ایثار
ایثار به معنی بذل کردن، دیگری را بر خود برتری دادن و سود او را بر سود خود مقدّم داشتن، قوت لازم و مایحتاج خود را به دیگری دادن.
ایثار اکرام کردن، اختیار کردن و تفضیل دادن غیر است بر خود.
ایثار این است که انسان مال یا جان یا وقتش را با آنکه به آنها نیاز دارد در راه خدا فدا میکند.
گفتهاند: ایثار آن است که مقدّم داری نصیب برادران را بر نصیب خود در کارهای دنیا و آخرت.
گفتهاند: مراتب سخاوت سه قسم است: سخاوت، جود، ایثار. هرکه حق را بر نفس خود برگزیند، صاحب سخاوت است و هرکه حق را بر دل خود برگزیند، صاحب جود است و هرکه حق را بر جان خود برگزیند، صاحب ایثار است.
سخاوت و بخل هر کدام مراتبی دارد که بالاترین درجه سخاوت و بخشش ایثار است. چه آنکه در ایثار هم با مال وَ هم با جان با نیاز مبرم و ضروری خود، آن را به دیگران میبخشد و خود را فدا میکند.
سخاوت و جوادیت و کریمی موضوعات مترادف نزدیک به هماند که با ایثار فرق دارد. آن کس که خودش احتیاج ندارد و میبخشد سخاوت نیست.
اگر برتری دادن دیگران بر خود یا برتری دادن سود دیگران بر سود خود برای دنیا باشد یا فقط برای خوشحالی خلق باشد، مصداق حقیقی ایثار را پیدا نمیکند. لازمه ایثار این است که برای خدا باشد، بخل نداشته باشد و دیگر آنکه نباید به طرف مقابل منّت بگذارد و خدا شکر کند که توفیق ایثار کردن را به او داده است. پس در این صورت اگر عوارضی هم برای او داشته باشد، مثل گرسنگی را قبول میکند و تحمّل مینماید.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «غایه المکارم الایثار: حدّ اعلای بزرگواریها، ایثار و از خود گذشتگی است.»
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «الایثار اَعلی الایمان: ایثار بالاترین (درجه) ایمان است.»
ایثار تخصیص است و اختیار. اگر از روی میل انجام شود، نیکو شمرده میشود و اگر با اکره صورت گیرد صحیح خوانده میشود.
ایثار بر سه درجه است:
۱) درجه اول از ایثار این است که ایثار، راه را بر سالک سدّ نکند، موجب تضییع وقت نشود و شرع مقدّس آن را حرام نکرده باشد. (مثلاً شخص نمیتواند عیال یا فرزندان خود را ایثار کند یا قوتی که موجب بقا اوست را ببخشد و خود به هلاکت افتد.)
و این امر به سه چیز تسهیل میگردد: بزرگ شمردن حقوق حق عزّ اِسمه، زشت شمردن امساک و بخل و رغبت به مکارم اخلاقی.
۲) درجه دوم ایثار در جهت جلب رضای حق صورت میگیرد. سالک این ایثار را برای رضای خدا متحمّل میشود هر چند خرج و نفقه آن سنگین شود یا گرفتاری آن شدید باشد یا باعث شود سالک جسماً ضعیف گردد و این در این مقام به سه چیز سهل میشود: پاکیزگی طینت و طهارت اصل، نیکویی سلم و حسّ تمکین، قوّت یافتن نیروی صبر.
۳) درجه سوم ایثار انتسابش به حقتعالی است. در این مقام، کمال ایثار به گذشت و چشمپوشی از ایثار است. چه آنکه ایثار، خود برای سالک دعوی مالکیّت است.
این ایثار وقتی به کمال میرسد که ایثار کننده از مشاهده و رؤیت ایثار خلاص گردد و این خلاصی نیز وقتی است که سالک از رؤیت ترک ایثار هم رهایی یافته باشد.
(با اینکه ایثار امری ممدوح و پسندیده است و نشانه جوانمردی و همّت است، کسی به کمال میرسد که از ایثار هم بگذرد. چون آنکه خود را میبیند، امر ایثار در نظر او سخت جلوه دارد. ایثار نشانه دعوی ملک و ادّعای مالکیّت است. از این جهت کمال ایثار این است که ایثار کننده از رؤیت ایثار و رؤیت ترک ایثار هم بگذرد؛ مرد حق از خود چیزی ندارد تا آن را در راه رضای حق از دست بدهد.)
در درجه بالای ایثار این است که خود ایثار را نبیند و آن را فعل حق بداند. «این طلب در ما هم از ایجاد توست.» (مولانا).
به خدا میگوییم: خودت در ما این مقام ایثار را ایجاد کردی. پس اگر به ایثار نگاه شود، مقامش پایینتر است؛ و آنکه ایثار رؤیت نشود بالاتر است. توحید افعالی است؛ فعل خداست امّا به صفت ایثار.
پس کمال ایثار این است که رؤیت ترک ایثار کند یعنی ایثار را نبیند. بداند مالک مال و مالک جان حق بوده و او ایثار کرده است.
صد نشان باشد درون، ایثار را صد علامت هست نیکوکار را (مثنوی)
مال در ایثار اگر گردد تلف در درون، صد زندگی آید خَلَف
ایثار برگزیدن اولی تر است بر آنچه کمینهتر بر نیکوتر. ایثار در سه چیز است:
۱) یکی ایثار از دنیا بر خلق؛ که ثنا از شغل بِه و دعا از گنج مِه و بهشت از بها برتر.
۲) دوم ایثار از عمر بر دل؛ که دل از زندگانی بهتر و فراغت از جوانی برتر و آشنایی از جان عزیزتر.
۳) سوم ایثار از علائق بر دین؛ که دین در فراغت بیاساید و در خلوت نیالاید و در تفکر بیفزاید.
در سوره حشر ۹ آمده: «وَ یؤثرونَ عَلی أنفسِهِم وَ لو کانَ بِهِم خصاصَةٌ: اگرچه خود نیازمند به چیزی باشند دیگران را بر خویش مقدم دارند و ایثار کنند.»
مرحوم کربلایی احمد تهرانی فرمودند: «جوان که بودم، در تهران حمّال جوانی را میشناختم که تکّه نانی در دست داشت و خیلی گرسنه بود. وقتی خواست بخورد، سگ گرسنهای با بچههایش را در خرابهای دید. دلش سوخت و همه آن نان را به آنان داد. فردای آن روز در میدان بار، خانمی خرید کرد و از جوان خواست تا این متاع را به خانهاش ببرد. در راه آن خانم از اوضاع مادّی او سؤال کرد و راستگویی او را در جواب یافت. پس شیفته او شد و با او ازدواج کرد. پس از مدّتی به برکت امام حسین علیهالسلام و ایثار به سگ یکی از تجّار بزرگ شد و در امور خیرات و خدمت به خلق بسیار کوشا بود.»