بسط

بسط در لغت به معنای وسعت و گشادگی و فراخی است؛ و در اصطلاح واردی است که موجب قبول و رحمت و انس باشد و حال شادی و سرور است که از رجاء در قلب ناشی می‌شود و یا اکتساب و جدّ و جهد حاصل نمی‌شود.

پس مجاهد را زمانی بسطِ دل **** یک زمانی قبض و درد و غِشّ و غِل (مثنوی)

بسط، نشاط و سرخوشی سالک در هنگامی است که پیوند خود را با خدای متعال روشن و استوار می‌بیند و خوف قهر ندارد و می‌توان بسط را ناشی از تجلِّیات جمالی بر سالک دانست.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «السّرورُ یبسطُ النَّفسَ وَ یُثیرُ النّشاط: شادی می‌گشاید نفس را و برمی‌انگیزاند نشاط را» و این باعث می‌شود آدمی به اعمال رغبت پیدا کند و آن‌ها بر او گران نباشد.

و فرمود: «الغمُّ یَقبِضُ النَّفسَ وَ یَطوی الانبساطَ: اندوه گرفته می‌کند نفس را و درمی‌نوردد گشادگی را»

البتّه حدّ اعتدال نباید بیرون رفت و خرج کردن از مایه‌ها بر مبنا باید باشد. مگر در مورد سالکی که قالبش قبض یا بسط باشد.

گفته‌اند: قبض دل‌ها در بسط نفوس و بسط دل‌ها در قبض نفوس است.

مبتدیان گرفتار نفس امّاره (شیطان نفس) هستند و نفس تا در مرحلهٔ امّاره است، گرفتار حزن و حیرت و متصف به نشاط و شادی است. امّا وقتی به مرحله قلب رسید، گاه مغلوب و گاه غالب آید و وجود قبض و بسط مرسالک راست در این وقت به اعتبار غلبهٔ نفس و ظهور صفت او؛ یعنی که چون نفس مغلوب شود، غمگین می‌گردد و گرفتار حالت قبض می‌شود و چون غالب آید، شادمان می‌شود و به حال بسط می‌آید.

موضوع بسط در مقابل قبض است. لذا سالکینی که خراباتی (عشقی، محبّتی) اند مثل شیخ محمّد بهاری یا حاج اسماعیل دولابی بسط این‌ها بر قبضشان غالب است.

دیگر آن‌که دید افراد باسط و گشایش پذیریی آن‌ها هم بیشتر از کسانی است که در قبض‌اند و در زندگی هم سختگیر نیستند. در روایت آمده: «هرکس که خدا نعمت‌هایش را فراوان دارد، لازم است احسان را بر مردم فراوان کند؛ مَن اَوْسَعَ الله عَلَیه نِعَمَهُ وَجَبَ علیه ان یُوَسِّعَ النّاسَ اِنعاماً»

افرادی که دست باز دارند، وقتی خدا گشایشی به آن‌ها می‌دهد، اینان آن را به دیگران می‌رسانند و گسترش می‌دهند و در حال نشراَند و دید اینان «یا من سَبَقَت رحمتهُ غَضَبَه: ای خدایی که رحمت تو غَضبت را پیشی گرفته» لذا هم نسبت به خانواده‌شان و هم اجتماع خوشی‌ها، صلاح کارها، محبّت ها و ایثارها را گسترش می‌دهند. لذا زمینه شفاعت هم برای اهل بسط بیشتر از اهل قبض است.

در دعای شب جمعه آمده: «یا باسط الیدین بالعطیه»

نشانهٔ دیگر اهل بسط این است که برای مردم راه‌بندان نمی‌کنند و مردم را مأیوس نمی‌کنند (و ترافیک ایجاد نمی‌کنند.)

در شرح‌حال سید احمد کربلایی نوشته‌اند وقتی عبادت می‌کرد، خیلی گریه می‌کرد و بعد که صبح می‌شد شروع می‌کرد به خندیدن. آقای کشمیری، آقای قاضی و سید احمد کربلایی مناجاتی (خوفی) نبودند؛ بسطی بودند، لباس خوب می‌پوشیدند و به وقتش غذا را هم خوب می‌خوردند و برای دستگیری خلق مثل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی نبودند که همش از خوف صحبت کنند.

در قرآن اگر کلمه بسط به کار رفته در موضوع رزق به کار رفته: «وَ لَو بَسَطَ اللهُ الرِّزقَ لِعِبادِهِ لَبَغوا فی الارض» (شوری ۲۷) و یا زمین را فرمود که گسترش داد: «وَ الله جَعَل لکم الارض بَساطا» (نوح ۱۹) امّا بسطی که موردبحث ماست از حالات روحی سالک است که در طریقت استعمال می‌شود.

شاید بتوان گفت باسط یکی از مصادق بشیر و مبشّر است و اگر پیامبر مُنذِر است از مصادقش می‌توانیم بگوییم قابض است. چون بشارت‌ها بسط و سرور می‌آورد و انذارهای از عذاب و قیامت قبض و غم می‌آورد.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.