وبلاگ

بیرون رفتن زبیر از جنگ جمل

جنگ جمل (بصره) را افرادی مانند طلحه و زبیر، به راه انداختند؛ جنگ شروع شد و دو صف در مقابل یکدیگر قرار گرفتند؛ امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «چه می‌خواهید و چه منظور از این جنگ دارید؟»

گفتند: «خون عثمان را مطالبه می‌کنیم!» حضرت فرمود: «خدا کشندگان عثمان را لعنت کند حالا چه می‌خواهید؟» بعد به سپاهیانش دستور داد تیری رها نکنید و نیزه و شمشیری به کار نگیرید تا نزد خدا معذور باشید.

یکی از مهاجمین مقابل، تیری انداخت و یک نفر از یاران حضرت را کشت و دیگری تیری رها کرد و «عبدالله بن بدیل» را به قتل رسانید.

وقتی کشته‌ها را نزد حضرت آوردند، فرمود: «خدایا! تو گواه باش».

حضرت از وسط میدان، زبیر را خواند و فرمود: «نزدیک من بیا تا مطلبی را بگویم».

زبیر گفت: «در امان هستم؟» حضرت فرمود: «در امانی». زبیر، نزدیک آمد و حضرت به او فرمود: «یاد داری روزی رسول خدا بر ما عبور کرد و به صورتم خندید و من هم خندیدم؛ تو گفتی: یا رسول‌الله! علی مزاح و شوخی را ترک نمی‌کند. پیامبر فرمود: روزی آید که تو با علی علیه‌السلام می‌جنگی و تو ستمکار خواهی بود؟!» زبیر گفت: «آری فراموش کرده بودم و اگر به خاطر داشتم هرگز اقدام به جنگ با تو نمی‌کردم به خدا قسم دیگر با تو نمی‌جنگم».

امام به لشکرگاه خویش برگشت و فرمود: زبیر با خدا عهد کرد که با شما نجنگد. زبیر نزد عایشه رفت و گفت: «از وقتی‌که به عقل رسیدم در تمام کارها با بینایی کامل، وارد شدم جز در این مورد که علی علیه‌السلام مرا متذکر کلامی کرد که از پیامبر شنیده بود».

عایشه گفت: «پس چه می‌کنی؟» زبیر در جواب گفت: «اینان را وامی‌گذارم و می‌روم». عبدالله بن زبیر گفت: «میان این دو جماعت را جمع کردی و شمشیرها را برای یکدیگر تیز و آماده کردی حالا می‌خواهی بروی؟! نه تو از پرچم‌های علی علیه‌السلام و جوانان شجاع همراه که از آن‌ها مرگ می‌بارد ترسیدی و می‌خواهی فرار کنی».

زبیر گفت: «مثلِ من کسی را به ترس سرزنش می‌کنی؟! نیزه‌ات را به من بده؛ نیزه را گرفت و بر لشکریان علی علیه‌السلام حمله کرد».

حضرت فرمود: «به او میدان بدهید و راه را باز کنید که جنگ نخواهد کرد. زبیر طرف راست و چپ لشکر را شکافت و به قلب لشکر رسید و از سوی دیگر خارج شد و به محل خود برگشت و به فرزندش، عبدالله گفت: «بی‌مادر! شخص ترسو چنین می‌کند؟!» این بگفت و از میدان جنگ بیرون رفت. (تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 171- پیغمبر و یاران، ج 3- بحارالانوار، ج 18- کامل ابن اثیر، ج 3)

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.