کوهی روی دوش
استاد فرمود:
«آقای حداد شخصی پخته و بزرگ بود و بنده مکرّر از نجف به کربلا میرفتم و از محضر ایشان استفاده میکردم. گاهی هم ایشان به نجف میآمد و در مسجد به نمازم اقتدا میکرد.
روزی وسط نماز دیدم کوهی روی دوش من گذاشته شده است. تعجّب کردم. بعد از نماز دیدم که همان موقع آقای حدّاد به من اقتدا کرده است. ایشان به بنده فرمود: «هیچگاه از این برخوردها هراسی نداشته باشی». (محبت زنان و کودکان، ص ۱۴۳)