بَرق
برق به معنای درخشش و درخشندگی است.
برق، نور جهنده و برق واری که زود منقطع شود.
در بدایت حال انوار بیشتر بر مثال بروق، لوامع و لوایح پدید است و چندان که صِقالت زیاد شود، انوار به قوّت تر و زیادتر میگردد.
هرچه در صورت بروق و لوامع آید، بیشتر از منشأ ذکر و وضو و نماز خیزد و گاه بوَد که از غَلبات انوار روح، حجب صفات بشری مُنخَرِق شود و بر امثال ابر و پرتوی از روحانیت در صورت برق مشاهده افتد.
وقتی مریدی از مریدان شیخ ابوسعید ابوالخیر وضو ساخته بود، در خلوتخانه، نوری در نظرش آمد. نعرهای بزد و بیرون دوید و گفت: خدای را بدیدم! شیخ ابوسعید احوال دانست و فرمود: ای کار نادیده! آن نورِ وضوی تو بود. تو از کجا و آن حضرت از کجا!
در روایات آمده وضو نور است، ذکر نور است، نماز نور است، قرآن نور است. اهل ذکری منزل استاد آمده بود، از دهانش ذرّههای نور بیرون میآمد و خودش متوجه نبود. چون اهل ذکر است این حرفها همه تبدیل به نور میشود.
نورها و رنگهایشان در خواب و کشف تعبیری دارد. مثل نور سیاه، نور سفید، سرخ، … و تشخیص آن با استاد است. چون مثلاً اثیری لاهیجی در شرح گلشن راز گوید: آخرین نوری که سالک میبیند، نور سیاه است که این نور نفس است ولی کلیّت ندارد. سالکانی بودهاند که در ابتدای سلوکشان نور سیاه دیدهاند. پس تشخیص با استاد است. گاهی نور از عبادت، مثل کسی که کم میخورد، کم میخوابید، گریه میکرد و همینطور که قرآن میخواند، نور میبیند؛ این نور نفس است. چون عمداً خودش را به این کار وامیدارد و بر اثر فشار نفس، قوّه تخیّل نوری از خودش پدید میآورد.
آیت الحق سید عبدالکریم کشمیری نماز مغرب میخواند و نوری مثل نور تِرن (قطار) دید. فرمودند دقّت کردم، دیدم آن روز نادعلی خوانده بودم و اثر آن بود که در نماز مغرب ظاهر شد.
برق، نوعی از جلوههایی است که سالک یکباره از غیر، بیگانه و با حق انس میگیرد.
برق، اوّلین جلوههای است که برای سالک پیش آید و موجب گردد که او در وادی محبّت قرار گیرد. برق برای سالک به منزلهٔ اذن دخول او به مقام محبّت است و وَجد بهمنزله زاد برای اوست. سالک ابتدا به برق میرسد بعد به وجد.
برق بر سه درجه است:
درجه اوّل: نوری است که از عین الرّجاء (چشم امید) سالک ساطع است. این نور، قلیل از عطایای حق را به چشم سالک زیاد نموده، رنج بسیار را در نزد او کم کرده و تلخی احکام (اوامر) را به کام سالک شیرین سازد.
درجه دوم: برقی است از جانب وعید حق به سالک روی آورد. این برق از آن جهت است که سالک بدان تحذیر میگردد. این برق؛ دور را در نظر سالک نزدیک، سالک را از خلق دور و او را راغب میسازد که در تطهیر باطن بکوشد.
درجه سوم: برقی است که لطفاً از جانب حق به سالک میرسد. سالکی که به مفهوم فقر برسد، از این برق برخوردار است. این برق، سحاب سرور در دل سالک ایجاد کرده و از آن سحاب قطرات طرب را بریزاند و نهرهای افتخار را جاری کند. (شرح: منظور تراوش افکار عالیه از سالک است که موجب سرور و نشاط خاطر و سبب افتخار و مباهات اوست که سرور از اشراق افاضاتی است که از جانب حق به او میرسد.)
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر **** وه که با خرمن مجنون دل افکار چه کرد! (حافظ)