نسبت صوری، معیار نیست
۹۴۳. نَسَب چبود مناسب را طلب کن **** بحق رو آور و ترک نسب کن
نسبتها و خویشاوندی مناسبِ معنوی را طلب کن و به حق رویآور و خویشاوند صوری را ترک کن.
۹۴۴. به بحرِ نیستی، هر کو فرو شد **** فلا انساب نقد وقت او شد
در دریای نیستی هرکسی فانی شد، میبیند که نهتنها در قیامت نسبتها به درد نمیخورد بلکه در دنیا، به نقد، به این واقعیّت خواهد رسید.
۹۴۵. هر آن نسبت که پیدا شد ز شهوت **** ندارد حاصلی جز کبر و نخوت
هر نسبتی که منشأ آن از شهوت نفس پیدا شود حاصل و ثمرهای جز خودخواهی و خودبینی نخواهد داشت.
۹۴۶. اگر شهوت نبودی در میانه **** نسبها جمله میگشتی فِسانه
نسبتها با شهوت ظاهر شد والّا بدون شهوت، هیچ نسبی پیدا نمیگشت و جنبهٔ افسانهای پیدا میکرد.
۹۴۷. چو شهوت در میانه کارگر شد **** یکی مادر شد آن دیگر پدر شد
چون شهوت میان زن و مرد، مفید واقع شد، یکی پدر و دیگری مادر گشت.
۹۴۸. نمیگویم که مادر یا پدر کیست **** که با ایشان به حرمت بایدت زیست
نمیخواهم بگویم که مادر و یا پدر کیست؟ چه آنکه احترام آنان را باید داشت و با آنان زندگی کرد.
۹۴۹. نهاده ناقصی را نامْ خواهر **** حسودی را لقب کرده، برادر
از تأثیر شهوت و صفات مختلفِ پدر و مادر، خواهر به نقص در عقل و برادر به حسودی گرفتار شد.
۹۵۰. عدوی خویش را فرزند خوانی **** ز خود بیگانه، خویشاوند خوانی
گاهی فرزند خویش را دشمن خود میخوانی که سبب دوری از خدا میشود و زن که نسبت به تو بیگانه است را خویشاوند خود میخوانی.
۹۵۱. مرا باری بگو تا خال و عم کیست **** و زایشان حاصلی جز درد و غم نیست
بگو دایی و عمو کیستند که از ایشان جز درد و رنجی که به مخالفت تو درآیند، حاصلی پیدا نمیشود؟
۹۵۲. رفیقانی که با تو در طریقاند **** پی هزل ای برادر، هم رفیقاند
رفیقانی که با تو در راه هستند، برای مزاح با تو رفیق هستند نه درمان کار تو.
۹۵۳. به کوی جِدّ اگر یک دم نشینی **** از ایشان من چه گویم تا چه بینی
اگر با رفیقان که از روی واقع و درستی نشینی، از ایشان اقوال و افعال خوب بینی که این همدلی، صلاح توست.
۹۵۴. همه افسانه و افسون و بند است **** به جانِ خواجه، کائنها ریشخند است
بههرتقدیر همهٔ خویشاوندان سببی و نسبی و رفیقان، افسانه و حیله و قید بوده، به جان خواجه که اینها تملّق و استهزاء است که به یکدیگر میگویند.
۹۵۵. به مردی وارهان خود را چو مردان **** ولیکن حقِّ کس، ضایع مگردان
بیا به همت مردان وارسته، خود را از قیود و بندها رها کن و حق کسی از خلق را ضایع مکن.
۹۵۶. ز شرع آر یک دقیقه ماند مهمل **** شوی در هر دو کون از دین معطل
حتّی یک دقیقه ظواهر شریعت را فرو مگذار که در دنیا و آخرت، محروم و متضرّر خواهی شد.
۹۵۷. حقوق شرع را زنهار مگذار **** ولیکن خویشتن را هم نگهدار
احکام شرعی را مراعات کن و مواظب باش که با مجاهده، خود را از افتادن به چاهِ هوای نفس نگه داری.
۹۵۸. زر و زن نیست الا مایهٔ غم **** بجا بگذار چون عیسی بن مریم
اگر میخواهی مانند حضرت عیسی علیهالسلام بشوی، زر (دنیا) و زن (شهوت) که مایهٔ غم و رنج است را ترک نما تا مجرد شوی.
۹۵۹. حنیفی شو، ز قید هر مذاهب **** درآ در دِیْرِ دین، مانند راهب
مانند حضرت ابراهیم علیهالسلام راست و مستقیم در دین باش و از روشهای غیر الهی که مانع راه است درگذر و مانند عابدان در مسجد و معبد در آی.