اسباب

اسباب یعنی وسایل و لوازم و علل که با آن کاری صورت می‌گیرد.

بنا بر حکمت خدای متعال نظام هستی بر پایه سبب و مسبب (علّت و معلول) قرار داده شده است و خداوند که مسبب‌الاسباب است کلیه علّت‌ها و معلول‌ها را آفرید و این سببیّت را در ممکنات قرار داد.

طبق سوره فاطر ۳۴: «فَلَن تَجِدَ لِسُنَّهِ الله تبدیلاً وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّهِ الله تحویلاً: پس هرگز سنّت خداوند تبدیل و تحوّل نپذیرد‍.» پس قوانین حاکم بر طبیعت تغییرناپذیر است و غالباً حضرت حق امور را از مجرای اسباب به انجام می‌رساند تا هر جوینده‌ای بداند که راه رسیدن به مقصود، پیدا کردن علل و اسباب آن است؛ زیرا اگر سبب در کار نباشد، طالب برای رسیدن به مطلوب خود تلاش نمی‌کند.

این سبب، همچو طبیب است و علیل **** این سبب، همچون چراغ است و فتیل (مثنوی)

می‌توان این‌طور بیان کرد این سبب، همانند طبیب و بیمار است که درمان بیمار به سبب معالجه طبیب صورت می‌گیرد یا مانند چراغ و فتیله که روشنی چراغ به سبب وجود فتیله است.

سنگ بر آهن زنی، بیرون جهد **** هم به امر حق، قدم بیرون نهد (مثنوی)

سنگ و آهن خود سبب آمد لیک **** تو به بالاتر، نگر ای مردِ نیک (مثنوی)

اما نظام سبب و مسبب به حوزه تنگ و حیطه ناچیز شناخت بشری محدود نمی‌شود، بلکه در پشت پرده طبیعت، قوانین و علل و اسبابی حاکم است که هر چشمی قادر به دیدن آن نیست.

که البته این اسباب ظاهری تحت سیطره علل و اسباب باطنی‌اند و تا وقتی مؤثرند که علل و اسباب باطنی حکم دیگری نکند؛ اما به محض آن‌که، به اقتضای مشیت الهی، علل و اسباب پنهانی دخالت کنند، علل و اسباب ظاهر از اثر می‌افتند. پس اسباب ظاهری،‌ خود معلول و مقهور اسباب باطنی یعنی مسبب‌الاسباب است.

هست بر اسباب، اسبابی دگر **** در سبب منگر، در آن افکن نظر (مثنوی)

اسباب ظاهری از راه حسّ یا عقل درک می‌شود؛ اما اسباب غیبی و باطنی که همان اسماء و صفات حق‌تعالی است از طریق کشف و ذوق ادراک می‌گردند. مثلاً رازق که از اسماء الله است، سبب حقیقی مرزق شدن موجودات است و کار و تلاش آن‌ها سبب مجازی است یا اسم شافی، سبب حقیقی درمان شدن مریض است و طبیب و دارو، سبب ظاهری و مجازی برای شفاست.

وقتی دیده آدمی نافذ و بینا شود، حقیقت را بدون اسباب و واسطه مشاهده می‌کند ولی عموم مردم که در عالم حسّ مانده‌اند، باید به اسباب و واسطه‌ها توجه کنند.

بی‌سبب بیند، چون دیده شد گذار **** تو که در حسّی، سبب را گوش دار (مثنوی)

پس:

دیده‌ای باید، سبب سوراخ کُن **** تا حجب برکند از بیخ و بُن (مثنوی)

باید توجه داشت که:

از مسبب می‌رسد هر خیر و شرّ **** نیست اسباب و وسایط ای پدر (مثنوی)

و خداوند به بنده‌اش می‌گوید که من برای تو کافی‌ام و بدون علل و اسباب ظاهری و بی‌واسطه بدون یاری دیگران همه خیرات را به تو می‌رسانم.

کافیم، بد هم تو را من‌جمله خیر **** بی‌سبب، بی‌واسطه یاریِ غیر (مثنوی)

پس خداوند که مسبّب الاسباب است، گاه علل و اسباب طبیعی را از کار می‌اندازد و فعلی نامعهود به ظهور می‌رساند. نظیر معجزه که نوعی سبب‌سوزی و خرق عادت طبیعی است.

این افعال ظاهراً متناقض، آدمی را از جزمیّت در داوری امور جاریه دور می‌کند؛ بنابراین همان‌طور که بعضی از شکّاکان سوفسطایی، حقیقت وجودی حسّیّات و بدیهیّات را منکرند، عارف نیز فعل بی‌واسطه الهی را مشاهده می‌کند و جز خدا هیچ نمی‌بیند و تمامی سبب‌ها، یعنی مجازها را خیالاتی می‌پندارد که خداوند آفریده است.

از سبب سوزیش، من سودایی‌ام **** در خیالاتش چو سوفسطایی‌ام (مثنوی)

انبیاء در قطع اسباب آمدند **** معجزات خویش بر کیوان زدند (مثنوی)

به درگاه خدای متعال؛ سبب و ابزار، نوعاً دعوی اثبات وجود مجازی برای شخص مدّعی می‌باشد. در عرفان نزد خدا بی آلتی و کمال فقر، گوهر راستین است.

دیدار شاهان بسیار نادر بوده و در کاخ‌های عظیم نهانی صورت می‌گرفت. جلوی هر دری حاجبانی می‌گماشتند تا کسی وارد نشود؛ اما در اعیاد و روزهای خاص، شاهان با کوکبه در شهر می‌گشتند و مردم از پنجره‌ها آنان را می‌دیدند.

پس وقتی جمال حقیقت بر دل بتابد، اسباب ساقط گردد و وصول دست دهد. خودنمایی از طریق داشتن وسایل، آیین تشرّف به حضور پادشاه نیست. آنجا عنایت مؤثر است نه وسیلت؛ زیرا وسیله‌سازی دلیل بر وجود شخصیت و نوعی عرض هنر است.

فروتنی در مقابل مؤثرتر است که به اصطلاح با فناء وصفی و فعلی می‌توان به حضرت حق رسید.

جمله قرآن هست در قطع سبب **** عزّ درویش و هلاک بولهب (مثنوی)

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.