اقبال و ادبار
اقبال، رو کردن و روی آوردن است. ادبار، پشت کردن و ترک بعد از اخذ است.
اقبال کنایه او توجه به مقامات الهیه و عبادت و بندگی و اطاعت اوامر و نواهی خداوندی است و ادبار، توجه به عالم خلق و شهوات است.
امام رضا علیهالسلام فرمود: «دلها اقبال و ادبار و نشاط و سستی دارند. هرگاه دل اقبال کند، در او فهم و بصیرت پیدا میگردد و هرگاه پشت نماید، خسته و ملول میگردد. پس از دل خود در هنگام اقبال استفاده کنید و وقت سستی و خستگی ترک گویید. در کارهای نیک هنگامیکه بیاعتبار شود، خیری نیست.»
قلب دو حالت دارد: یکی اقبال و آن میل و توجه به اعمال است و دیگری ادبار و آن کسالت و بیتوجهی است. پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «برای قلوب اقبال و ادبار است. در حالت اقبال به نوافل روی آورید و در حالت ادبار به فرایض اکتفا کنید.» پس عمل و واجبات به حداقل آنچه در شریعت وارد شده، ادبار است و عمل به مستحبّات که پیش از واجبات وارد شده، اقبال است. امضای قلب و اقبال آن در اعمال، حکم طلای تمام عیار را دارد و بدون امضاء حکم مِس را داراست.
در واقع اقبال از نیّت صادق سر میزند و عمل، با کسالت و خستگی انجام نمیگیرد. پس کمال همه اعمال به میل و توجّه قلبی است.
از القائات به قلوب، صفا و کدورت و اقبال و ادبار روشن شود و معلوم میگردد که کدام قلب متمایل به القاء شیطانی دارد و کدام منزجر از آن است و افرادی که به خود ظلم کرده یا رعایت حقّی نکردهاند مشخص میگردد.
حق فشاند آن نور را بر جانها **** مقبلان برداشته دامانها (مثنوی)
گفت حق: ادبارگر، ادبار جوست **** خار روییده جزای کشت اوست (مثنوی)
تمام اعمال انسان از خو ب و بد، اطاعت و معصیت، اقبال و ادبار، تهذیب و آلودگی نفس، همه به خود وجود او مربوط شده و خیر و شرّش به او برگشت میکند.
دنیا یک نوع اقبال و ادبار است. نه اقبال نعمت دلیل تقرّب به خدا است و نه ادبار نعمت دلیل بر دوری از حق است. اینها موارد مختلف امتحانی است که خداوند طبق حکمتش هر گروهی را به چیزی آزمایش میکند که انسانها گاهی مغرور و گاهی مأیوس شوند.
امام صادق علیهالسلام فرمود: «عجب دارم از کسی که به مال دنیا بخل میورزد حال آنکه او آورنده است به او یا بخل میورزد به آن در حالیکه پشت کنند به او باشد. پس نه انفاق به اقبال ضرر زند او را و نه امساک به ادبار نفع رساند.»