بیهوشی
در سوره اعراف ۱۴۳ فرمود: «و چون موسی به وعدهگاه ما آمد و پروردگارش با وی سخن گفت، عرض کرد: پروردگارا، خویش را به من بنمای تا در تو بنگرم، فرمود: مرا هرگز نخواهی دید امّا در این کوه بنگر! اگر بر جای خود استوار ماند مرا نیز خواهی دید و همینکه پروردگار بر آن کوه تجلّی کرد آن را با خاک یکسان ساخت و خَرَّ موسی صَعِقاً: موسی بیهوش افتاد و چون به خویش آمد گفت: منزهی تو، به پیشگاهت توبه آوردم و من نخستین مؤمن هستم.»
کسی که بیهوش میشود، حکم ندارد، فانی میشود. خدای متعال بر حضرت موسی تجلّی کرد و او بیهوش شد و بعد هم که از میقات بازگشت با کسی صحبت نمیکرد و آب و غذا نمیخورد و نمیخوابید… و این مقامی است که برای عارف هم ممکن است تجلّی شود و سالک جذبهای پیدا میکند که از خود بیخود میشود مثل کسی که مست و بیهوش است.
نخست، نعلین ز پای برکن **** سپس قدم نِه به طور أیمَن
که در فضایش ز صیحه لَن **** فتاده بیهوش، هزار موسی
بیهوشی مقام طمس است که عبارت است از فناء احکام بشریت و انتفاء صفات امکانیت.
رسم این وادی فراموشی بود **** گنگی و کری و بیهوشی بود
در روایت است که امام صادق علیهالسلام روزی در حال نماز حالتی بدو دست داد که افتاد و غش کرد. از امام سؤال شد این چه حالت بود که بر شما عارض شد؟
فرمود: «پیوسته آیه ایّاکَ نَعبُد و ایّاکَ نَستَعین را تکرار کردم تا از گویندهاش شنیدم.»