نجات حافظ از حسودان
چون اشعار حافظ شیرازی (م 729) شهره آفاق شد، عدهای نزد شاه شجاع از او بدگویی کردند. شاه شجاع حافظ را احضار کرد و گفت: اشعارت بر یک منوال نیست، تعریف شراب و تصوف و محبوب میکنی و تلوّن در اشعارت است.
شنیدهام به قیامت هم اعتقادی نداری و گفتی:
گر مسلمانی از آن است که حافظ دارد **** آه اگر از پی امروز بود فردایی
علمای ظاهر هم به این بیت که شک در وقوع روز جزا دارد و کفر است، قصد داشتند که فتوی بر قتل او بدهند. حافظ مضطرب گشت و نزد شیخ زینالدین تلیبادی که آن وقت عازم حجاز بود و در شیراز تشریف داشت، رفت و مشکل را عنوان کرد. شیخ فرمود: مُقدّم بر این بیت، شعری به این معنی که فلانی چنین میگفت بگو تا نقل کفر باشد و از تهمت نجات یابی. حافظ این بیت را پیش از مقطع در آن غزل مندرج ساخت:
این حدیثم چه خوش آمد که سحرگه میگفت **** بر در میکده با دف و نی ترسایی
با این شعر حافظ از دغدغه علمای ظاهر و شاه شجاع نجات یافت.