصورین برسد، باید بهاندازه قدرت و توانایی خودش، یاور مؤمنین و ارحام و فرزندان و همسایگان باشد و این کار را با نیت خالص انجام داده تا ملکه جانش گشته، آنوقت مظهر اسم «ناصر» شود.
* همه، منصور به لشگریان حق هستند و به این دلیل است که هیچکس بیعنایت نیست، لذا هستی را هستی بخش عطا کرده و همه را برای حیات، حیاتی خاص داده است.
به تعبیر دیگر همهٔ عالم از حیث ذات و جوهر، یاری شده است. لذا نوعی زندگی و حیات خاص خودشان را دارند؛ اما اتصاف انسان به نصرت، با دیگر موجودات فرق میکند، چنانکه موضوع جنگ و غلبه مؤمنان بر کافران احتیاج به یاور و کمک از جانب حق دارد و این نصر در جنگ بدر و حنین بهخوبی از جانب حق بارز و آشکار شد. امام باقر علیهالسلام فرمود: «قائم از ما، منصور به رعب و هیبت و مؤید به نصرت است» (محجه البیضاء 4/341) پس آنچه در خروج امام زمان است، اینکه در این کره زمین میلیاردها انسان همراه اوست، هراس و ترس از او که منصور به حق بوده و نصرت دَم به دَم همراه اوست و کسی را یارای مقابله نخواهد بود.
* اینکه پیامبر صلیالله علیه و آله از مکه به مدینه هجرت کرد، چون بعد از وفات ابوطالب (پدر امیرالمؤمنین علیهالسلام) پیامبر صلیالله علیه و آله دیگر یاور و ناصری نداشت. جبرئیل نازل شد و عرض کرد باید از مکه خارج شوی. کفار هم بر پیامبر هجوم آوردند و پیامبر صلیالله علیه و آله مهاجرت کرد. (انوار درخشان 12/247) خداوند که مولیٰ است، ناصر و یاری کننده است، ناصری که تمامی کارهای منصور با اوست، خداوند عهدهداری مؤمنین میکند و به آنان در آنچه احتیاج دارند و از او کمک میخواهند میدهد.
* این کفار هستند که ناصر و دادرس و کمککاری از باطن و عالم غیب ندارند و خداوند عهدهدار آنان نمیباشد، لذا هلاکت دنیوی و اخروی نصیب آنان خواهد شد. از این جهت خداوند در قرآن فرمود: «یهود و نصارا را اولیای خود مگیرید.» (مائده: 51) چون گروهی بیماردل بهسرعت به طرف یهود و نصارا میرفتند و با دوستی با یهود و نصارا، آنها را ناصر خود گرفته، درحالیکه حقتعالی مولا و یاور و ناصر است پس در صورت هر نوع خرابکاری، امدادی به آنها نمیرسد. مختصر نیرو، دلیل بر استقامت نیست، بلکه باید نیروی کاری و نصرت واقعی برسد تا بتواند دفع شرّ و ضرر نماید. تمام اقوام و مللی که در قرآن از آنها ذکری به میان آمده که هلاک شدند، بالصراحه قرآن میفرماید که «اینان را یاری و کمککاری نبود.» (محمد: 13)
* ناصر دو جور است، یکی آنکه، ناصر به کسی بگوید تا در کاری، فلان شخص را یاری کند یا اینکه خودش مستقیماً او را با اسباب ظاهری یا قدرت باطنی و کمکهای غیبی یاری میکند.
