کوهی از استقامت
در حدیث از پیامبر وارد شده که فرمود: «هرگاه خدا بندهای را دوست بدارد، او را به بلایی بزرگ مبتلا میکند». (تحف العقول، ص ۱۷۳) و فرمود: «هرگاه خداوند عزّوجل بندهای را دوست بدارد بلا را سخت بر سر او سرازیر میکند و آن را سخت بر او میباراند». (امالی، شیخ صدوق، ص ۳۷۱)
به حال استاد همگان آشنا نبودند، امّا آنان که آشنا بودند، میدانستند از علائم دوستی خدا بر اوست که در آزمایش ابتلا، کوهی از استقامت بود. ایشان در جواب خصوصی یکی از شاگردان که آقا حال شما چه طور است؟ فرمود: «در حال نزع»؛ و یک بار هم در جواب فرمود: «خانه بر سرم میچرخد». (چون خون به مغز نمیرسید؛ یعنی خون، اکسیژن کافی به همراه نداشت). سؤال از کمر درد و مداوای آن شد، فرمود: «کمرم درد میکند. قرص برای کمر، معده را اذیّت میکند».
هر دارویی از گیاهی و شیمیایی میآوردند، پس از یک بار مصرف، دیگر استفاده نمیکرد. چون میدانست از اینها کاری ساخته نیست. بله بعضی از قرصها را همسرشان هنگام خواب به ایشان میداد. نمیتوانست ناخن دست و پایش را بگیرد. حال بستن عمّامه به سر را نداشت. چون به زیارت امام رضا علیهالسلام رفته بود و فاصلهٔ ورودی حرم تا مرقد بسیار بود، ایشان را با ویلچر به زیارت بردند. خلاصه حال ایشان درس استقامت بود، امّا درس عملی و حقیقی. امّا سر فصل این درسها دوستی خدا به ایشان بود که این بهترین مقام برای جنابش بود.