ابرو
ابرو در اصطلاح اهل عرفان به معانی مختلف آمده است. از جمله:
ابرو مظهر اشارات و کنایات حق است همانطور که ابرو راهنمای عاشق به طرف چشم معشوق است.
رقیبان غافل و ما را از آن چشم و جبین هر دم **** هزاران گونه پیغام است و حاجب در میان ابرو (حافظ)
ابرو کنایه از مظاهر جمال حق است.
به چشم و ابروی جانان سپردهام دل و جان **** بیا و تماشای طاق و منظر کن (حافظ)
ابرو گاهی کنایه تجلّیات ابتدایی است که موجب جذبه سالک میگردد.
شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو **** ابرو نمود و جلوه گری کرد و به بست (حافظ)
گاهی ابرو کنایه از علم حق است.
پیش از این کائن سقف سبز و طاق مینا بر کنند **** منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود
محراب ابرو سالک را متوجه مظاهر جمال معشوق میکند، همانطور که محراب مسجد، نمازگزار را متوجه قبله میکند.
ابروی دوست، گوشه محراب دولت است **** آنجا بیاسای چهره و حاجت بخواه از او (حافظ)
خم ابرو، دقایق و رقایق صفات جمال را گویند.
در نمازم خم ابروی تو یاد آمد **** حالتی رفت که محراب به فریاد آمد (حافظ)
کمان ابرو، جذبه صفات جمال برای صید کردن دلهاست.
بعد از اینم چه غم از تیر کج انداز حسود **** که به محبوب کمان ابروی خود پیوستم (حافظ)