* فضل و رحمت خاص خدا همیشه همراه پیامبر صلیالله علیه و آله بود. در بهتانی که به پیامبر صلیالله علیه و آله زدند، خداوند بهوسیله وحی، پیامبر صلیالله علیه و آله را از آن آگاه کرد. طائفه ای از آنان نزد پیامبر آمدند و مطالبی را برخلاف به عرض ایشان رساندند تا امر داوری را بر او مشتبه نمایند. در واقع اینان خود را گمراه کردند چون خداوند ناصر و نگهدار پیامبر بوده است. لذا خداوند فرمود: «آنان کوچکترین ضرری به تو نمیتوانند برسانند.» (نساء: 113)
* کلمه «نصیر» در قرآن، هم میتواند به معنی «ناصر» و هم میتواند به معنی «منصور» باشد. اینکه خداوند به پیامبر صلیالله علیه و آله میفرماید: «بگو برای من از نزدت، سلطان (سلطه و حجت و قدرت) قرار بده تا مرا ناصر و یاور باشد یا اینکه از طرف تو یاری شده باشد.» (اسراء: 80) ابن عباس میگوید: «به خدا سوگند که خدای مهربان دعای پیامبر را که دعا فرمود (منظور همین آیه است) مستجاب کرد و علی بن ابیطالب را به پیامبر صلیالله علیه و آله عطا نمود.» (آسان 10/138)
* موارد زیادی است که انسان مورد نصرت واقع نمیشود، از جمله بدترین آنها، بتپرستی بدون علم و دانایی به آن است که بتها را میدیدند و پرستش میکردند و شریک دانستن برای خداوند که نتیجه این اعتقادات، ظلم به نفس است. خداوند هم فرمود: «برای ظالمین یاری نخواهد بود.» (حج: 71) در واقع نه بتها آنها را یاری میکند و نه خداوند و این بزرگترین خسران است.
* خداوند لطیفهای را از قول مؤمنین اینچنین بیان کرده که درسی بزرگ است. مؤمنین میگویند: «پروردگارا اگر فراموش کردیم یا لغزیدیم بر ما مؤاخذه مفرما، پروردگارا بر دوش ما بار گران (تکلیف و کار دشوار) مگذار، چنانکه بر دوش پیشینیان ما نهادی، پروردگارا چیزی که در توان ما نیست بر گرده ما منه (تحمیل نکن) از ما در گذر و ما را بیامرز و بر ما ببخشای؛ تو سرور مایی پس ما را بر گروه کافران منصور و یاری فرما» (بقره:286) منظور از قوم کافر همه دشمنان خارجی (از منافقین، جبهههای نظامی و متجاوزان غیر اسلامی) و دشمنان داخلی (شیطان درون و نفس اماره) میباشد. پس نصرت خواهی، دایرهاش وسیع است و اگر یاری خداوند نباشد، انسان در جهاد اکبر و اصغر مغلوب میشود.
* اگر شخصی به جز خدا چیزی از کسی طلب نکرد بهیقین خداوند ناصر اوست. گاهی انسان ابتدا خود را دیده و میگوید من از خدا یاری میطلبم. این نازلترین مرتبه استعانت است. اگر انسان کاری را خود انجام دهد، ولی کمبودش را دیگری جبران و ترمیم کند، دیگری ناصر، معاون و شفیع اوست و کار با نصرت و معاونت و شفاعت انجام گرفته است نه ولایت. ولی اگر انسان خود را صاحب هیچ سهمی نداند و همه شئون را به خدا بسپارد تحت ولایت خداست.
فرزند بالغی که کارهایش را خود بر عهده میگیرد، ولی کمبودهایش را پدر جبران میکند؛ نقش پدر نسبت به او نقش ناصر و معین است. (تسنیم 1/448)
* انسان بیش از هر موجود دیگر نیازمند ناصر غیبی است، لذا استنصار و استعانت باید باشد تا کمک غیبی قطع نشود. آنگاه که نصرت خدا آمد و یاوری تحقق پذیرفت ادراک میکند که ولیّ و سرور مطلق او، حق است و فقط باید از او استنصار کرد.
* «نصرت» در اصل به معنای «باران» است و ناصر کسی است که باران را نازل میکند، بر همین اساس به زمین باران دیده و شکوفا شده «زمین منصور» میگویند. نصرت به معنای یاری دادن در مورد انسان نیز در صورتی صحیح است که زمینه آمادگی لازم را برای رشد یافتن بهوسیله کمک خارجی داشته باشد. ممکن است گفته شود نصرت به معنی یاری دادن با عطاست و نامگذاری باران به «نصر» از این رو است که عطا و کمکی برای زمین تشنه به حساب میآید. (تسنیم 5/413)
* کسی که از رحمت خدا جدا باشد، نه کسی بهعنوان مطلق، سرپرستیِ کارهای او را میگیرد نه خودش توان دارد. همین انسان به سرپرست احتیاج دارد و چون از انجام بعضی کارهای خودش عاجز میماند، لذا ناصر را میطلبد تا خود منصور شود؛ اما کسی که مطرود و مورد لعنت قرار گیرد (نساء: 52) نه اینکه یاوری، قطع است، بلکه به توحید افعالی، مستحق عذاب و کیفر میشود.
