حج
حج به معنای قصد و هدف قرار دادن کاری معیّن است و در اصطلاح شرع به معنای عملی معهود (رفتن بهسوی مکّه و خانه خدا در روزهای معیّنی از سال) در میان مسلمانان است.
حج زیارتی است که موجب جَستن از آتش هوی شود نه خَستن در آن. رفتن باشد نه ماندن، حج نه شتافتن به سرای اوست که درآمدن به صفای اوست، زیرا که کعبه قبلهگاه اهل مشاهده است نه منزلگاه اهلمعامله. حج نه دیدن در و دیوار که مشاهدهٔ جلوهٔ انوار است.
حج، زیارت کردنِ خانه بُوَد **** حج ربّ البیت مردانه بوَد (مثنوی)
مولانا گوید: حج، زیارتخانهٔ خداست؛ حج مرسوم این است انسان با تمکّن مالی و استطاعت مادّی قصد زیارتخانهٔ خدا کند. امّا حج حقیقی این است که انسان به مرتبه تمکّن روحی و استطاعت معنوی برسد و پروردگار متعال را شهود کند.
پس حج دو نوع است: یکی از خانه خود به بیتالحرام شود و دیگر، از نفس خود برخیزد به ربّ البیت الحرام رسد.
امّا حج واقعی، آدمی را متحوّل کند و آتش خودبینی را در او خاموش کند. ثمره و نتیجه حج متوجه خدا شدن و توبه از گناهان گذشته و تصمیم بر نیکرفتاری است.
چون اراده حج کردی، قلبت را برای خدا از هر چیزی که تو را مشغول کند، خالی کن و تمام امورت را به خالقت واگذار کن.
در راه حج، اعتماد بر توشه و مرکب و یاران و جوانی و ثروت مکن که چهبسا اعتماد بر اینها وزر و وبال گردد و از صبر، شکر، شفقت، سخاوت و ایثار به نیازمندان دریغ نکن.
پس به غسل احرام، گناهان خود را به آب توبهٔ خالص شستشو بده و موقع پوشیدن احرام، لباس صدق و صفا و خضوع و خشوع را همراهش بپوش.
موقع احرام حج، قصد کن هرچه که مانع ذکر خداست و از طاعتش بازمیدارد، بر خود حرام کنی. موقع لبیک گفتن قصدت این باشد که دعوت حق را به قلبی پاک و با خلوص اجابت کنی. چون به طواف کعبه رسیدی، با قلبت دور کعبه را طواف کن.
به هنگام هروله کردن بین صفا و مروه قصد کن از خودت هوی و هوس را دور کنی و از قدرت و توان خودت بیزاری بجویی.
وقتی از شهر مکه به طرف منی خارج میشوی، قصدت بیرون رفتن غفلت و لغزشهایت باشد و چیزی که برایت حلال نبوده و مستحق آن نیستی آرزو نکن.
وقتی به عرفات رسیدی، به خطاهایت اعتراف کن و عهد خود را با خداوند یگانه تازه نما.
وقتی به مشعرالحرام رسیدی، قرب الهی و وثوق به او را طلب کن.
و هنگامیکه از کوه مشعرالحرام بالا رفتی، به خاطر بگذران که روحت را به عالم بالا میفرستی.
در وقت ذبح قربانی، حلقوم هوی و طمع خویش را ذبح کن.
و به هنگام رمی جمرات خواهشهای نفسانی و خسَّت نفس و صفات ناپسند را از خود دور کن.
به وقت سر تراشیدن، عیوب ظاهر و باطن را از خود جدا ساز.
و به هنگام داخل شدن در حرم، در امان و حفظ و حراست خدا وارد شو و خواهشهای نفسانی را کنار بگذار و آنگاه خانه خدا را با عظمت و بزرگی و معرفت به صاحبخانه و جلال و سلطنت او زیارت کن.
موقع بوسیدن حجرالأسود به قسمت الهی راضی باش و در برابر عزّت او خضوع کن.
در طواف وداع با هرچه جز خدا وداع کن.
وقتیکه به کوه صفا وقوف کردی، روح و باطنت را برای ملاقات خدا در روزی که برایت مشهود شود، پاک کن.
در وقوف به مروه برای خدا شیوهٔ مردانگی داشته باش درحالیکه اوصاف بد تو نابود شده باشد.
پس بر شروط حج خودت مستقیم باش و به آنچه با پروردگارت عهد کردی وفا کن و تا روز قیامت بر این شروط ثابت باش.
ابو بصیر یکی از یاران امام باقر علیهالسلام از دو چشم نابینا شده بود. در یک سفر حج حضور امام رسید و در آن سال حاجیان بسیاری آمده بودند. به امام عرض کرد: چه قدر حاجیان بسیارند و ضجّه و نالهشان بلند است. امام فرمود: حاجیان کماند و ضجّه و نالهشان بسیار است و فرمود: دوست داری سخن مرا به معاینه ببینی؟ عرض کرد: آری. امام دست مبارکش را به چشم ابو بصیر کشید و برای او دعا کرد. پس چشم او بینا شد و فرمود: به حاجیها نگاه کن.
ابو بصیر گوید: وقتی نگاه کردم، دیدم بسیاری از آنها باطنشان بهصورت حیوانات است و شخص با ایمان در میان آنها همچون ستارهای درخشان در میان تاریکیهاست.