گرفتار زُلف
زلف محبوب عالم که از تجلی جلالی است، چنان با پیچوخمش ممکنات را اسیر و محبوس کند که همه مجانین واله و در زنجیر شوند و به فراق مبتلا گردند. تکثر اسماء و صفات و تخالف آنان در ظهورات چنان غالب است که اگر کسی درباره قد و قامت محبوب عالم به گفتار آید، زلف آنها را مخفی گرداند. پس زلف راه را بر طالبان در پیچ و خم اندازد و دشوار نماید، ازاینجهت دلها واله و در زنجیر و خلاصی ندارند و مشتاقان از او در جوش و خروش هستند و دست و پا میزنند و کسی از این حلقه سالم بیرون نیاید.
همه دلها از او گشته مسلسل **** همه جانها از او بوده مقلقل
اگر ظهور زلف او کم میشد، از تکثر و شب کاسته و بر وحدت و نور روز افزوده میشد. بله زلف او آرام نیست و در کار است؛ روز را به شب و باز شب را به روز در آورد و نامحدود، تکثر و تحول هر آن، در ممکنات بهجا میگذارد که هر کس به دقت به این شوخیها و جذبهها و تجلیات بنگرد به تعجب وامیماند.
ز روی و زلف خود صد روز و شب کرد **** بسی بازیچههای بوالعجب کرد