اعتبار
اعتبار یعنی پند گرفتن.
سالک مراقب به حال دیگران از گرفتاریها، ناکامیها و پیشامدها نظر میافکند و سپس پند میگیرد و رو به حق میکند و متوجه حال خود میشود.
حصول بصیرت منوط به عقل و نورِ حکمت است. امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «آنکه به حکمت رسید، عبرت حاصل کرد و آنکه عبرت حاصل نمود، چنان است که گویی از حال گرفتاران واقف و در بین آنهاست.»
پس سالک ارزش وقت را میداند و بندگی را میفهمد که چه طور پیاده کند.
عبرت وقتی مؤثر واقع میشود که قلب حیات پیدا میکند و سالک ایّامِ وقت را خوب درک میکند و از هر نوع اغراض به سلامت درمیآید.
اعتبار تأثیر قلبی و دائمی دارد و اگر اثر آنی داشته باشد اعتبار نیست.
خداوند در سوره حشر ۲ فرمود: «فَاعتبِروا یا اُولِی الاَبصار: ای دیدهوران پند بگیرید.»
گفتهاند: اعتبار گردش عقول در شواهد است برای اقتباس کردن انوار صفات از روزنه افعال.
هر گل نو زِ گلرخی یاد همی کند ولی **** گوش سخن شنو کجا، دیده اعتبار کو
دیده اعتبار: چشم عبرت گیرنده.
عبرت گیری را همواره از راه چشم و دیدار و بصیرت که خودآگاهی باطنی است توصیه کردهاند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «در دگرگونیهای قضا و قدر برای صاحبان عقل عبرتی است.»
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «کسی که از کارهای عبرت گیرد، بر موارد و مصداقهای آن آگاه شود.»
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «از گذشتگان برای بازماندگان پند و عبرت است.»
عبرت، اصلی است که اولش سبب ترس از آخرش میشود و نهایتش، سبب زهد در اوّلش میشود.
عبرت گرفتن حاصل نمیشود مگر برای کسی که اهل صفا و بصیرت باشد.
عبرت گرفتن انسان را وارث سه چیز میکند: ۱) به اعمال خود علم پیدا میکند. ۲) به عملش عمل میکند. ۳) به آنچه علم ندارد، آگاه میشود.
پس کسی که خداوند چشم قلب و دیدگان او را برای عبرت گرفتن (اعتبار) گشود، به تحقیق که مقام رفیع و مرتبه بلندی به او عطا شده است.
عبرت و بیداری از یزدان طلب نه از کتاب و از مقال و حرف و لب (مثنوی)
در نهجالبلاغه، حکمت ۲۰۸ آمده: «مَنِ اعتَبَرَ اَبصَرَ: هرکس عبرت بگیرد بصیر میشود.»