نداشتن معرفت نفس
هر کس معرفت نفس حاصل نکرده، خدای را نشناسد و هر که خدای را نشناسد، با چهار پایان برابر باشد. «اولئک کالانعام بل هم أضل: اینان مانند چهارپایاناند، بلکه گمراهترند». چنین کسانی در روز قیامت کور و کر محشور گردند. «صم بکم عمی فهم لا یرجعون: آنان کر و گنگ و کورند و از ضلالت خود برنمیگردند».
حقتعالی در حق ایشان فرماید: «نسوا الله فانساهم أنفسهم: به کلّی خدا را فراموش کردند و خدا هم نفوس آنها را از یادشان برد». هرگاه فراموشی خدا سبب فراموشی نفس شد، تذکر نفس موجب تذکر رب خواهد بود و تذکر رب موجب تذکر نفس میباشد که فرمود: «فاذکرونی أذکرکم: مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم» و ذکر رب برای نفس عین وجود نفس است، زیرا که علم حق به اشیا حضوری است.
پس آنکه معرفت نفس ندارد، نفسش وجود ندارد، زیرا وجود نفس عین نور و حضور و شعور است. پس هر کس نفس خود را نداند، خدای را نداند و از حیات آن نشأه بیبهره است.
از اینجاست که عطار گوید:
تو را این پند بس در هر دو عالم **** که بر ناید ز جانت بیخدا دم
ز حق باید که چندان یاد آری **** که گم کردی گر از یادش گذاری