نسیان و فراموشی
امام صادق علیهالسلام فرمود: خداوند عزوجل فرزندان آدم علیهالسلام را (به کشف) به او نمایاند. وقتی آدم علیهالسلام، داوود علیهالسلام را دید عرض کرد: خدایا این کیست که او را پیامبر میکنی و عزت به وی میدهی اما عمرش را کوتاه میکنی؟ خداوند فرمود: ای آدم این فرزندت داود است که چهل سال عمر میکند، همانا من عمرها را تعیین میکنم و رزقها را قسمت میکنم آنچه بخواهم را محو میکنم و آنچه بخواهم را نگه میدارم. اگر تو بخواهی میتوانی مقداری از عمرت را به او بدهی!
آدم علیهالسلام عرض کرد: شصت سال عمر خود را به او دادم تا عمرش صدسال شود. خداوند به سه ملائکه مقرب جبرئیل و میکائیل و عزرائیل فرمود: اقرارنامهای از زبان او بنویسید که بعداً این اقرار را فراموش خواهد کرد.
آنان اقرارنامهای نوشتند و مهر کردند، چون وقت وفات حضرت آدم علیهالسلام رسید آدم علیهالسلام به عزرائیل گفت: شصت سال از عمرم باقی مانده است! عزرائیل گفت: آن را برای فرزندت داوود قبلاً قرار دادی جبرئیل به نزد حضرت آدم علیهالسلام و اقرارنامه را برای او باز کرد و نشان داد و سپس عزرائیل جانش را گرفت.