ابن مجلم با امام بیعت میکند
اصبغ بن نباتة گوید: «آن روزی که مردم با حضرت علی علیهالسلام بیعت میکردند، ابن مجلم مرادی با حضرت بیعت کرد خواست برود که حضرت او را خواند و از او بیعت محکمی گرفت و تأکید کرد که بیعتش را نشکند و غدر نکند و او هم قبول کرد؛ خواست برود که حضرت، بار دوّم، او را خواند و تأکید کرد که بیعتش را نشکند و بیوفایی نکند و او هم قبول کرد؛ باز برای بار سوّم، حضرت او را خواند و تأکید بر بیعتش کرد و از او خواست حیله نکند و بیعتش را نشکند و او قبول کرد.
ابن مجلم گفت: قسم به خدا، ای امیرالمؤمنین! هیچگاه ندیدم شما به کسی به غیر من اینطور رفتار کنی!
حضرت این شعر عمروبن معد یکرب را خواند که معنایش این است: من زندگی و عطای به او میخواهم امّا او اراده قتل مرا دارد؛ عذر خود را بیاور، چه کسی از طایفه مرادی دوست توست؟
بعد حضرت فرمود: ای ابن مجلم! برو که به خدا قسم نمیبینم تو آنچه گفتی و بیعت نمودی وفا کنی!» (الارشاد، ص 13)