ابن عنین شاعر
نصرالله بن عنین دمشقی شاعر، به قصد خانه خدا با مال و متاع بسیار حرکت کرد؛ اما در راه طایفهای از سادات بنی داود از (ذریه امام حسن علیهالسلام) به او برخورد کردند و اموالش را ضبط کردند و او را مجروح ساختند و رفتند. او بعد از مدتی قصیده به پادشاه یمن «عزیز بن ایوب» نوشت که مدتی در «ساحل دریای فرنگ» بوده که آنجا خوب نیست؛ شما به یمن بیایید و در آن قصیده تحریص کرد که با اشرف و سادات آل محمّد دشمنی نماید که به او صدمه زده بودند. اشعار او در مورد سادات بنی فاطمه این چنین آمده است: خانه خدا را با شمشیر خود از کثافات پاک کن؛ و اقوام زشت ساکن مکه را با شمشیر خود نابود کن. نگو که اینها اولاد فاطمه علیهاالسلام هستند و با آنها جنگ نمیکنم زیرا اینها اگر با آل حرب (بنیامیه) دسترسی داشتند، با امام حسن به کمک آن حرب میجنگیدند! بعد از سرودن اشعار، شب در عالم رؤیا حضرت زهرا علیهاالسلام را ملاقات کرد که در خانه خدا طواف مینمود. ابن عنین سلام میکند و حضرت جواب سلام او را نمیدهد. او تضرع و زاری میکند و علت را سؤال مینماید که چه گناهی مرتکب شده است که جواب سلام را نمیدهد. حضرت زهرا در جواب او شش بیت شعر انشاء میکند و میفرماید: حاشا که اولاد فاطمه همهشان پست و سخن بیهودهگو باشند. گردش روزگار با ما مکر و بدی و ستم کرد. یک نفر از اولاد من بدی کرد: ولی تو همه اولاد مرا عمداً دشنام دادی! توبه کن بهسوی خدا که اگر کسی نسبت به ما بدی کرده باشد، خدا بهواسطه توبه جنایت او را میآمرزد. برای خاطر جدشان پیامبر صلیالله علیه و آله آنها را گرامی دارد و هیچکس از آل او را خوار مپندار. هر چه از آل رسول زحمت و ستم کشیدی، اجر آن را در روز محشر هنگام ملاقات با ما دریافت خواهی کرد. ابن عنین گوید: با ترس و لرز از خواب برخاستم و جراحات بدنم را خدا عافیت بخشید که انگار زخمی (که از سادات بنی داود رسیده بود) نمودار نبوده است من نیز اشعاری در معذرتخواهی از حضرت زهرا سرودم که خلاصه آن این است: توبه کردم، عذر از دختر پیامبر میخواهم. به خدا قسم اگر یکی از سادات مرا با شمشیر یا نیزه قطعهقطعه کند، کردار او را بد نبینم بلکه خوب میبینم.