با همّت تر از حاتم
کسی از حاتم طایی، سخاوتمند معروف پرسید: «از خود با همّت تر دیدهای»؟ گفت: «آری؛ روزی چهل شتر برای سران عرب قربانی کردم. از قضا برای حاجتی به صحرا رفتم. خارکنی را دیدم که پشتهی هیزم را فراهم کرده تا به شهر بیاورد و بفروشد.
به او گفتم: چرا به مهمانی حاتم نمیروی؟ او در جواب گفت:
هـر که نان از عمل خویش خورد **** منّـــت حـاتــم طــایی نـبـرد
پس فهمیدم او از من با همّت تر است». (حکایتهای گلستان، ص 161)