کی!
ای فرزند احمد! راهی است تا ملاقات دست دهد. آیا متّصل میشود روزگار ما به تو به مدّتی تا بهرهمند شویم. کِی وارد میشویم به چشمههای سیراب کنندهات تا سیراب شویم. کی استفاده بریم از آب گوارایت، زیرا طولانی شد تشنگی. کی صبح و شب را سر کنیم با تو تا روشن کنیم چشم را. کی میبینی ما را و ما میبینیم تو را، درحالیکه بیرق پیروزی را گستردهای. آیا بُود ببینی ما را، درحالیکه گردت جمع باشیم و تو ما را پیشوائی کنی.(۱)