حقیقت شخصیه و نوعیه
بدان که اولیاء الهی در همه اعصار بودهاند و الآن هم هستند و لکن آنان، یک حقیقت شخصیّه داشتهاند که مثلاً اصحاب کهف در عصر دقیانوس (سال ۲۵۱ میلادی) بودند و میزیستند. الآن هم به حقیقت نوعیّه، اصحاب کهف هستند و لکن حجابها بر دل غالب است و لیاقت دیدن آنان نیست و نمیشود آنان را دید و بهره برد. پس حقیقت نوعیه، عبارت است از صفات باطنی آنان، غیر جسم ایشان که امروز بعضی اولیاء به آن صفات متّصف هستند.
دیدهای باید که باشد شه شناس **** تا شناسد شاه را در هر لباس
بدان که حقیقت نوعیه در تمام ازمنه بوده و خواهد بود. اگر فرعونی در زمان موسی با آن خصوصیات بوده که عاقبت، غرق در تیرهای انتقام شد؛ در همهٔ ادوار تاریخ، فرعونها آمدند و رفتند. اگر بلعم باعورا را خداوند، مستجاب الدعوة کرد ولی به خاطر تحریکات دشمنان موسی علیهالسلام، نفرین بر موسی علیهالسلام کرد و از هوای نفسش پیروی کرد، پس خداوند از او این مقام را گرفت. در همیشهٔ تاریخ بودند افرادی که دارای امتیازاتی بودهاند، ولی به خاطر پیروی هوای نفس، آن مقامات از ایشان ربوده شد. پس سلمانها و ابوذرها همیشه به حقیقت نوعیه نه شخصیه بودهاند و هستند. ولی آنچه خداوند فرعون یا بلعم باعورا (اعراف:۱۷۶-۱۷۵) و زن ابولهب و مؤمن نجار و اصحاب کهف و لقمان و … در قرآن آورده، بهعنوان نمونه و سمبل و اسوهٔ خوبان و یا بدان بوده تا دیگران درس عبرت بگیرند. در واقع حقیقت نوعیه، نوعی همتایی و شباهت از نظر صفات یا رفتار یا علم یا ایمان و امثال اینها با دیگری است.