انسانهای کامل
مظهر اسماء و صفات حقاند، مجری فرامین اویند، پس دست و زبان و گوش و چشم آنان خدایی است؛ و در واقع خداوند برای آنهاست. خداوند مظهر دارد و آنان مظهر تامّ اویند؛ و وجه یلی الخلقی دارند که از آفتاب مطلق ربوبی، نور و فیض میگیرند و به خلایق میرسانند. لذا در زیارات امیرالمؤمنین علیهالسلام و ائمه، حضرت را دست خدا و گوش خدا و لسان خدا و چشم خدا تعبیر نمودهاند. البته این عطایا ذاتی است و آنان دارای عصمت ذاتیاند و به بیان دیگر از فیوضات مستقیم بهرهمند هستند و واسطهای ندارند و دیگران از آنان میآموزند. آنها نور واحدند و به یک نور، متصل هستند؛ و هر کس بخواهد از نور هر کدام آنان استفاده کند، فرقی ندارد.
انسانهای کامل که روحشان پاک است، گفتار و نَفَس و نقش آنان هم بیآلایش و زلال و زیباست؛ و هیچ عوارضی در روح آنان نیست. از آنطرف جسم آنان هم بیعیب و نقص است. پس جسم آنان همانند روحشان پاک است. لذا جمال نبوی و جسم مبارکش و روح مطهرش در یک توازن و یک تجلّی واحد بودند و عوارضی از کلام یا جسم و یا نقش را ندارد. پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «أنا أملح مِن أخی یوسف و یوسف اَجمَلُ مِنّی: من از یوسف نمکینترم، ولی او از من زیباتر بود.» (شرح ۱ ص ۶۲۰). دیدهای خواهد که آن حقیقت نمکین را درک کند و این ملاحتی که پیامبر صلیالله علیه و آله به ارث گذاشته، در وارثان حقیقی او که انسانهای کامل بودند باقی ماند؛ که در وارث حقیقی او حضرت بقیّة الله میتوان یافت.