استاد

در باب طریقت (سلوک نفس) به استاد؛ مربّی، مرشد، ولیّ خدا، انسان کامل،‌ معلّم، شیخ، هادی،‌ دانا، خضر،‌ پیر، سلیمان، جام جهان‌نما و … نیز می‌گویند.

البته در همه رشته‌ها استاد عام وجود دارد و لکن بحث ما چون درباره جنبه عملی است نه ظاهری، لذا منظور استاد خاص است که می‌خواهد با تعالیم و دستورالعمل، نفس سالک یا از قعر طبیعت به نقطه اعلی از معرفت برساند و در هر دوره و زمان بوده‌اند و الآن هم هستند، لکن کم و نادرند.

شرایط و صفات استاد:

مقام استادی زیبنده هرکس نباشد. برای استاد شرایطی گفته‌اند از جمله:

۱- تأییدات الهی و عنایات خاص شامل حال او شده باشد.

۲- اعتقادش در توحید مستحکم و سنّت نبوی و سیره علوی سرو پای او را بپوشاند.

۳- از صفات سخاوت، عفّت و عفو و حلم برخوردار باشد و در حسن خلق نمودار و الگو باشد.

۴- مراحل و منازل سلوک را پیموده و به اندازه خود چشیده باشد تا بتواند وقایع و مکاشفات و حالات مریدان را از صواب و ناصواب تشخیص بدهد و آن‌ها را از قوّه خیال و خواطر نفسانی نجات بدهد. چه آنکه نفس خود پیغمبر و امام و بهشت می‌آفریند.

۵- از علم راه حتماً برخوردار باشد.

۶- دلش آینه جهان نمای الوهیّت و مظهر صفات او باشد و به قدر خود بار امانت را به دوش کشد. چون نوع اساتیدی که در زهد صرف یا توسلات و ادعیه مشغول‌اند، نتوانند تلامذه را به توحید افعالی و صفات و اسماء جمالی و جلالی و این‌که انسان موحّد مظهر اسماء و صفات اوست برسانند و آشنا کنند.

۷- به معرفة النفس آشنا و اهل ادعا نباشد که همه را به خود دعوت کند، بلکه دعوتش باید به حق باشد.

۸- به مقاماتی همانند تسلیم، رضا، توکّل رسیده باشد. چه آنکه حالات استدامت ندارد و نتواند سالک را به مقامات برساند.

در رساله سیر و سلوک سید بحرالعلوم درباره شناخت استاد چنین آمده: «استاد شناخته نمی‌شود، مگر این‌که در خلوت و جلوت با او معاشرت داشته و ایمان از نفس و جوارحش ملاحظه شود. از خوارق عادت و خوب بیان کردن دقائق عرفانی و اظهار خفایای آفاقی و انفسی و بعضی حالات نباید فریفته شد. چرا که بعضی از مرتاضین از کفّار و غیر اهل دین بر خواطر و ضمائر آگاه و بر مطالب عرفانی اطلاع دارند و بر آب راه روند و طیّ الارض کنند و از آینده خبر دهند و از این تا سر منزل مقصود راه بی‌نهایت است.

«نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند.»

کسی می‌تواند راهنما و استاد سلوک شود. مثلاً همانند لامپ ۱۰۰۰ نور درونی داشته باشد. آنانی که نور درون آنان به اندازه لامپ ۶۰ است، پس مدّعی خواب و کشف هستند و قبل از آن‌که سجّاده را برای نماز پهن کنند، شیطان برای او سجّاده پهن کرده و به اصطلاح ساز نزده می‌رقصند و خود به نوعی امراض خفیّه روحی دچار است؛ اینان نمی‌توانند ارشاد نفوس کنند. تا کسی جهاد اکبر نکند، نمی‌تواند نفوس را دستگیری کند.

شمس می‌گویند: «آن‌که استاد است آن‌قدر سرش بلند است که آخر کار را هم می‌بیند.»

استاد باید همانند طبیب باشد که اولاً مرض را بشناسد و ثانیاً نسخه‌ای قابل و لایق به مریض بدهد. استادان جان و نفس که نمی‌شود از روی تقلید و با قواعد و مطالبی چند، نسخه امراض روحانی به سالکان بدهند.

مرحوم سید علی آقا قاضی می‌فرمود: «اهم از آنچه در این راه لازم است،‌ استاد خبیر و بصیر و از هوی بیرون آمده و به معرفت الهیّه رسیده و انسان کامل است.