* خداوند در سوره محمد آیه 7 فرمود: «اگر شما خدا را یاری کنید، خداوند شما را یاری میکند.»
پس «اگر خدا یاریتان کرد، هیچ کس بر شما غالب نخواهد شد.» (آلعمران:160) پس بهرهمندی از یاوری حق لازمهاش عدم مغبونیّت و مخذولیت است. چون یاری میشوند، دیگر امکان شکست نیست. در توحید افعالی موضوع پیروزی و شکست مخصوصاً در جنگ مطرح است. با اراده نصرت، خواه نفسانی (مانند نصر به سکینت دوست و رُعب دشمن) خواه طبیعی (نظیر کمک کردن با فرستادن باد، باران، طوفان شن) و خواه فرا طبیعی (همچون امداد با ملائکه) هیچ موجودی پیروز بر منصورِ خدا نخواهد بود و با ترک نصر الهی در موردنیاز که از آن به «خذلان» یاد میشود، هیچ ناصری نیست. «در صورت نصر، اصلاً غالب وجود ندارد.» (آلعمران:160) و «در صورت خذلان نیز اصلاً ناصر نیست. عامل پیروزی بر اساس توحید افعالی فقط کمک خداست.» (آلعمران:126) (تسنیم 16/170)
* بنده بعضی از کارهایش بر عهده خودش میباشد و فعل اختیاری دارد و به اجبار نیست، اما وقتی مضطرّ میشود و ناتوان، از خداوند کمک میگیرد و منصور حق میشود.
* اگر سالک الی الله تمام قوّتها و نیروها را از جانب حق ببیند و بداند، آنگاه میشود گفت که او واگذاری مطلق کرده و سهمی برای خودش ندیده است؛ اما چون اختیار در کارها دارد، نوعاً سهمی از نیرو و قدرت و زرنگی و نقشهریزی را از خود میبیند. در این صورت دیدگاه ولایی او ضعیف است که حق، ولیّ و سرپرست و زمامدار مطلق او میباشد.
* «انصار» جمع «ناصر» است و ناصر، یاور و مددکار است؛ مؤمنین مورد یاوری هستند، اما ستمگران هیچ مددکاری برای آنها نیست. این نفیِ امداد، هم در دنیا و هم در آخرت است.
امام حسین علیهالسلام که در روز عاشورا نصرت خواهی کرد، غیر از عده معدودی، کسی جواب او را نداد. هر که لبیک نگفت، نفی نصرت الهی هم در دنیا و هم در آخرت از او شده است. گرچه امام برای اتمامحجت این جمله را فرمود تا شاید کسی سعادتمند شود و منصور حق گردد.
* امام سجاد علیهالسلام فرمود: «پدرم در حال احتضار به من فرمود که امیرالمؤمنین علیهالسلام به او فرمود: از ستم به کسی که یاوری جز خدا ندارد بپرهیز.» (کافی 2/331) علت آن است که یاور او فقط خداست. مظلوم، مضطرّ است و اگر دعا کند و بخواهد، زودتر از دیگران برایش استجابت دعا میشود.
* همه مردم از فیض و رحمت واسعه حق برخوردارند، از کوچک تا بزرگ، از خوب و بد و متوسط، ولیکن نصرت خاص فقط برای محبوبان و خالصان است که «منصور» واقع میشوند به طور مطلق؛ گرچه نصرت، خود نسبی است، اما هر چیزی در هر مرحله اختصاصی شود نوعی، تفضل و عنایت ویژه است. وقتی پیامبر صلیالله علیه و آله مجبور شد از مکه به مدینه هجرت کند، یک نفر بود و نفر دومی، بسیار بسیار میترسید، (یعنی خلیفه اول) چون آن آرامش و نصرت واقعی برای پیامبر بود و او نمیتوانست آن را درک کند. لذا پیامبر صلیالله علیه و آله به او فرمود: «محزون مباش خدا با ماست.» (توبه:40)
یعنی اگر کسی، با شخص منصور هم باشد، چون ظرفش کوچک است و روحش طمأنینه ندارد، پس درک منصوریت نمیکند و پیامبر صلیالله علیه و آله او را تسلی میدهد. اگر فرمود: «خدا با ماست» نصرتش همراه ماست؛ معنایش این نیست که آنچه سکینه و آرامش بر پیامبر وارد است بر او هم وارد گشته. اگر شده، پس چرا ترسید؟!