ادب
از خداوند توفیق ادب را میجوییم؛ که بیادب از لطف پروردگار محروم میگردد. بیادب نهتنها خود را بد دارد، بلکه آتش را در سراسر جهان میاندازد. رزق الهی بیهیچ زحمت و خرید و فروشی از آسمان بر قوم موسی علیهالسلام نازل میشد. (بقره/۵۷) چند نفر بیادب از قوم موسی علیهالسلام گفتند: سیر و عدس چه شد؟! (بقره/۶۱) این بیادبی سبب شد که نان و سفره آسمانی قطع گردید و برای آنان رنج زراعت و شخم زدن و درو کردن آمد و در رحمت بسته گردید. چون موسی علیهالسلام شفاعت خواهی کرد؛ خداوند طعام و خوراکی برای آنان نازل کرد. ولی باز افراد گستاخ، ادب را کنار گذاشتند و همانند گدایان برای ذخیره نمودن، سهمی از سفره را کنار میگذاشتند که این عمل از صفت حرص و عدم توکل بر منعم آنان بوده است. وقتی مردم زکات ندهند، باران نازل نمیشود؛ و وقتی زنا شایع شود مرض وَبا شیوع پیدا میکند. بالاخره هر تاریکی دل و غمی که روی آورد، نتیجه بیادبی و گستاخی بنده است. (نساء/۷۹) هر کس در راه حضرت حق بیادبی و بیباکی کند هم گمراه شود و هم گمراه کند و او نامرد است؛ و این موضوع سبب میگردد که خورشید، منکدر و کسوف او را بگیرد.
از ادب، این افلاک نورانی شدهاند **** و از ادب، فرشتگان معصوم و پاک گشتهاند.
اعمال و کردار انسان، بهواسطهٔ قدرت قادر مطلق، پدید آید؛ ولی مجری اعمال ناپسند از نفس انسان است. بیادب، فعل ناصواب را بهحق نسبت دهد و باادب، کردار ناپسند را به خود نسبت دهد. ابلیس به خداوند گفت: تو مرا گمراه کردی! (اعراف/۱۶)، حضرت آدم علیهالسلام عرض کرد: پروردگارا من به خود ستم کردم. (اعراف/۲۳)، ابلیس لغزش را به حق و آدم لغزش را به خود نسبت داد و در نتیجه ابلیس مطرود و آدم علیهالسلام مرحوم شد، بیادب به عقوبت گفتار خود رسید و باادب به نبوت رسید.