اَلِف

الف، اشاره به ذات احدیت دارد.

از عالم معنا الفی بیرون تاخت. هر که آن الف را فهم کرد، همه را فهم کرد. هرکه آن الف را فهم نکرد، هیچ فهم نکرد. طالبان چو بید می‌لرزند از برای فهم آن الف.

اما برای طالبان سخن دراز کردند، شرح حجاب‌ها را که هفت‌صد حجاب است از نور و هفت‌صد حجاب است از ظلمت ره. به حقیقت رهبری نکردند، ره زنی کرد. ایشان را نومید کردند که ما این همه حجاب‌ها را کجا بگذاریم؟ همه حجاب‌ها، یک حجاب است. جز آن یکی، هیچ حجابی نیست. آن حجاب، این وجود است.

یکی از تمثیلات عرفا درباره حقیقت مطلق و ذات بی‌چون واجب‌الوجود، الف است؛ زیرا الف را اشاره به ذات احدیّت می‌دانند. از این رو که حق در ازلِ آزال، نخستین موجود بوده است.

اَلف را قطب حروف گویند؛ زیرا اَلِف مقوِّم حرف است و در همه حروف – یا با واسطه یا بی‌واسطه حضور دارد و به‌منزله مادّه آن‌ها محسوب می‌شود. به عبارتی، حروف مختلف با اشکال و نام‌های مختلف نظیر ب و ت و … در واقع همان الف هستند که به آن صورت‌ها در آمده است.

جامی گوید:

اَعیان حروف، در صُوَر مختلف‌اند **** لیکن همه در ذات الف، مؤتلف‌اند

از روی تعیّن، همه با هم غیرند **** وز رویِ حقیقت، همه عینِ الف‌اند

بنابراین موجودات و ممکنات به‌مثابه حروف‌اند و وجود مطلق باری‌تعالی که سبب ظهور و مقوّم آن ممکنات و موجودات شده به‌مثابه الف است.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.