اهل
اهل به معنای شایسته، سزاوار و قابل است.
اهل به معنای خانواده و فامیل و عشیره و قوموخویش نیز استعمال میشود و همینطور کسانی که در یکجا اقامت دارند.
«اهلبیت» منظور خاندان پیامبر را گویند. در قرآن سوره هود آیه ۴۶ آمده «اِنَّهُ لیس مِن اهلک» پسرت ای نوح از اهل تو نیست؛ یعنی شایستگی فرزندی تو را ندارد، نه اینکه از نطفه نوح نباشد.
در عرفان کلمه اهل به تنهایی موضوعی خاص نیست و اگر با کلمه دیگری همراه شود و موضوعیت پیدا میکند.
اهل سلوک: کسانی که برای رسیدن به مدارج عالی در راه وصول به حقتعالی طیّ طریق میکنند و تا مرحله فنا و بقاء ریاضت میکشند.
در واقع کسانی که در راه رسیدن به خدای متعال شیوه کاری و رفتاری آنها در چارچوب ذکر و فکر و ریاضت است.
اهل ذکر: کسی که شیوهاش ذکر گفتن است.
اهل بصر: اولیای خدا و سالکان صافی ضمیرند که حقیقت اشیاء را به چشم دل میبینند.
آنان که به بصیرت قلبی توجه دارند و کنایه از عارفان و صاحب دلان است.
اهل رجاء: کسانی که حسن ظنّ زیادی دارند و صفت رجاء (امیدواری) را دارا بوده و از محبّت در قلبشان، چهره بشاشتری دارند.
اهل نظر: مردم با بصیرت و فراست را گویند. به اهل نظر، صاحبنظر یا ارباب نظر نیز میگویند.
تلقین درس اهل نظر یک اشارت است کردم اشارتی و مکرّر نمیکنم
اهل شهود: سالکانی که صاحب کشف و شهود باشند و شامل اصحاب مراقبه و ارباب مشاهدهاند.
اهل معنی: سالکانی را گویند که در مقابل اهل صورت و اهل ظاهرند که پیرو صورت و ظاهر آداب شریعتاند.
اهل حقیقت:
به کیش اهل حقیقت کسی که درویش است
به یاد روی تو مشغول و فارغ از خویش است
اهل حقیقت، فقرای الی الله هستند و چون فقیرند، دائم به روی غنی مطلق (و محبوب) مشغولاند.
چون طالب اسرار و حقایق است و میخواهد گمشده خود را بیابد، به بیقراری میافتد و غمش بیشتر است:
هرکه او بیدارتر، پردردتر هرکه او آگاهتر، رخ زردتر
چون وادی رسیدن به محبوب حقیقی به عشق و عاشقی ارتباط دارد، رنگش طبق گفته مولانا (در مواردی) زرد است. در واقع بیدارتر و آگاهتر به مقام منزلت محبوب است.
اهل طریقت:
سالکانی که مقابل اهل شریعتاند. به اهل طریقت «اهل باطن» نیز میگویند.
اهلدل:
سالکانی که با دل سر و کار دارند، در مقابل اصحاب عقل که به عقل متّکی هستند. آنان که باطن و درون خود را به نور حق منوّر کردهاند:
دیدهها بسته ببیند دوست را **** چون مشبّک کرده باشد پوست را (مثنوی)
به اهلدل «اهل خاطر» نیز میگویند.
این بدان کآنکه اهلِ خاطرست **** غایب آفاق او را حاضر است (مثنوی)
اهل مجاز:
صورتگرایان، اهل ظاهر و دنیاپرستان هستند. آنها که سایه را با واقعیت اشتباه میگیرند.
اهل غرّه:
جماعت ناآزموده و غافل را گویند. وقتی علم مکنونی را علمای بالله نقل میکنند، منکر آن شوند و به خاطر افق فکری پائینی که دارند، آن را درک نمیکنند و نمیفهمند.