جبرئیل
جبر در لغت سریانی به معنی بنده و ایل به معنی خداست. لذا جبرئیل یعنی بنده خدا و آن ملکی مقرّب است که برای انبیاء وحی میآورد.
ابن عبّاس روایت میکند که رسول خدا صلیالله علیه و آله فرمود: «برتر فرشتهها جبرئیل است.»
روحالامین و روحالقدس از القاب جبرئیل است.
روزی جبرئیل در خدمت رسول خدا صلیالله علیه و آله مشغول صحبت بود که علی علیهالسلام وارد شد. جبرئیل چون آن حضرت را دید، برخاست و شرایط تعظیم بهجای آورد. رسول خدا صلیالله علیه و آله فرمودند: ای جبرئیل از چه جهت به این جوان تعظیم میکنی؟ عرض کرد: چگونه تعظیمش نکنم که او را بر من حق تعلیم است. پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: چه تعلیم؟ عرض کرد: در وقتی که حقتعالی مرا خلق کرد، از من پرسید: تو کیستی و من کیستم؟ من در جواب متحیّر ماندم و مدتی در مقام جواب ساکت بودم که این جوان در عالم نور به من ظاهر گردید و اینطور به من تعلیم داد که بگو: «تو پروردگار جلیل و جمیلی و من بنده ذلیل جبرئیلم» از این جهت او را که دیدم، تعظیمش کردم.
پیامبر صلیالله علیه و آله پرسیدند مدّت عمر تو چند سال است؟ عرض کرد: یا رسولالله، در آسمان ستارهای است که هر سی هزار سال یکبار طلوع میکند من او را سی هزار بار دیدهام.
در زمان رسول خدا صلیالله علیه و آله تاجری بود به نام دحیه کلبی که در جنگهای پیامبر همانند احد و خندق و … شرکت داشت و به قدری زیبا بود که در جمال و زیبایی او را مثل می زدند.
و رسول خدا صلیالله علیه و آله غالباً جبرئیل را به صورت دحیه کلبی مشاهده میکرد. البته تشکّل جبرئیل بهصورت دحیه کلبی بنا به خواست پیامبر اکرم بوده.
رسول خدا صلیالله علیه و آله جبرئیل را دو بار بهصورت اصلیاش رؤیت فرمود. یکبار در زمین و یکبار در آسمان. در زمین، وقتی رسول خدا صلیالله علیه و آله در حراء بود و جبرئیل از مشرق بر او طلوع کرد و همه اُفق را بست.
در آسمان، در شب معراج وقتی رسول خدا صلیالله علیه و آله به سدرةالمنتهی (درختی در سمت راست عرش بالای آسمان هفتم) رسید، توقف کرد و دیگر همراه رسول خدا جلوتر نرفت و وقتی پیامبر علّت را پرسید در جواب عرض کرد: «اگر به اندازه یک انگشت نزدیکتر شوم، سحاب جلال حق مرا بسوزاند.»
عقل چون جبرئیل گوید احمدا **** گر یکی گامی نَهَم سوزد مرا (مثنوی)
تو مرا بگذار، زین پس پیش ران **** حدّ من این بود، ای سلطان جان
عرفا در بیان توقف جبرئیل گویند که جبرئیل به عالم عقول تعلّق دارد و سدرةالمنتهی مرز نهایی سیران عقول است. پس حتّی ملک مقرّب را هم حدّ و مقامی است اِلّا انسان کامل.
در آن موضع که نور حق دلیل است **** چه جای گفتگوی جبرئیل است (شبستری)