حس ظاهر
توجه تام به حس ظاهر، انسان را از حس باطن بازمیدارد. تا گوش حسی بسته نشود، گوش باطنی بازنمیگردد. توجه به حواس ظاهری حجاب میشوند تا آدمی حقایق و اسرار را نبیند. پس هر نوع شهوات نفسانی، مانع از رسیدن به نغمات و نفحات الهی میشود. اگر کسی از قید حواس و بند عقل جزئی و نفسانیات رها شود خطاب الهی به او شود: «ای نفس مطمئنه بهسوی پروردگارت، با حالت راضی و مرضی باز گرد». (فجر/۲۷) تا زمانی که انسان، اسیر سر و صدا و گفتگوی مجازی و دنیوی بسر میبرد، نمیتواند از اسرار الهی با خبر شود. پس زندگی روزمرّه و عادات و عرفیات که زاده همین جهان ظاهر است، خشکی میآورد و نمیتوان به دریای وحدت و معنا رسید. عمرها را ببینید که به کوه و دشت و بازار و صحرا میگذرد و هیچ بهرهٔ معنوی از این مسیر ظاهری برده نشود. موجهای خاکی و اندیشههای جزئی از عالم خاکی بر خواسته میشود، ناسوتیان در ظواهر این عالم گرفتارند؛ ولی ملکوتیان در حالت محو و سکر غوطهورند. مستی ظاهری، مانع از مستی باطنی میشود. قیلوقالهایی که گویندهاش لذت میبرد، همانند غباری بر دلش مینشیند و دل زنگار میگیرد. تا سالک از بند نفسانیات و ظواهر پرکرشمه نجات پیدا نکند، راه عارفان را نتواند بپوید.