تفأّل و تطیّر
تفأّل یعنی فال نیک زدن و به شگون خوب گرفتن است؛ و تطیّر به معنای فال بد زدن است.
فال زدن را اگر خیر باشد، تفأّل و اگر شرّ باشد، تطیّر میخوانند که عبارت است از استدلال به یکی از حوادث به حادثهای دیگر که بعد میآید و در بسیاری از موارد مؤثر هم واقع میشود و آنچه انتظارش را دارند پیش آید، چه خیر و چه شرّ.
چیزی که هست فال بد زدن مؤثرتر از فال خیر زدن است (و این تأثیر به آن چیزهایی که به آن فال میزنند مربوط نیست) بلکه این تأثیر مربوط به نفس فال زننده است.
نکته آنکه اسلام میان فال خوب و فال بد فرق گذاشته و همواره دستور داده تا مردم فال نیک بزنند و از تطیّر یعنی فال بد زدن دوری کنند.
امام صادق علیهالسلام فرمود: «فال چنان باشد که صاحبش به دل نهد، اگر آسانش گیری آسان است و اگر سختش بگیری سخت است؛ و اگر چیزی نگیری، چیزی نیست.»
انبیاء گفتند: فالِ زشت و بَد **** از میان جانتان دارد مَدَد (مثنوی)
پس تفأل و تطیّر مربوط به نفس صاحب آن است.
روایات زیادی وجود دارد که پیامبر صلیالله علیه و آله تفأّل به خیر میزد و تطیّر را ناپسند برمیشمارند. از جمله روایت است از رسول خدا صلیالله علیه و آله که فرمود: «تفالوا بِالخیر تجده: فال نیک بزنید تا آن را بیابید.»
تطیّر از ماده «طیر» به معنی پرنده است و چون عرب غالباً بهوسیله پرندگان فال بد میزدند عنوان تطیّر به معنی فال بد زدن آمده است.
رسول خدا صلیالله علیه و آله فرمود: «الطیّره شرک: فال بد زدن شرک به خداست.»
یعنی هرکس در نظام عالم فال بد را نشانه شر بداند، سوء ظنّ و بدگمانی داشته و در مقام توحید افعالی برای خدا شریک قرار داده است.
هرکجا افسانهٔ غم گستری ست **** هرکجا آوازهٔ مُستَنکَری ست (مثنوی)
هرکجا اندر جهان، فال بدی ست **** هرکجا مَسخی، نکالی مأخذی ست
در مثال و قصّه و فال شماست **** در غمانگیزی، شما را مشتهاست
یعنی در هر جا که ماجرای غمانگیزی است و در هرکجا که شومی وجود دارد و در هر جایی که تحوّلات زشت و ناهنجار صورت میگیرد و عذابی اتّفاق میافتد؛ همهٔ این زشتیها و گرفتاریها در حکایات و تعابیر و سخنان شما وجود دارد و شما میل زیاد دارید تا وقایع ناراحتکننده و تشویش آور را به زبان آورید.
پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «اِذا تطیَّرتَ فَامضِ: هرگاه فال بد زدی از آن درگذر.»
وقتی مردم کوفه برای امام حسین علیهالسلام نامهها نوشتند، حضرت نایب خاصّ خود، مسلم بن عقیل را به طرف کوفه فرستاد. مسلم با چند نفر کوفی ابتدا به مدینه رفتند و پس از زیارت و وداع با قبر مبارک پیامبر صلیالله علیه و آله با خانوادهٔ خود خداحافظی کرده و دو نفر راهنما از قبیله «بنی قیس» استخدام نموده و به طرف کوفه حرکت کردند. چون از مدینه خارج شدند، راهنمایان خواستند از راه نزدیکی به کوفه روند که گرمی هوا و تمام شدن آب سبب شد که آن دو نفر جان سپردند و مسلم با هر زحمتی که بود خود را به قریهای به نام «مضیق» رساندند و در آنجا به همراه چند نفر کوفی آب نوشیدند و از مرگ نجات پیدا کردند.
پس مسلم نامهای برای امام حسین علیهالسلام به مکّه نوشت و جریان راه گم کردن و مردن دو راهنما را در آن نوشت و متذکّر شد که این سفر را به فال خوب نگرفتم. اگر اجازه دهید دیگر به این سفر ادامه ندهم. امام علیهالسلام در جواب نوشتند: «به مأموریتی که میرفتی برو. من از جدّم پیامبر صلیالله علیه و آله شنیدم که فرمود: ما اهلبیت هرگز فال بد نزنیم و کسی ما را تطیّر نکند.» مسلم پس از دریافت نامه مأموریت خود را به سمت کوفه ادامه داد.
یکی از یاران امام دهم علیهالسلام گفت خدمت امام هادی علیهالسلام رسیدم در حالی که در مسیر راه، انگشتم مجروح شده بود و سواری از کنارم گذشت و صدمهای به شانهام زد و در وسط جمعیتی گرفتار شدم و به سبب آن لباسم پاره شد. آن روز را به فال بد گرفتم و گفتم: خدا مرا از شرّ تو ای روز بد حفظ کند! عجب روز شومی هستی. امام این حرفم را شنید و فرمود: «تو با ما ارتباط داری و چنین میگویی! روز که گناهی ندارد، آن را گناهکار میشماری.» از شنیدن این حرف به خودم آمدم و به خطای خود پی بردم و عرض کردم: ای مولای من. اینک استغفار میکنم و از خدا طلب آمرزش مینمایم. امام فرمود: «هنگامیکه کیفر اعمال شما در این روزها دامانتان را میگیرد، روزها چه گناهی دارند که آن را شوم میشمارید.»
خلاصه اینکه در اسلام روایات زیادی در باب تفأل و تطیّر آمده. عرب به هر چیزی فال میزده مثلاً صدای غراب (کلاغ) یا نوع نشستن یا پرواز پرندگان یا آواز پرندگان در روز یا شب. رسول خدا تطیّر را مربوط به حیوانات ندانسته بلکه آن را از انسان میداند و میفرماید فال خوب بزنید. چهبسا هنوز هم در ایران مثلاً مردم به عطسه اعتقاد دارند که اگر عطسه بیاید باید صبر کرد با اینکه در کار خیر باید سرعت به خرج داد و عطسه مبنایی ندارد.