چنان‌که کسی طالب راه و سلوک طریق خدا باشد، برای پیدا کردن استاد این راه، اگر نصف عمر خود را در جستجوی و تفحص بگذراند، ارزش دارد. کسی که به استاد رسید، نصف راه را طی کرده است.»

گفتیم برای سلوک ۴ چیز لازم و ضروری است: اول استاد راه، دوم مجاهده، سوم رفیق راه، چهارم کتاب راه. استاد جزء لوازم اولیّه تهذیب و جهاد اکبر است و داشتن استاد در سلوک ضروری است.

از آقای کشمیری درباره استاد سؤال شد فرمود: بی‌نظر استاد نمی‌شود. اگر شود، آثارش کم و مقطعی است.

تمام راه‌ها استاد می‌خواهد، «الحمدلله ربّ العالمین» ربّ یعنی مربّی،‌ پرورش‌دهنده (نفوس)

پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «اِعرِف نفسِکَ تَعرِف ربّکَ: نفس خود را بشناس، پس ربّ خود را بشناس.» اما معرفت رب موقوف معرفت نفس است و معرفت نفس موقوف معرفت شیخ (استاد) است.

یکی از اهل معرفت گفته: «اگر مربی نبود، من پروردگار خود را نمی‌شناختم.»

امام محمدباقر علیه‌السلام فرمود: یکی از شما برای مسافرت چند فرسخی خود راهنما طلب می‌کند و حال آن‌که تو از راه‌های آسمان نسبت به راه‌های زمین بی‌اطلاع‌تری. پس برای خودت راهنما بطلب: «إِطلَب لنفسِکَ دلیلا» دلیل یعنی راهنما.

مولانا در دفتر دوم مثنوی: هیچ نکشد نفس را جز ظلّ پیر **** دامن آن نفس‌کش را سخت‌گیر

نفس امّاره را جز سایه عنایت و مدد استاد نمی‌کشد. پس باید به دامن آن قاتلِ نفس امّاره درآمیزی.

چون بگیری سخت، آن توفیق هوست **** در تو هر قوّت که آید جذبِ اوست

اگر دامن عنایت آن پیر را محکم به چنگ آوری، این امر از توفیقات ربّانی است و هر نیرو و حالت روحی و معنوی که به تو دست می‌دهد بدان که از جذبه روحی آن استاد است.

استاد کامل قدرتش از جانب خداست می‌تواند تیر رها شده از کمان‌ها را دوباره به جای اولی بازگرداند و می‌تواند گفته را ناگفته کند که نه سیخ بسوزد نه کباب و می‌تواند آثار حرف‌ها و وسوسه و تخیلات را از دل مریدان پاک کند. او فریادرس گم‌گشتگان راه حق و افاضه کننده به اهل سلوک در طی منازل و مراحل راه است و او صاحب معنا و نامحسوس‌هاست و در واقع شاه کشور دل‌ها است:

صاحب ده، پادشاه جسم‌هاست **** صاحب دل، شاه دل‌های شماست

نور انسان کامل به اندازه قابلیت آن شخص بر او تأثیر می‌گذارد.

مادر تخم را زیر پر و بال می‌گیرد بعد نوک می‌زند تا جوجه بیرون بیاید، ولی جوجه فکر می‌کند خودش آمده، ما هم باید بدانیم اصل کار در خروج از طبیعت، امامان و اولیاء و اساتید هستند ولی سالک فکر می‌کند خودش با ذکر، ریاضت، کمی مراقبه و فکر به جایی رسیده است.

راه اساتید مختلف در سلوک متفاوت است: یک عده از اساتید راه فکر را در پیش می‌گیرند مثل آقای بهاءالدینی که می‌گفت ۴۰ سال فکر کردیم تا دری بروی ما باز شد. بعضی اساتید رشته‌شان فقط ذکر است. بعضی محبت و فقط از عشق خدا و امام زمان صحبت می‌کنند و در فکر و ذکر تخصصی ندارند. بعضی اساتید راهشان معرفت است و دنبال معرفت خود و خدای متعال هستند و تخصص دیگری ندارند.

بعضی دیگر اهل صلح و صفا و نماز و محبّت امیرالمؤمنین هستند مثل حاج اسماعیل. بعضی مثل آقای رضوی هندی گوسفندی برای سلامتی حضرت می‌کشت و حالات خاص خودش را داشت و در ذکر و فکر و پرورش شاگرد نبوده.

آقای کشمیری راهش ذکر و فکر و معرفت نفس، توسل، زیارت … بود.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.