ترجیح درویشی بر گنج های دنیا
چون مشرکان، پیامبر صلیالله علیه و آله را طعن به درویشی زدند و گفتند: «چه پیامبری است که غذا میخورد و در بازار راه میرود و …». پیامبر از حرفهای اینان دلتنگ شد. جبرئیل آمد و گفت: «خدایت سلام میرساند و میفرماید ما هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادیم، مگر طعام میخورد و در بازار برای طلب معاش میرفت…».
جبرئیل گفت: «دری از درهای آسمان بگشادند که هرگز پیش از آن نگشاده بودند…» و گفت: «یا رسولالله بر تو بشارت باد. این در را برای تو گشادند و آن فرشته که میآید، رضوان است».
رضوان بهشت آمد و پیامبر صلیالله علیه و آله را سلام کرد و گفت: «خدایت سلام میکند و این کلیدهای گنج دنیاست. اگر خواهی آن را بردار و هیچ از ثواب تو کم نشود». پس به اشاره جبرئیل، زمین تواضع کرد. و پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «مرا حاجت به این نیست، من درویشی را دوست دارم و آنکه بندهی صابر و شاکر باشم». (تفسیر ابوالفتوح، ج 4، ص 47- شرح مثنوی معنوی، زمانی، ج 1، ص 1114)