گوش شنوا
حکیمی از محلی که استخوانهای جمجمه سر زیادی در آن بود عبور میکرد، برای تفهیم به شاگردش گفت: یکی از آنها را بردار و ریگی در داخل سوراخ گوشش بینداز و او چنین کرد. لکن سوراخ گوش مسدود بود و سنگریزه داخل نشد. فرمود: این به درد نمیخورد، جمجمه دیگری را بردار و همان کار را انجام بده. شاگرد جمجمه دیگری را گرفت و در گوش آن ریگی انداخت، ریگ از یک سوراخ داخل شد و از سوراخ گوش دیگر بیرون افتاد. فرمود: این هم به درد نمیخورد، جمجمه دیگری را بگیر و همان عمل را انجام بده. شاگرد این دفعه که ریگ داخل گوش جمجمه کرد، ریگ بیرون نیامد. حکیم فرمود: این به درد میخورد. آن را بردار و ببریم. اشخاص هم در برابر سخنان حکمتآمیز به این سه دسته تقسیم میشوند و تنها گروه سوم به درد عمل و سلوک میخورند.