ابوالوقت
سالکی است که مغلوب تصرفات «وقت» و «حال» نیست یعنی سالکی که به مقام رسیده باشد. به معنای دیگر اگر سالک از هر دو عالم فارغ و صافی شده باشد و به چیزی تقیّد نداشته باشد ابوالوقت است. در این وقت است که از تجلّی عالم مثال فارغ است.
(عالم مثال: منزلی است میان جسم و جان. برزخی است میان ماده و ملکوت که از جسم جسمیّت و از روح تحصیل نور و اقتباس اشراق کند.)
ابوالوقت آن است که اهل تمکین بود و از صحبت قلب به صحبت مقلبالقلوب پیوسته و به اخلاق الهی متخلّق و متصفّ بر احوال باطنی گردیده؛ بنابراین از صفتی به صفتی به اختیار خود انتقال تواند برد و از جمله بقایای بشریت به کلّی صاف شده باشد.
صوفی ابنالوقت باشد در مثال **** لیک صافی فارغ است از وقت و حال