جواب تمسخر

فاضل ثقه، حاج حسن قزوینی در کتاب خود ریاض الشهادة می‌نویسد: که اهل سامره نوعاً غیر شیعه هستند و زن به شیعه نمی‌دهند؛ و اگر اتفاق بیفتد فامیل آن‌ها را اذیت می‌کنند. مردی از نواحی فارس ایران به نام محمّد علی که در کربلا ساکن بود؛ از نظر مادی فقیر بود. مدتی به شهر خوی رفت و به احسان پسر حسین‌خان خویی که پدرش احمدخان متکفل تعمیر بارگاه عسکریین بود، دست یافت و بعد مأمور شد در سامراء سر قبر پدرش احمدخان خویی قرآن بخواند و چراغ روشن کند تا حقوقی هم دریافت کند. محمّد علی (مؤلف ریاض الشهادة) برایم نقل کرد که: دختری از غیر شیعه را دیده و عاشق شده بود و خواستگاری رفت ولی آنان امتناع کردند. اول پدر دختر قبول کرد ولی بعد از مدتی مرد. هر چند التماس از مادر و دختر می‌کردم و دولتی‌ها را واسطه قرار می‌دادم فایده‌ای نداشت. روزی اول مغرب در رواق دو امام، بر سر قبر احمدخان قرآن می‌خواندم و می‌خواستم نماز بخوانم، دختر و مادرش آمدند به درگاه مرقد عسکریین و ناسزا و بی‌ادبی به دو امام نمودند و بعد دشنام بسیاری به من و همه ایرانی‌ها دادند و به تمسخر گفتند: حالا به دو امامت بگو: که ما را به بلائی مبتلا کند که عبرت دیگران بشویم و بعد رفتند. شنیدم که سریع دختر را به یکی از منسوبان می‌خواهند بدهند و زود زفاف انجام گیرد. این شماتت را که به دو امام کردند دلم بدرد آمد و آمدم مقابل ضریح دو امام و گریه بسیاری کردم و عرض کردم: من سگی هستم بر در خانه شما آمده‌ام و پناه آورده‌ام؛ من از این دختر که عاشق او بودم گذشتم و از جان خود گذشتم، لیکن با غیرت شما منافات دارد که این‌ها در حضور شما این‌گونه بی‌ادبی کنند و باز شما حلم بنمائید! همان شب آن دختر تب کرد و ناراحتی شدید در فرج او پیدا شد و هی فریاد می‌زد که علی الهادی «امام هادی علیه‌السلام» مرا کشت؛ تا سه روز این چنین بود تا وفات کرد.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.