بخل

بخل ضدّ سخاوت است و آن خودداری از دادن دارایی به دیگران و یا استفاده نکردن خود از متاع دنیوی است.

از امام حسن علیه‌السلام دربارهٔ بخل پرسیدند فرمود: «بخل آن است که مرد آنچه را انفاق کرده، تلف (و بیهوده) پندارد و آنچه را که به دست آورده، شرف انگارد.»

بخل از علائم دنیادوستی است و یکی از دام‌های شیطان که مانع از ده‌ها فضایل مانند انفاق و بخشش و ایثار و کمک به دیگران و … می‌شود.

کم دیده شده یا دیده نشده که اهل سلوک بخیل باشد. چون اگر بخیل باشد، دیگر صدقه نمی‌دهد، مهمانداری نمی‌کند، انفاق نمی‌کند، حقّ واجب (خمس و زکات) را ادا نمی‌کند البته زکات فقط به مال نیست؛ علم، صفات خوب هم زکات دارد که زکات آن پخش و نشر آن است تنگ‌نظر و حریص می‌شود، صله‌رحم به جا نمی‌آورد و …

امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «بخل گردآورندهٔ بدی‌ها و زشتی‌هاست و افساری است که (شخص) با آن به هر زشتی کشیده می‌شود.»

بخیل، بعید از حق و دور از صفت اولیاءست.

پس نمی‌شود که کسی یاد خدا کند، امّا خودش امساک نمود و بخل ورزد.

رسول خدا صلی‌الله علیه و آله فرمود: «بی‌شباهت‌ترین شما به من بخیل و بدزبان و زشت‌گوی است.»

امام صادق علیه‌السلام فرمود: «برای بخیل همین بس که به پروردگارش بدگمان است. هرکس به عوض و تاوان بخشش یقین داشته باشد، نیکو بخشش می‌کند.»

پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «بخل او ایمان هرگز در قلب بنده‌ای با هم جمع نمی‌شوند.»

باز از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله روایت است: «دو خصلت در مسلمان جمع نمی‌شود: بخل و بدخویی.»

پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «هیچ‌چیز به اندازهٔ بخل در محو کردن ایمان کارگر نمی‌شود.»

امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «سه چیز هلاک‌کننده است: بخل، عجب و پیروی از هوای نفس»

سه چیز از مهلکات است ای خردمند **** که از او مردان افتند در بند

یکی بخل و یکی عجب است و سوم **** هوای نفس باشد این سه پیوند

امام صادق علیه‌السلام فرمود: «جاهلٌ سَخیّ اَفضَلُ مِن ناسکٍ بخیلٍ: نادان گشاده‌دست از پارسای بخیل بهتر است.»

و پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «غذای سخی دوا و غذای بخیل درد است.»

معالجه بخل هم جنبهٔ علمی دارد و هم جنبهٔ عملی:

جنبه علمی آن است که آفت بخل را بشناسد و فواید جود و کرم را بداند و بداند که خانهٔ دیگری (آخرت) غیر از این خانه (دنیا) نیز هست؛ و بهتر است شرح احوال سخاوتمندان را بخواند و بداند که شیطان قرین اوست و او را از فقر می‌ترساند ولی توجه ندارد که بعد ورثه مالش را می‌خورند و هیچ باقیات‌صالحاتی برایش باقی نمی‌ماند و اینکه «بخیل از خدا، از بهشت و از مردم دور است.»

جنبهٔ عملی این است که از نزدیک شدن به اهل بخل پرهیز کند و حقوق واجبه مانند خمس و زکات را بپردازد تا مالش پاک شود و راحت بتواند خرج کند و خود را بر عطا و بخشش بدارد و از مال دل برکند و به فقرا احسان نماید تا زمینه از بنی رفتن این صفت و تبدیل آن به صفت بذل و احسان فراهم شود.

عمده در علاج این صفت؛ قطع اسباب آن است که همان دوستی مال و دنیا و طول اَمَل است.

نقل است:

جوانمردی در جنگ با سپاه تاتار (ترکستان) به زخمی شدید مبتلا شد. شخصی به او گفت: «فلان بازرگان دارویی شفابخش دارد. اگر از او بگیری، خوب می‌شوی.»

چون بازرگان به بخل معروف بود، جوانمرد گفت: «اگر از او این دارو را بخواهم یا می‌دهد، یا نمی‌دهد. اگر دارو را داد، در فروختن آن یا منفعت کند یا منفعت نکند. به هر حال داروی او که بخیل است زهر کُشنده خواهد بود. داروی ناپاک که با منّت به دست آید، ممکن است موجب سلامتی تن شود ولی از سوی دیگر موجب رنجش و ضعف روح خواهد شد.»

اگر حنظل خوری از دست خوش‌خوی **** به از شیرینی از دست ترشروی

بخل بر دو نوع است: ۱) مضایقه در مال؛ و آن دریغ داشتن مال و امکانات در حق کسی که سزاوار کمک و اعانت است. ۲) ترک ایثار؛ از دیدگاه عرفانی بخل ترک ایثار است. ایثار در مال و ایثار در جان. میبدی از قول خواجه عبدالله انصاری نقل می‌کند که بخل «به زبان اشارت ترک الایثار فی زمان الاضطرار است.»

ترک ایثار در جان، از آنجا که هدف نهایی سیر و سلوک عرفانی فانی شدن در حق است و تسلیم کردن جان عاریتی است به دوست و پیوستن به جانان، سالک باید همواره آمادهٔ ایثار جان خود در راه جانان باشد و آن‌کس که چنین نکند بخل ورزیده است.

حکما، بخل را محو صفات انسانی و اثبات عادات حیوانی دانسته‌اند.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.